صحبت‌های الگا توکارچوک نویسنده لهستانی برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۸، مبنی بر اینکه کتاب‌هایش را «برای افراد باهوش» می‌نویسد و «ادبیات برای احمق‌ها نیست»، جنجال برانگیز شده است.

الگا توکارچوک

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این نویسنده ۶۰ ساله در جریان برگزاری یک جشنواره ادبی ضمن اشاره به این که هرگز انتظار ندارد هر آدم معمولی کتاب‌هایش را داشته باشد و بخواند گفته است: «نمی‌خواهم کتاب‌هایم در انتها دست "تام"، "دیک" و "هری" (آدم‌های معمولی) بیفتد. ادبیات برای احمق‌ها نیست و برای این که کتاب بخوانید باید قابلیت، حساسیت و درک خاصی از فرهنگ داشته باشید».

او در اظهاراتش از عبارت لهستانی (pod strzechy) برای اشاره به مردم عادی استفاده کرده که در ترجمه تحت‌الفظی به معنای «زیر سقف کاهگلی» است.

«توکارچوک» افزود: «معتقد نیستم خواننده‌ای وجود داشته باشد که مطلقاً هیچ چیز نداند و ناگهان خود را در ادبیات غرق کند. من کتاب‌هایم را برای افراد باهوش می‌نویسم، کسانی که فکر می‌کنند، احساس می‌کنند، کسانی که حساسیت دارند و معتقدم که خوانندگانم شبیه من هستند».

اظهارات او که در جشنواره «کوه‌های ادبیات» که توسط بنیاد توکارچوک برگزار می‌شود، بیان شد با واکنش‌های منفی همراه شده و برخی او را متهم به طبقه‌گرایی و صحبت‌های او را خودستایانه توصیف کردند و در این میان بحث روزنامه‌نگاران، سیاستمداران و زبان‌شناسان درباره جایگاه ادبیات در جامعه داغ شده است.

«ماجا استاکو»، فعال و روزنامه نگار، در شبکه اجتماعی توئیتر رویکرد «توکارچوک» را نامیدکننده خواند و نوشت: «زیر سقف‌های کاهگلی افرادی زندگی می‌کنند که فکر و احساس نمی‌کنند؟ این نه تنها نادرست است، بلکه عمیقاً تحقیرآمیز است. جامعه ادبی سال‌هاست که با احساس برتری، سوءتفاهم و خودسری در طبقه‌گرایی غرق شده است. تحقیر آنها نسبت به مردم به جبران درآمد اندک آنها در ادبیات است».

«جاگودا راتاژک» زبان شناس و نویسنده کتابی در مورد چگونگی تأثیر زبان بر ذهن انسان نیز در صفحه فیسبوک خود نوشت که می‌خواهد کتاب هایش توسط افراد عادی خوانده شود و گفت: «ادبیات منحصرا برای یک دایره افراد خاص نیست، بلکه برای بازکردن چشم‌ها، اذهان و همچنین پر کردن شکاف‌هاست و نه ایجاد آنها».

اگرچه «توکارچوک» در کشورش لهستان از محبوبیت زیادی برخوردار است و پس از کسب جایزه نوبل ادبیات طرفداران معمولا برای ملاقات با صف‌ می‌کشند اما اغلب با صحبت‌هایش جنجال‌هایی را برانگیخته است.

«توکارچوک» پیش‌تر در سال ۲۰۱۸ توانست برای رمان «گریزها» [پروازها] موفق به کسب جایزه بوکر بین‌الملل شود تا اولین نویسنده لهستانی باشد که چنین جایزه‌ای را کسب می‌کند. او در سال ۲۰۱۹ نیز برای رمان «استخوان‌های مردگان را شخم بزن» به جمع نامزدهای نهایی جایزه بوکر بین‌الملل راه یافته بود.

 «اسفار یعقوب» و «با گاوآهن استخوان مردگان را شخم بزن»، «عروسک و مروارید» و «قصه‌های کریسمس» از جمله دیگر آثار این داستان‌نویس و شاعر لهستانی هستند.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...