خوب است یا بد است که آدم مادرش را ببوسد؟ دوستان همکلاسی‌اش برای این مسئله بی‌رحمانه او را اذیت و پریشان می‌کنند. آیا پارنل قهرمان رهایی‌بخش ایرلند است یا واقعاً مردی «گمراه» از گناه جسمانی؟ و خود پدر روحانی‌ها چه؟ آیا بی‌گناه‌اند؟ می‌بینیم که نه. پس آنها پیش چه کسی اعتراف می‌کنند؟... عطر خرید و فروش چیزهای متبرک با بوی زن درمی‌آمیزد.

چهره مرد هنرمند در جوانی | جیمز جویس
چهره مرد هنرمند در جوانی
[The Portrait of the Artist as a Young Man]. رمانی از جیمز جویس (1) (1882-1941)، نویسنده ایرلندی انگلیسی‌زبان، که در 1916 منتشر شد. این یکی از مهمترین آثار نویسنده است و جویس مدتی طولانی روی آن کار کرده است. نقطه آغازش مقاله‌ای کوتاه بود به نام «چهره هنرمند»، که مؤلف آن را به مجله ایرلندی بسیار جدیدالتأسیس دانا، در اوایل 1904، پیشنهاد کرد: مقاله‌ای فشرده که در یک تعطیلات آخر هفته نوشته شده است و در آن موضع خود را در قبال الهام و محیط خود مشخص می‌کند. اجتناب سردبیر از چاپ آن سبب شد که جویس متن را تا حد یک رمان واقعی، استیون قهرمان، گسترش بدهد، که در دو سال بعد آن را در هزار صفحه نوشت. رها کردن دست‌نوشته و تصمیم به از سرگرفتن آن در سبکی کاملاً جدید مصادف شد با لحظه‌ای قاطع از زندگی و اثرش، در تابستان 1907: بازگشت به تریسته (2)، بعد از تلاشی ناموفق برای مستقر شدن در رم، تولد دومین فرزند لوسیا، و همچنین اتمام مجموعه دوبلینی‌ها با نوشتن داستان «مردگان». خود او می‌گوید برنامه‌اش این خواهد بود که استیون قهرمان را در پنج فصل بازنویسی کند.

هنر جویس این بود که دو مسیر را باهم طی کند: اولی جنبه شرح حال واقع‌گرا دارد، و دیگری به نوعی روحانی و اخلاقی است. اولی از داستان استیون ددالوس (3) جوان تشکیل شده است؛ از اولین خاطرات کودکی‌اش تا پایان سال‌های دانشجویی، که درآمدی است بر عزیمتش از ایرلند. فضای گرم خانوادگی، نوای حسرت‌آلود دیگری است برای آن دانشجوی شبانه‌روزی یسوعیان، که شاگرد خوبی است و کمی توسری‌خور بزرگترها. اما تعطیلات نوئل. بدون آنکه بازگشت به عدن با آن درآمیزد لذتی ندارد: کشف تناقض‌هایی است که بزرگسالان، دور میز خانوادگی، وقتی که سیاست جدلی می‌شود، از خود نشان می‌دهند. بازگشت نهایی به کانون خانواده و ورود به کالج (باز هم یسوعی)، ضد و نقیض‌های ملموس دیگری به رؤیا می‌دهد؛ و اولین موضوع، تنزل ثروت خانوادگی است ‌که به دلیل تغییر نشانی به طرزی بی‌رحمانه متزلزل شده است. دانشگاه، درس‌هایی که در آنجا می‌گیرد، و دوستیهایی (عاشقانه یا غیرعاشقانه) که در آنجا برقرار کرده است خیلی زود رنگ می‌بازند. جامعه، بیشتر از واحد خانواده،‌ چشم‌انداز شکوفایی و ادای مقصود شخصی را به دست نمی‌دهد، چون هردو، در تمام مدت، عرصه بازاندیشی ارزش‌ها بوده‌اند. ارجاع اخلاقی از همان اولین صفحات حاضر است: خوب است یا بد است که آدم مادرش را ببوسد؟ دوستان همکلاسی‌اش برای این مسئله بی‌رحمانه او را اذیت و پریشان می‌کنند. آیا پارنل (4) قهرمان رهایی‌بخش ایرلند است یا واقعاً مردی «گمراه» از گناه (جسمانی)؟ و خود پدر روحانی‌ها چه؟ آیا بی‌گناه‌اند؟ می‌بینیم که نه. پس آنها پیش چه کسی اعتراف می‌کنند؟ و صداها و دستورهایشان ناهماهنگ است، حتی نشان دورویی دارد. آنها می‌توانند بین خودشان به این بچه‌هایی که به حرفهای آنها اعتقاد پیدا کرده‌اند، در واقع به تقلید مضحک عدالت خودشان بخندند. مرزهای همدستی آنها با دور زمانه به کجا ختم می‌شود؟ عطر خرید و فروش چیزهای متبرک در فضا پراکنده است... که گاهی با «
Odor di femina» [بوی زن] درمی‌آمیزد. زیرا آخر سر، این خیر و شر که تعیین حدود آن این همه دشوار است و جدا کردنشان این همه سخت است،‌ کاملاً در وجود زن، دوشیزه، بانویی مبادی آداب یا بدکاره‌ای کثیف مجسم می‌شود.

استیون سعی می‌کند چند رکن زیبایی‌شناسی بر زبان بیاورد که در آنها افلاطون، ارسطو، فلوطین و قدیس توماس به هم می‌رسند. آخر سر می‌پذیرد که «وقتی به پدیده‌های ادراک هنری، تکوین، و تولید اثر هنری می‌رسیم، به نوعی اصطلاحات جدید ونوعی تجربه شخصی نیاز خواهیم داشت». این تجربه جدید دوگانه است؛ بخشی از آن گسستن از ایرلند و سنگینی‌های ایدئولوژیکی و سیاسی آن است. اروپا،‌ که زندگی روشنفکری و هنری در آن آنقدر زنده است، او را می‌طلبد. در اینجا به خوبی حس می‌کنیم که جویس، در قالب استیون، از خود و تمایلاتش حرف می‌زند. اما داده‌های شرح‌حال‌گونه نباید باعث شود که روی دیگر تجربه را فراموش کنیم که مربوط به خود نوشته است: کتاب با کوشش‌های نویسنده تقطیع شده است؛ از همان صفحه دوم، وقتی می‌خواهد تهدید به تنبیه را بنویسد، آن را در دو جمله کوچک خلاصه می‌کند. و بعد کوششی است برای سرودن یک شعر «
A.E…C…»، دخترکی که ملاقاتش وی را به هیجان آورده است (صحنه‌ای که خاطره آن بر متن رمان تأثیر خواهد گذاشت)؛ و بعد سرودن یک «ویلانل فتنه‌گر»؛ و آخرسر، گسستی که خاطرات خصوصی آخرین صفحات را تشکیل می‌دهد که موضوع آن مستقیماً، بدون نقاب داستانی، و با آمیزشی از رؤیاها و ملاقات‌ها بیان می‌شود و زمینه را برای آینده باز می‌گذارد. بلی، این اثر آغازی است که شرایط و محورهای گسترش نوشته‌های آینده را طرح می‌کند. پیوستگی‌اش با اولیس، که بی‌تردید اولین صفحات آن از چهره برداشته شده است، قطعی است. آری، این اولین نوشته، که در آن جویس با گسست‌ها و در عین حال با پژواکها، بازیابی‌ها، و تغییر مکانهای آن بازی کرده است، و نیز این کاوش شرایط بازگویی، سفر در دینای کلامی را که همانا اولیس است آماده می‌کند.

کاوه سیدحسینی. فرهنگ آثار. سروش

1.James Joyce 2.Trieste 3.Stephen Dedalus 4.Parnell

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...