کتابشناسی و این لیست
|
گونتر گراس
|
مارگارت آتوود
|
ویلیام فاکنر
|
جیمز جویس
|
جیمز بالدوین
|
ساموئل بکت
|
ماریو بارگاس یوسا
|
رمان خارجی
|
میگل آنخل آستوریاس
|
جورج اورول
|
استاندال(هانری بیل)
|
چارلز دیکنز
|
جان اشتاین بک
|
ایتالو کالوینو
|
جین آستن
|
اونوره دو بالزاک
|
سال بلو
|
شارلوت (امیلی، آن) برونته
|
میخائیل بولگاکف
|
بوریس پاسترناک
|
مارسل پروست
|
مارک تواین
|
فئودور داستایفسکی
|
ایوان تورگنیف
|
لئو تولستوی
|
هنری جیمز
|
ویکتور هوگو
|
گابریل گارسیا مارکز
|
الکساندر دوما (پدر)
|
دافنه دوموریه
|
جی دی سالینجر
|
امیل زولا
|
اسکات فیتز جرالد
|
آلبر کامو
|
آرتور کستلر
|
ویرجینیا وولف
|
میگل دو سروانتس
|
لویی فردینان سلین
|
میخائیل شولوخف
|
گوستاو فلوبر
|
ارنست همینگوی
|
کورت ونهگات
|
میلان کوندرا
|
نیکوس کازانتزاکیس
|
جوزف کنراد
|
فرانتس کافکا
|
ولادیمیر ناباکوف
|
گراهام گرین
|
مارگارت میچل
|
توماس مان
|
اورهان پاموک
|
نجیب محفوظ
|
هرمان ملویل
|
رومن گاری
|
جورج الیوت
|
مو یان
|
هجوِ قالیباف است... مدیرِ مطلوبِ سیستم... مدیری که تمامِ بهرهاش از فرهنگ در برداشتی سطحی از دو مفهومِ «توسعه» و «مذهب» خلاصه میشود... لیا خودِ امیرخانیست که راویاش اینبار زن شدهاست تا برای تهران مادری کند؛ برای پسربچهی معصومی که پیرزنی بدکاره است در یک بنبستِ سیساله... ما را به جنگِ اژدها میبرد امّا میگوید تمامِ سلاحم «چتربازی» است و «شاش بچّه» و... کارنامهی امیرخانی و کارنامهی جمهوری اسلامی بهترین نشاندهندهی تناقض در مسئلهشان است
...
بازخوانی ماجراهای چپ مارکسیست- لنینیست که از دهه ۲۰ در ایران ریشه دواند... برای انزلی و بچههای بندرپهلوی تاریخ مینویسد... تضاد عشق و ایدئولوژی در دوران مبارزه... گاهی قلم داستاننویسانهاش را زمین میگذارد و میرود بالای منبر وعظ. گاهی لیدر حزب میشود و میرود پشت تریبون. گاه لباس نصیحتگری میپوشد... یکی از اوباش قبل از انقلاب عضو کمیته میشود... کتاب پر است از «خودانتقادی»
...
آیا میتوان در زبان یک متن خاص، راز هستی چندلایه و روزمره انسان عام را پیدا کرد؟... هنری که انسان عام و مردم عوام را در خود لحاظ کرده باشد، بهلحاظ اخلاقی و زیباشناسانه برتر و والاتر از هنری است که به عوام نپرداخته... کتاب خود را با نقدی تند از ویرجینیا وولف به پایان میبرد، لوکاچ نیز در جیمز جویس و رابرت موزیل چیزی بهجز انحطاط نمیدید... شکسپیر امر فرازین و فرودین را با ظرافتی مساوی درهم تنید، اما مردم عادی در آثار او جایگاهی چندان جدی ندارند
...
با دلبستگی به دختری به نام «اشرف فلاح» که فرزند بانی و مؤسس محله است، سرنوشتِ عشق و زندگیاش را به سرنوشت پرتلاطم «فلاح» و روزگار برزخی حال و آیندهاش گره میزند... طالع هر دویشان در کنار هم نحس است... زمینی برای بازی خردهسیاستمدارها و خردهجاهطلبها... سیاست جزئی از زندگی محله است... با آدمها و مکانی روبهرو هستیم که زمان از آنها گذشته و حوادث تکهتکهشان کرده است. پوستشان را کنده و روحشان را خراش داده
...
مادرش برای جبران کمبود عشق در زندگی زناشوییاش تا چهارسالگی به او شیر میداده... پدر هدف زندگیاش را در این میبیند که ثروت و قدرت ناشی از آن را که بر مردم اعمال میکند، افزایش دهد... عمه با دختر و نوهاش زندگی بدوی و بهکل رها از آداب و رسوم مدنی دارد... رابطهای عاشقانه با نوهی عمه آغاز میکند... مراسم نمادین تشرف... رؤیای کودکیاش مبنی بر قدرت پرواز به حقیقت میپیوندد
...