بازگشت به سرزمین یادها و خاطرات هور | مهر


اخیراً اثری داستانی به قلم محمدرضا بایرامی منتشر شده که در ادامه آثار قبلی این نویسنده، اثر متفاوت با موضوع دفاع مقدس است و پیامدهای جنگ در سال‌های اخیر را محور داستان قرار داده است.

محمدرضا بایرامی شکارچیان ماه

محمدرضا بایرامی که خود از نویسندگان صاحب‌سبک و پیشکسوت ادبیات دفاع مقدس است، در رمان جدید خود؛ «شکارچیان ماه» به سراغ رزمنده‌ای رفته است که به‌رغم پایان نبردها و گذشت چند دهه از پایان جنگ تحمیلی، هنوز دل در گرو آن ایام دارد و پیوند خاطراتش او را به جایی کشانده است که روزگاری محل حماسه‌های رزمندگان در دوران دفاع مقدس بوده است. شخصیت محوری داستان، مردی به نام «صابر» است که در زمان جنگ حضور مؤثری در میادین نبرد داشته است. او مهارتی در زندگی شخصی خود داشته که در زمان جنگ مورد توجه فرماندهان نظامی قرار می‌گیرد و او را به گروه‌های ویژه منتقل می‌کنند. مهارت ویژه صابر، تیر انداختن در تاریکی است که پیش از شروع جنگ و در مزرعه خانوادگی آموخته است.

فصل‌های اولیه داستان شکارچیان ماه به مرور خاطرات صابر از روزهای زندگی در یکی از محله‌های جنوب تهران اختصاص یافته که در آن، مخاطب با شکل‌گیری شخصیت انقلابی این رزمنده آشنا می‌شود. صابر یکی از جوانان محله است که در بحبوحه حوادث اول انقلاب در برنامه‌های پایگاه مسجد محله مشارکت دارد و همزمان شاهد فعالیت گروه‌های چپ است که از معابر محله برای تبلیغ مرام و ایدئولوژی خود استفاده می‌کنند.

شهادت یکی از بچه‌های محله، یوسف، صابر را راهی جبهه‌ها می‌کند و او تا پایان جنگ با جبهه و جنگ و رزمندگان به نوعی ارتباط دارد و در سال‌های بعد از جنگ هم در یک مزرعه خانوادگی واقع در اطراف تاکستان روزگار می‌گذراند، اما در یکی از این روزها به واسطه دیدار مجدد با یکی از افراد مؤثر در زمان جنگ، برای کار نگهبانی به منطقه‌ای خشک در هور می‌رود و با دیدن برخی نشانه‌های بر جا مانده از دوران دفاع مقدس در منطقه هور، دوباره یادها و خاطرات آن دوران به ذهنش هجوم می‌آورد و بخش دیگری از داستان با تداعی این خاطرات شکل می‌‎گیرد. بخشی از خاطرات گذشته به شکل روایت‌های مستقل در قالب یک فصل جداگانه بیان می‌شود و بخشی دیگر در قالب ترکیبی از اتفاق‌های زمان حال و تداعی خاطراتی همسو در زمان‌های گذشته روایت می‌شود.

حوادث رمان هر چه جلوتر می‌رود، به زمان حال داستان نزدیک می‌‎شود: «طوفان گرد و خاک شروع شده بود و رمل‌های ریز با خودش می‌آورد. ماشین‌ها به سختی دیده می‎‌شدند. برگشت به جایی که جنازه پیدا شده بود. دیگر بوی خوشی نمی‌آمد و یا او احساسش نمی‌کرد. این پاره‌های استخوان از آن که بود؟ شاید اصلاً نظامی نبود و رهگذری بود راه گم کرده که در همین جا عمرش تمام شده بود. اما چه کسی دفنش کرده بود؟ و چرا تا حالا سراغش را نگرفته بودند. شاید مردی بود که در حال عبور ناگهان گرفتار خمپاره سرگردانی شده بود در جایی پرت، بی آن که کسی از سرنوشتش اطلاع پیدا کرده باشد. رو به قبله خوابیدنش اما نشان می‌داد که او را دفن کرده‌اند. اگر کسی کشته بودش، دلیلی نداشت که رو به قبله دفنش کند.»

صابر ذهن چند پاره‌ای دارد؛ از یک سو آمده است به عنوان نگهبان یک مکان دور افتاده انجام وظیفه کند و از سوی دیگر، نشانه‌هایی در آن مکان دور افتاده می‌بیند و حوادث و اتفاق‌هایی از گذشته در ذهنش تداعی می‌شود که او را از زمان و مکان فعلی جدا می‌کند و به زمان‌های دور در گذشته‌های نه چندان دور می‌برد که همراه سایر دوستان رزمنده در عملیات‌های نظامی آن دوران حضور و نقش مؤثری داشته‌اند.

منطقه هور که حالا بر اثر اتفاق‌ها و بحران‌های زیست محیطی به یک منطقه خشک و بدون آب و علف تبدیل شده، در ذهن و خاطرات صابر، جایی است که زمانی مملو از آب و نیزارهای وسیعی بوده و رزمندگان دوران دفاع مقدس برخی فعالیت‌های اطلاعاتی- نظامی و حتی عملیات‌های جنگی را در میان نیزارهای این منطقه به انجام رسانده‌اند. ذهن صابر در جست و جوهایش میان خاطرات گذشته، شخصیتی بنام بنیامین را به یاد می‌آورد که به‌رغم در سایه بودن هنگام عملیات‌ها، نقش کلیدی در موفقیت‌های رزمندگان در اغلب عملیات‌های آن دوران داشته است. داستان با روایت پایان زندگی او به پایان می‌رسد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...