استالین آرزو داشت در نوشتهای ادبی جاویدان شود... کتاب را خود استالین، احتمالا با بغضی در گلو و خشمگین از شوخی تاریخ، در فهرست کتابهای ممنوعه گذاشت... تئاتر او درباره مولیر توقیف شده بود. جان همسرش، یلنا، در خطر بود. مدتها بود نتوانسته بود چیزی بنویسد و چاپ کند و روی صحنه ببرد... عذاب وجدان میگیرد. دوروبرش خالی شده است. اطرافیانش یکییکی به جرم خیانت ناپدید، دستگیر و یا کشته میشوند.
...
از اوان جوانی، سوسیالیستی مبارز بود... بازماندهای از شاهزادههای منقرض شده (شوالیهای) که از حصارش بیرون میآید و در صدد آن است که حماسهای بیافریند... فرانسوای باده گسار زنباره به دنیا پشت پا میزند. برای این کار از وسایل و راههای کاملا درستی استفاده نمیکند ولی سعی در بهتر شدن دارد... اعتقادات ما با دین مسیح(ع) تفاوتهایی دارد. و حتی نگرش مسیحیان نیز با نگرش فرانسوا یا نویسنده اثر، تفاوتهایی دارد
...
فرهنگ و سلطه... صنعت آگاهی این اعتقاد کاذب را برای مردم پدید میآورد که آنها آزادانه سرنوشت خود و جامعهشان را تعیین میکنند... اگر روشنفکران از کارکردن برای صنعت فرهنگ سر باز زنند، این صنعت از حرکت میایستد... دلش را خوش میکرد سلیقهاش بهتر از نازیهاست و ذهنیت دموکراتیک خویش را با خریدن آنچه نازیها رو به انحطاط میخواندند، نشان دهد... در اینجا هم عدهای با یکیکردن ادبیات متعهد با ادبیات حزبی به هر نوعی از تعهد اجتماعی در ادبیات تاختهاند
...
دختر بارها تصمیم به تمامکردن رابطهشان میگیرد اما هر بار به بهانههای مختلف منصرف میشود. او بین شریک و همراه داشتن در زندگی و تنهابودن مردد است. از لحظاتی میگوید که در تنهایی گاهی به غم شدیدی دچار میشود و در لحظهای دیگر با خود تصور میکند که شریکشدن خانه و زندگی از تنها بودن هم دشوارتر است و از اینکه تا آخر عمر کنار یک نفر زندگی کند، پیر شود، گرفتار هم شوند و به نیازها و خُلق و خوی او توجه کند مینالد
...
دکتر مجد در کتاب «قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران» برای اولین بار اسناد مربوط به قتل عام بیش از 10 میلیون ایرانی در قحطی «عمدی» جنگ جهانی اول را با تکیه بر اسناد و مدارک و گزارشهای آرشیو وزارت امور خارجهی آمریکا و آرشیو روزنامهها منتشر کرده است... در ایرلند مردم برای یادآوری جنایت بریتانیا در قحطی سیبزمینی؛ هر سال هفتهی بزرگداشت کشتهشدگان قحطی دارند... ملت ایران به ققنوس تشبیه شده و به فاجعه عادت کرده است
...
تنهایی بینفردی، تنهایی درونفردی و تنهایی اگزیستانسیال... تجربه تهی بودن، گم شدن و محرومیت، جایی بیرون از ما نیست بلکه در درون ماست... باید بیاموزد با دیگری ارتباط برقرار کند بیآنکه او را تا سطح ابزاری برای دفاع در برابر تنهایی پایین بیاورد... ما نباید فکر کنیم وقتی گرد هم میآییم، از تنهایی بیرون آمدهایم... برای کسی که عافیت و امنیت مهمترین چیز است، رحم مادر یا گور بهترین مکان است... عاشق دیگر نمیتواند به تنهایی تصمیماتی بگیرد
...
نیچه خطاب به فیلسوفان میگوید: «خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید» و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن مییابم. «گریختن» مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت میاندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار... شهروندِ مطیع کسی است که در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمیدارد؛ تا آنجا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله قانون، که تابع آن میبیند
...
شاهد پیادهشدن خواهرش آگوستینا از اتومبیل شورلت ناسیف ثروتمند است... روی جعبهی کفش نوشته شده «لبخند بزن، خدا تو را دوست دارد... به علت آشنایی با پالیتو دستگیر میشود و باید زیر شکنجه اسامی افرادی را لو دهد و به دوستانش خیانت کند... تبدیلشدن او به موشی بالدار و ابتلا به کوری تدریجی مکافاتی است که او باید بدینخاطر بکشد... ترکیب حوادث مشخص تاریخی و ارزشهای ماورای تاریخی
...
یعقوب نیمرودی... آژانس یهود و سفارت اسرائیل در ایران... سرقت آثار باستانی ایران و ساخت موزههای شخصی... مدارس آلیانس و تربیت کارگزاران حکومت پهلوی... سلیمان بهبودی... موساد و تجارت خارجی ایران... قرارداد محمدرضا شاه با اسرائیل برای تولید موشک بالستیک با قابلیت تجهیز به کلاهک هستهای در ایران... سرقت 48 فروند اف 14 ایران توسط «دیوید اوری» فرمانده نیروی هوایی و 48 خلبان اسرائیلی
...
فرقهای سرّی در مسیحیت است که قصد دارد ایتالیا را از سیطرهی کلیسای کاتولیک بیرون آورد... هرازگاهی اینجا و آنجا دست به جنایت میزند و سرنخ چندانی هم از خود باقی نمیگذارد... دستگاهی که به دانشمند و مخترع ایرانی، الجزری، منسوب شده و به نوعی از اندازهگیری سرعت نور و بعضی مقیاسهای وابسته به آن مرتبط است... هرگونه تردید در اموری که کلیسا دیکته میکند، با خشونتبارترین رویکرد ممکن پاسخ داده میشود
...
مخالف جنبش حق رأی زنان... شور او در ثبت همهی ارکان زندگی حیرتانگیز است... از سویی امور خانهداریاش را جزءبهجزء شرح میدهد، پوشاک بانوان ایرانیِ میهمان خود را موشکافانه توصیف میکند و از سوی دیگر نکتهای از تحولات کنسولگری را فرونمیگذارد. در این میان مشغول فراگیری فارسی و گردآوری افسانههای محلیست... بانوی مهربان بد نبود علاوه بر مامان و پاپا کمی هم ملاحظهی کسی را میکرد که بعدها برای خواندن دستنوشتههای خرچنگقورباغهاش باید چندین نفر را در چندین کشور بسیج کند
...
اهمیت زادوولد در رشد تکنولوژی و ارتقای رفاه، در فواید خست، رابطه بین زیبایی، قد و ثروت، دفاع از کار کودکان در جهان سوم، بهترین راه جلوگیری از نسل کشی حیوانات نایاب، راهی ابتکاری برای جلوگیری از بخشی اندیشی نمایندگان مجلس، چگونه طول مجازات زندان بهینه شود، شریک کردن آتش نشانان با ثمره فعالیتشان، اثرات جانبی دوربینهای مداربسته و تفنگ، اهمیت بازار کلیه، مبارزه با سهل گیری استادان در نمره دهی
...
مانند عروسکی ناز و نوازشش میکند. او که زن پرشور و نشاطی است به نظر میآید که از این همه ابراز محبتهای شوهرش لذت میبرد، ولی رازی در دل دارد... تهدید میکند که اگر نورا شوهرش را به دادن شغل بهتری به او در بانک ترغیب نکند، او راز قرض و جعل امضای او را فاش خواهد کرد... بر او خشم میگیرد و تنها نگرانیاش از دستدادن شهرت و شغل خویش است
...
کار کردن به روش سرهمبندی... نویسنده باید فرق بین دلنوشته و مدخل را بداند... اکثر مدخلها با سینمای ایران شروع شده و در نهایت به صحرای کربلا ختم میشوند... مدخلهای خسرو دهقان از هیچ قانون و قاعدهای پیروی نمیکند و صرفا نظر خود ایشان درباره فیلمهاست... یکی از موارد عجیب کتاب نداشتن فهرست اعلام است... ساواک به دلیل شکایت مسوول پرورشگاه همان فیلم قرنطینه دنبال سهراب بود نه به خاطر سابقه فیلمهای پیشین او
...
تمام شخصیتهای کلیدی زن هستند و همگی رنجی را تا عمق استخوان با خود میکشند و روی آرامش نمیبینند... زنانی عاشقاند که معشوق طردشان کرده، یا دخترانی سرگردان در دل بحرانهای خانوادگیاند، یا آدمهایی هستند که اجتماع به دلایل متعددی آنها را پس زده و به حاشیه رانده... شخصیتها در دل شلوغی و همهمهی شهر، به شدت منزوی و ناتوان از برقراری ارتباط معمول با همنوعان خود هستند
...
دستاوردهای زنان در گذشته و حتی امروز به رسمیت شناخته نشده... سرمایهداری و مردسالاری زنان را استثمار و وادار به تبعیت کرده است... رسانهها همچنان کالاسازی زنان و بازتولید کلیشههای جنسی را ادامه میدهند... باید زنان در تحقیقات اجتماعی گنجانده شوند و پژوهشهای جامعهشناختی «کور جنسیتی» نباشند... فمینیستها ضد دین نیستند؛ آنها مخالف تبعیض جنسیتی هستند
...
گزیده گفتوگوهای نشریه پاریس ریویو با 12 نویسنده... علاقه رماننویسان به مطالعه زندگینامه بسیار عجیب و جالب توجه است... وقتی 13 ساله بودم دو کتابخانه هارلم را سرتا پا خوانده بودم... کرم روزنامه خواندن دارم... منتقدان را به اندازه خودشان جدی بگیرید... صفحه آخر کتاب را ۳۹ بار بازنویسی کردم... برای نویسنده شدن باید «بنویسید»... من نویسندهای کاملا افقیام. اگر درتختخواب یا روی نیمکتی دراز نکشم و سیگار و قهوه کنارم نباشد نمیتوانم فکر کنم
...
میگویند وسیله، به هر حال وسیله است. ولی من میگویم وسیله، همه چیز است. ماهیت وسیله هرچه باشد، ماهیت هدف نیز جز آن نخواهد بود. بین وسیله و هدف هیچ دیوار و مرزی وجود ندارد... آن کس که سیاهپوستان را به اعتراض واداشت و سلاح کارساز عشق را در اختیارشان قرار داد، عیسی مسیح بود. ولی همانگونه که گذشتِ زمان آشکار کرد، مهاتما گاندی الهامبخش بهکارگیری و تأثیرگذاری این سلاح بود
...
زنان آسیبدیده باهم متحد میشوند تا جسد را معدوم کنند... جایگاه زنان بیشتر براساس زیبایی و جوانی و اینکه با چه کسی ازدواج میکنند و فرزندان خود را به چه مدرسهای میفرستند، تعیین میشود.. آرمان موعود این جامعه ثروتمند خیالی بیش از همه برای زنانی که از نظر عاطفی و مالی زندگی سختی دارند به سرخوردگی تبدیل میشود... مردانِ داستانهای کرینو انسانهای متقلب تندخو - هرزه و چندشآور- هستند که به هر طریقی که بتوانند از زنها سوءاستفاده میکنند
...
دالان آزادی خیلی باریک است... سه نوع لویاتان وجود دارد: مستبد، غائب و دربند... در یک دست شمشیر و در دست دیگر عصا؛ هم مهربان هم خشمگین... در چین قرار است یک رتبه اعتباری اجتماعی به هر شهروند بدهند، بر اساس این اگر شما درخواست وام دادید میگویند بگذار ببینیم رتبه اعتبار اجتماعی شما چطور است، دیکتاتوری دیجیتال... دولت یا لویاتان دربند، آن دولتی هست که اعتبار خود را از جامعه و شهروندان میگیرد اما همیشه در برابر آن پاسخگو است
...
بیخود و بیجهت... فیلم «زن و شوهرها» را دوست دارد، فیلمی که تولیدش همزمان با رسوایی او و سون-یی شد... در مورد مادرش مینویسد: زن جذابی نبود و شبیه به گروچو مارکس بود... دو فرزندخواندهاش خودکشی کردند و سومی با توجه به اینکه دختر دوستداشتنیای بود، در حالیکه در سی سالگی با بیماری ایدز دستوپنجه نرم میکرد، توسط میا رها شد تا صبح کریسمس در بیمارستان و در تنهایی فوت کند... هیچ داستان جالبی برای وودی آلن وجود ندارد
...
از تهران آغاز و به استانبول و سپس پاریس ختم میشود... در مواجهه با زنها دچار نوعی خودشیفتگی است... ثریا تقریبا هیچ نقش فعالی در رمان ندارد... کِرم کمککردن به دیگران را دارد خاصه که عشقی هم در میان باشد... اغلب آدمهایی که زندگیشان روایت میشود، آدمهای ته خطیاند. حتی انقلابیون و آنان که در حال جنگ و مبارزه هستند... مثل نسلی در ایران و مهاجرانی در خارج...
...
انسان تا عاشق نشود از خودمحوری و انانیت رهایی ندارد... باورهای زندگیساز... وقتی انسان خودش را با یک باور یا یک تئوری یکی بداند، این موجب میشود هر که به نظر او حمله کرد، فکر کند به او حمله شده ... باورهای ما باید آزموده باشند نه ارثی... چون حقیقت تلخ است، انسان برای شیرینکردن زندگی به تعمیمهای شتابزده روی میآورد... مجموعه درس گفتارهای ملکیان درباره اخلاق کاربستی
...
فرهنگ ما همیشه در تار و پود عنکبوت سیاست گرفتار بوده است. به دلیل نبود نهادهای سیاسی و اجتماعی آزاد... وقتی میخواهند کتابی یا نویسندهای را بکوبند و محو کنند از حربه «سکوت» و «ندیده» گرفتن استفاده میکنند... نمایشهایی که از دل کلیسا بیرون آمدند و راجع به مصلوب شدن (شهادت) عیسی مسیح هستند را «تعزیههای مسیحی» میخوانند... بنام تعزیه، دفتر و دستک دارند ولی چند جلد از این کتاب نخریدند... پهلوی «تکیه دولت» را خراب میکند بعد از انقلاب هم تالار «تئاتر شیر و خورشید» تبریز را
...
در نقش پدر دوقلوها ... فیلمنامهی این اثر اقتباسی بومی شده از رمان اریش کستنر است... هنرنمایی مرحوم ناصر چشم آذر در مقام نویسندهی ترانههای متن... دغدغههای ذهنی خانوادهها و روش حل مساله به سبک ایرانی؛ مخصوصا حضور پررنگ مادربزرگ بچهها در داستان، از تفاوتهای مثبت فیلمنامه با رمان مبدا است... استفادهی بهجا و جذاب کارگردان از ترانههای کودکانه در پرورش شخصیت آهنگساز ایرانی از دیگر نقاط قوت اقتباس پوراحمد است
...
حتی اندکی نظرمان را در مورد پسر ولنگار داستان که روابطی نامتعارف و از سر منفعت با زنان اطرافش دارد، تغییر نمیدهد... دورانی که دانشجویان در پی یافتن اتوپیا روانه شهرهای مختلف میشدند و «دانشجو بودن» را فضیلتی بزرگ میشمردند. دورانی که تخطی از ابرساختارهای فرهنگی مسلط بر روابط بین جنس مخالف تقبیح میشد و زیرپوست شهر نوعی دیگر از زیستن جاری بود... در مواجهه با این رمان با پدیدهی تمامعیار اجتماعی روبهرو هستیم
...
حتی ناسزاهایی که بر زبان او جاری میشود از کتابهایی میآید که خواندنشان برای کودکی هفتساله دشوار است... معلم سرخانهی او، نویسندهای است که از فعالیتهای روشنفکری سرخورده شده و در کلام او میتوان رگههایی از تفکر یک اصلاح طلبِ ناامید از بهبود اوضاع را مشاهده کرد... توی کتابها هیچچیزی دربارهی امروز نیست، فقط گذشته است و آینده. یکی از بزرگترین نواقص کتابها همین است. یکی باید کتابی اختراع کند که همان موقع خواندن، به آدم بگوید در همین لحظه چه اتفاقی دارد میافتد
...
داستان عصیان و سرکشی است. عصیان انسانی که مقهور یک سیستم سرکوبگر شده و این سیستم، هیولاوار، همهچیز او را بلعیده. انسانیتش را، معیارها، علایق، اهداف و حتی خاطرات او را مصادره کرده و حالا از او چیزی نمانده جز یک تفاله ترسخورده... مکمورفیِ رند، شوخ و قمارباز یکتنه ایستاده است و قصدش تغییر سیستم سرکوبگر است... برای کفریکردن آدمهای رذلی که میخواهند همهچیز را از آنچه هست، برایت سختتر کنند، راهی بهتر از این نیست که وانمود کنی از هیچچیز دلخور نیستی
...
پیش از انقلاب، دو شخصیت در افکار عمومی بهعنوان جامعهشناس نامورتر از دیگران بودند که بدنه روحانیت به هردو نفر رویکرد منفی داشت و با آنان به تقابل برخاست. یکی دکتر امیرحسین آریانپور که به داشتن اندیشه مارکسیستی مشهور بود و دیگری مرحوم دکتر شریعتی که در مقام بازسازی هویتی شیعه، منتقد تشیع سنتی و آموزههایش محسوب میشد... جامعهشناسی دین جزو مهجورترین شاخههای علوم اجتماعی در دانشگاههاست
...
در مقوله آموزش با انواع جریانهای بیریشه و بیتاریخ مواجه هستیم که البته ادامه منطقی حفره مهیب ناشی از خانهنشین کردن مدرسان و معلمان کاردان است... ضعف دانشگاه در تولید علم واقعی و همینطور گرایش آدمها به هنر که میشود آن را به نوعی گرایش شبه عرفانی و تسکین بخش برای گریز از واقعیت خشن بیرونی تشبیهش کرد به ظهور قارچ مانند آموزشگاههای هنر منجر شد... فقط شرایط هنری نیست که به این عصبیت دامن میزند مساله، مساله حسادت و پایین کشیدن دیگران به هر قیمت است
...
همه ما زخمهایی را از گذشته داریم. از وقتی که به دنیا میآییم اولین زخمها را از والدینمان دریافت میکنیم و اثرات و ردپای آن را در همه زندگیمان میبینیم... باید خودمان به جای والدین، ترمیمکننده زخمهای خودمان باشیم... والدین باید 3 چیز را به عنوان حقوق به فرزندشان بدهند... اول عشق و محبت بیدریغ و بیقیدوشرط است. این مسئله مانند واکسنی عمل میکند که کودک دارای زخم نشود. حمایت گزینه دوم است که بچه احساس کند در جای امنی حضور دارد که هرگاه زمین خورد کسی دست او را میگیرد.
...
به من گفت خانم، من ببر مازندرانم و وقتی غرش میکنم دزدها از ترس به زمین میافتند ولی وقتی بهراستی دزد آمد داشت از ترس سکته میکرد... انواع و اقسام صورتکها وجود دارد و اغلب پشت این نقابها پنهان هستیم... در دنیای کودکی خودش میگفت وقتی بزرگ شوم تمام دیوهای خوشپوش و خوشرنگ و خوشبیان را به زانو درمیآورم. اما سالها بعد فهمید که قادر نیست... دفتری بود به اسم دفتر کمکهای خارجی که در آنجا عدهای بودند مثل من که نمیدانستند برای چه استخدام شده و چه کاری باید بکنند.
...
عزاداران بیل را در زمره ادبیات روستایی قرار دادن، مانند آن است که بگوییم «قصر» کافکا ادبیات روستایی است، چون همه وقایع آن در روستا اتفاق میافتد... داستانی رئالیستی است که میشود از آن قرائتهای سورئالیستی یا حتی وهمانگیز هم کرد... رفتارهای جانوران را طوری گزارش میکند که گویی انساناند... در این کتاب، عشق ناممکن است و مهمتر از آن اگر عشق بیاید، همهچیز معنایش را از دست میدهد
...
افشاگر کنونی، کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی... جاسوسی از مردم عادی و شخصیتها در مکالمات تلفنی، ایمیل و موتور جستوجوی اینترنت در تمام کشورها بدون رعایت مرزهای سیاسی... تمام روشهایی که او افشا کرده، همچنان در حال استفادهاند... حکومت متوجه میشود شما دارید این کتاب را مطالعه میکنید. حکومت میتواند متوجه شود که آیا این کتاب را غیرقانونی دانلود کردهاید و یا نسخهی چاپی آن را در دست دارید
...
دختری را به زندان مردان «لاکان» میاندازند که دویستوپنجاه زندانی را در بیستوپنج سلول گرد هم آورده؛ برای یکشب که انگار هزارویکشب است... زاپاتا لباس شهرزاد بر تن کرده است تا پانزده داستان را از پانزده زندانی روایت کند... عشق «سیاسیاسیا» آن پرستار کردی بود که در بیمارستانِ طرفِ قراردادِ زندان کار میکرد... اما «حاجخانم» یعنی مادر «آخان» عشقِ اول او بود که اگر ملاقاتممنوع میشد بند را میکرد صحرای محشر
...
همه در تلاش برای بازنویسی «هملت»اند؛ اما کار هرکس نیست خرمنکوفتن... الان بلای هولناکی هم داریم به اسم کارگردانهای «هایکانسپت» که بیشتر سرگرمِ بلندای مفاهیم ذهنی خودشاناند تا بلندای مفاهیم شخص شکسپیر... هملت تا به انتهای نمایش، با احتساب خودش، مسئول مرگ هشت نفر است... کوروساوا آن درکی را تصویر کرده بود که بهزعم من «شاهلیر» و «مکبث» پیاش هستند... مجموعه «هری پاتر» آشغال است
...
ظاهرا در دنیای ادبیات به فرد معتاد با احترام نگریسته میشود... لیوانی را روی سر همسرش میگذارد و شلیک میکند، اما تیرش، نه به لیوان که به سر همسرش میخورد... فکر میکنم سلین در درجه اول یک نویسنده طنزپرداز است. و رندنامه هم رمانی است که میبایست حسابی سرزنده و حسابی خندهدار باشد... از سیاستمدارها متنفر نیستم، صرفا برایم جالب نیستند
...
رمان به نظر من جعل است. جعل تاریخ، جعل زمان و... شما در رمان به کمک جعل است که یک دنیای متفاوت میسازید... پدرم اگرچه نمازش را همیشه بهجا میآورد و حتی نماز شب هم میخواند، اما هیچگاه پیشانیاش پینه نبست!... پاورقیخوان قهاری میشود. امیرعشیری، منوچهر مطیعی، ارونقی کرمانی... بهرام صادقی را اصلا قبول ندارد و میگوید که اصفهانیها او را به ناحق برکشیدهاند. به نویسندگی آلاحمد اعتقادی ندارد و او را یک مقالهنویس سیاسی میداند
...
اگر جنگ برای مردم خاصه مردمِ رشت -که داستان در آنجا روایت میشود- فقر و بدبختی و قحطسالی به بار آورده است، اما این دو برادر سرشار از نعمتاند... احمدگل با رفتنش به دیدار ارباب دختر خودش را هم قربانی میدهد... کوتهبینی و خودرأیی میرزا کوچک خان مانع این میشود که جنبش جنگل به انقلاب منجر شود... وارثان بیثباتیهای سیاسی و جنبشهای ناکام بیش از هرکس فقرا هستند... داستان پُر از سبک زندگی است؛ سبک زندگی اواخر قرن گذشته
...
هیچ خبری از حجاب راهبهها و سوگند خوردنشان نیست، درعوض آیرا از سنت روایت پیکارسک استفاده میکند... مرا آماده کردهاند که فرشته باشم، فرشته نگهبان همه مجرمان، دزدها و قاتلان... این کارهای خوبی که در تنهایی و خیالاتش انجام میدهد، سزار را تبدیل به راهبه میکند. ولی، در زندگی واقعی، او یک دروغگوی قهار است... رمز و راز دروغگوی خوب بودن را فاش میکند: «باید خیلی قانعکننده وانمود کنی که چیزهای واضح را نمیدانی.»
...
متوجه مادهمگس جوانی شد که در مرز میان پوره و سس نشسته بود... پوست آبدار و سبزش، بانشاط زیر نور خورشید میدرخشید... دور کمرش چنان شکننده و ظریف بود که گویا میتوانست با سبکترین نسیم بشکند... جابهجایی حشره و انسان و توصیفات آبدار و تنانه از مگس علاوه بر شوخی شیطنتآمیز پلوین با توصیفات رمانهای احساساتی و حتی کلاسیک، کاریکاتورگونهای است گروتسک از وضعیت بشر
...
سیر آفاق و انفس مردی جوان و آمریکایی بهنام لاری برای یافتن معنای زندگی است که از غرب تا شرق عالم را طی میکند... تحت تاثیر زیبایی او نمیتواند بدیهایش را ببیند... زنی سطحی، حسود و کینهتوز است... به نظر من آنها که میگویند عشق بدون شهوت میتواند وجود داشته باشد، چرند میگویند. وقتی مردم میگویند بعد از آنکه شهوت مرد، عشق هنوز زنده است، دارند از چیز دیگری صحبت میکنند که عشق نیست، انس و مهر و همخویی و عادت است
...
بسیاری از مردم اطلاعات گستردهای پیرامون انسان و جهان و طبیعت و شریعت در ذهن جمعآوری میکنند اما در برابر سادهترین آسیبهای نفسانی؛ تمایلات ناصواب درونی زانو میزنند... برخی رنجها آدمی را از پای در میآورند؛ از ارزش و آرامش جان میکاهند و اثری تلخ و گاهی جبرانناپذیر در زندگی از خود به جای میگذارند. رنج دلبستگیهای حقیر؛ رنج برخاسته از جهل و نادانی و رنج وابستگی به تایید و تکذیب دیگران از این جنس است.
...
رمانی عملگرایانه است. رمانی در ستایش اقدام به جنبش (انقلاب). از این منظر بهواسطه «همسایهها» میتوان به تاریخ اجتماعیِ مردم نگاهی دقیق انداخت. تنها چیزی که در مخیله مردم آن دوران نمیگنجد، اصلاح است. آنان بهجز تغییر به چیز دیگری رضا نمیدهند. احمد محمود در این رمان بیش از هر رمان دیگرش به عمل انقلابی دل بسته است. عمل انقلابی در رسیدن به خودآگاهی طبقاتی. عمل انقلابی در/ با رسیدن به خودآگاهی انقلابی
...
بهترین بخش از ما وارد کتاب میشود. ما نویسندهها، جز استثناهایی نادر و فوقالعاده، آنقدر فوقالعاده یا عاقل یا هوشمند نیستیم که ممکن است انتظار برود یا امیدش باشد. کاملا برعکس... نویسندگان داستانهای تاریخی مثل مورخان زیر فشار یافتن مدراک برای گزارههایی که مینویسند نیستند. همین که غلطبودن چیزی که مینویسیم ثابت نشود برای ما کافی است...
...
کوچهها بیشتر به نام اشخاص سرشناس ساکن در آنها بود... کوچه عباسعلیخان، سرهنگ توپخانه در گذر قورخانه و کوچه میرزاحسینخان حکیمباشی در گذر افشارها در محله سنگلج؛ یا به نام برخی از گروههای قومی یا ایلی مانند کوچه گندشلوها، باجمالوها و قرقانیها در گذر افشارها، کوچه عربها در گذر دباغخانه و ترکمانها در گذر پایین... نانوا را به سبب گرانفروشی یا ناکافی بودن پخت نان در تنور میانداختند و میسوزاندند؛ قصاب یا بازاری را به جرمی ناچیز «نسق میکردند» یعنی از ناحیه نرمه گوشش به دیوار میخکوب میکردند
...
سلوچ را در هفتادوسه چهار شب یكسره نوشتم... در این كتاب به زن و شخصیت زن، زنهایی كه پیشتر دیده نمیشدند پرداختهام... هاجر سیزدهساله میرود به خانه مردی كه آنقدر زن اولش را زده كه زن دیگر به درد نمیخورد و علیل و بدبخت به گوشهای افتاده. شب زفاف دختر است و دختر رفته به خانه شوهر... «كی میتوانی دلآسوده به خواب روی، وقتی كه دخترت را همین یك دم پیش به حجله فرستادهای». جیغ و جیغ و جیغ! نیزههای شكستهای به دل شب...
...
دلهره مردی که به همسرش خیانت میکند و نگرانیاش از لو رفتن و در خطر بودن آبرو و اعتبارش را در اثر به خوبی حس میکنیم. کسی که خیانت میکند کوچکترین اتفاقات مثل نگاهها، راه رفتنها و صداها را نشانهای از لو رفتن خود میداند و همواره در عذاب است... دروغ هر چه از حقیقت دورتر باشد، هر چه ادعایش وقیحانهتر باشد، هر چه اجرایش مطمئنتر باشد، موثرتر است. دروغهای نصفه نیمه بدند. عذاب الیماند. هم برای کسی که دروغ میگوید و هم برای کسی که دروغ میشنود
...
منظومه آرش از سیاوش کسرایی یکی از بهترین اقتباسهای منظومی است که از آرش اسطورهای انجام شده است... هویت و قدرت آرش اسطورهای با توجه به زمان نگارش آن، بعد از کودتای 28 مرداد 1332، گفتمانی تازه را نقشبندی کرد و با کاربست روایت کهن، واژگان و نحو زبان را در خدمت نگاه اجتماعی امروز قرار داد... در روایت بیضایی با آرشی دیگر روبهرو هستیم... او تیر را با دل خود پرتاب میکند نه به بازو...
...
در میان منابع علمی آشپزی نام سه مکتب آشپزی چین و روم و ایران در یک ردیف قرار میگیرند... آرتور کیت و ارنست هرتسفیلد در کتاب «صنایع ایران» ثابت کردهاند که کشاورزی و تمدن از فلات ایران آغاز شده است... نخستین مقام در تکوین آشپزی دربار، بدون شک به ایران تعلق میگیرد... «کنزالاشتها» یا «گنج اشتها» فرهنگنامهی منظومی است که در قالب شعر، غذاهای ایرانی و روش طبخ آنها را به صورتی شیوا در قرن نهم هجری ثبت و ضبط کرده است
...
این همان دنیایی است که در گیرودارِ مرگ پدر و مادر پیر و فرتوتمان با آن روبهرو میشویم... در نظر بسیاری از ما چهره پدر و مادرمان قداست خاصی دارد. اما در این داستان هم مثل داستانهای دیگر، راث از یک راه بر غم و اندوهش فائق میآید: از طریق تبدیل غم و اندوهش به مشاهدهی جزبهجز چیزی که دیدن و تحملش آسان نیست؛ یعنی درد و رنج و زوال کسی که به او عشق میورزیم ولی کاری برای نجاتش از ما ساخته نیست.
...
اگر ما بخواهیم راجع به فرهنگ یا نویسندگان غربی یا تاریخ و ادبیات غرب، کتاب بنویسیم و مستقلا پژوهش کنیم، ممکن است چقدر خطا به کارمان راه پیدا کند؟! ... لذا در آثار شرقشناسان احتمال خطا هست... معمولا شرقشناسان امروزی مستخدم دولتها هستند. در گذشته بودند شرقشناسانی که نیاز مادی نداشتند و از سر نیاز مادی این کار را نمیکردند و شرقشناسی شغل یا ابزار معاش آنها نبود... برخی از شرقشناسان هم با انگیزههای کاملا سیاسی کار را کردهاند
...
هردو به تنهایی پناه بردهاند و هنگامی که به وجود یکدیگر پی میبرند درصدد شناخت هم برمیآیند. مرد احساساتش را در باره زن بلند بلند فکر میکند. زن خانه را زیرورو میکند تا بتواند ردونشانی از گذشته مرد به دست بیاورد، اما فردیت هرکدام و غوطهورشدن در تنهایی، هر یک را تا مرز خفگی پیش برده است. تا آنجا که از روبهروشدن با دیگری و اینکه دیوار تنهاییشان آوار شود، روگردان میشوند.
...
خواندن کتاب مجرم مادرزاد فرصتی است که چند دقیقهای از شنیدن ماجراهایی درباره مردمان خسته از روزگار فارغ شویم. در این کتاب زن-مادر بودن هیچ نسبتی با رنج کشیدن ندارد. زن فاعل ماجراها است و مبنای هر کاری که از او سر میزند لذت است. وقتی هم مادر میشود، درواقع تصمیم گرفته این لذت را تکثیر کند. او بیشتر از هر انسانی خودش را دوست دارد. چنین آدمهایی بیش از هرکسی «دوست داشتن» را بلدند، بنابراین میدانند چگونه آن را به فرزندانشان بیاموزند.
...
آرزوی زن داشتن دارد. بهروز درخت پایبستهای است که میوه نمیدهد... شکارچی کارش را با آداب انجام میدهد، پزشکی که زندگی میگیرد... پسرش را به پدرشوهرش سپرده و با ابرام آمده. غلظت تعریفی که راوی از ابرام میکند و میزان تنفری که از آقابزرگ دارد و بیمهری که به فرهاد، پسرش نشان میدهد، پوششی است تا عذاب افتاده بر درونش را آرام کند... جنگ چیزی را از زن میگیرد که آسیبش بیشتر از مرگ برادر است
...
سرایش آن را به دورهی زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب داشتهاند که بهکلّی نادرست است؛ در آن هنگام، شاعر- اگرچه مغضوب دستگاه بود- هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت... یک ماه پس از انتشار ترانه، این تصنیف را منع کردند... او را در ناهید «طماعالشعرا» میخواندند... این الفاظ رکیک و پست و آهنگهای وحشیانه و مضامین بیادبانه و خلاف عفت و نجابت و بیمزه را به باد مذمت بگیرید و بفهمانید که ادبیات ملّی ما اینها نیست
...
درباره زمینههای شکلگیری نمایش بومی ایران صحبت میکند... تعزیه (نوعی نمایش آیینی) شبیه به نمایشهای آغازین یونان باستان است، اما با بررسی دقیقتر، ارتباط آن با نمایشهای اروپایی قرون وسطی و حتی عناصر نمایشگونه و تماشایی مراسم آبیدوس مصر که مضمون عمومی مرگ و رستاخیز اوزیریس را به تصویر میکشد، آشکار میشود... مصیبتنامه اُبرمرگائو شبیهترین نمایش غربی به تعزیه است
...
کار مطلوب را آن فعالیتی میانگارد که انسان را بی تاب کرده و از خود بی خود میکند. نگاه کردن به ساعت برای پایان کار بی معناست. کار صرفا وسیله ای برای امرار معاش نیست، بلکه معنابخش زندگانی است. درآمد یکی از آوَردهای کار است، نه تمامیت آن... مدرک کارشناسی خود را در رشتهی هنر، یک کارشناسی ارشد موسیقی و دیگری را در الاهیات گرفت... پیمودن این مسیر همچون مراحل کیمیاگری ست... پدرم در نود و چهار سالگی شروع به یادگیری پیانو کرد
...
رضاشاه میخواست همانطور که ایلات و عشایر را از صحنهی سیاست و قدرت دور کرد؛ روحانیت را هم به حاشیه ببرد اما ناخواسته با تخریب روحانیت، بزرگترین خدمت را به روحانیون کرد... در دوره قاجار روحانیت سهم بزرگی از قدرت داشت... دخالت روحانیت در سیاست سابقه سو و مخالفان بسیاری در بین روحانیت داشت...
...
چرا فوتبال میبینیم؟ چرا دیکتاتورها سیریناپذیرند؟ یا ما چگونه در زبان محاوره سعی میکنیم دراماتیک باشیم؟... یک تلویزیون با حق انتخاب بین هفتصد کانال نه آزادی بلکه اجبار است. دستگاهی که آفریدهایم نیاز به تماشا شدن دارد؛ زیرلب به ما میگوید: «برای قبضه کردن توجه شما از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد... همانگونه که خوراک فکری تبلیغات، همهمان را به مقام بردههای مصرفکننده تنزل میدهد، هنر دراماتیک، آفریننده و بیننده را به مقام مشارکتکننده ترفیع میدهد
...
داستان که نه، قصه هم نیست... سبک روایت همان سبک خاص نویسنده در کتابهای روایت فتح است: پیش بری روایت به سبک پس و پیش گفتن وقایع در عین به هم پیوستگی برای در تعلیق نگه داشتن مخاطب... جراحی اختلاف نظرهای علمای نجف بخصوص درباره اضلاع مثلث حکومت، مردم و حوزه؛ که مهمترین انگیزه شهید صدر برای ما شدن و بزرگترین سد در مقابل او نیز بوده است، کار بسیار سختی است که نویسنده از پس آن برنیامده
...
میگویند شهریار ماکیاولی همیشه کنار تخت استالین است. غیر از این هم از او انتظار نمیرفت: پس از این کتاب، هیچ سخن بهواقع مهمی درباره اخلاقیات سیاسی گفته نشده است... خوانش این آثار باید در ارتباط و تعامل با محیط صورت گیرد... اثر منفور و مهوّع آدولف هیتلر هم در کنار کتابهای خردمندانی همچون هابز و لاک و مونتسکیو و برک و دوتوکویل و هایک و رالز، فصلی را به خود اختصاص داده است.
...
خود را آنارشیستی میداند که به دموکراسی عشق میورزد... در جنبشهای دانشجویی خشونتآمیز حضوری فعال داشته است و سپس راهی آمریکا میشود و در گروه نمایشی دورهگرد نقش ایفا میکند. او مجددا به ژاپن برمیگردد و سرآغاز شورشهای دیگری در روستای اجدادیشان میشود... کرهایها بهعنوان برده از وطنشان به ژاپن آورده شدهاند و تحت استعمار ژاپنیها قرار دارند
...
وقتی مجسمه بودای بزرگ در بامیان نابود شد این ایده به ذهنم خطور کرد که درباره قسمتی از هنر بنویسم که در خطر است یا شاید بهکل نابود شده است... اگر به یادداشتهایی که مربوط به اوایل نوشتن کتاب است نگاهی بیاندازید ممکن است فکر کنید که این آدم دیوانه است یا از این کتاب رمان درنمیآید، این دقیقا چیزی است که تمام کتابهایم در ابتدا به نظر میرسند... وقتی شخصیت زن داستان در پایان ازدواج نمیکند؛ بعضی از خوانندگان واقعا عصبانی میشوند
...
همۀ فکر و ذکرش این است که جوکهای خوب تعریف کند تا تحویلش بگیرند و خودی نشان دهد ولی ماجرا همیشه آنگونه که او میخواهد پیش نمیرود... بخش مهمی از کتاب به تقابل نسلی در قالب ماجرای درگیریهای پوتر با پسرش اختصاص دارد. پوتر که معتقد است جوانکها تهوعآورند، نه از زبان جاهلانه و عامیانه پسرش سر درمیآورد و نه از برنامههای تفریحی او... سراسر رمان پر است از کلاههای گشادی که از تعمیرکار گرفته تا بقال و سبزیفروش و همکار و رئیس و فرزند و دوست سرش گذاشتهاند
...
ترانههای عروسی، ترانههای ضربی و سرگرمکننده و ترانههایی که طنز اجتماعی بوده و ترانههای شادیبخش. وقتی این ترانهها را میخوانی میبینی که چقدر در فرهنگ ما ریشه دارد. مثل گل پری جوون و امشب چه شبی است... این موسیقی، موسیقی لایههای پایین جامعه و موسیقی کلاهمخملیها، جاهلها و بابا شملهاست... بخش عظیمی از آن چیزی که نسل آینده از تهران و فرهنگش خواهد دانست، مدیون مرتضی احمدی است... پرسه در احوالات ترون کتاب تاریخ تئاتر است
...
از چندوچون سیاست کشور سردرنمیآورد و فقط تابع دستورات است... این رمان تاریخنگاری نیست؛ وقایعنگاری است. تاریخ یک وجه عام و عمومی دارد، ولی مراد از وقایعنگاری بیان مشاهدات یک شخص یا تعدادی اشخاص از وقایع و حوادث یک دوره کوتاه یا بلند و یا حتی یک حادثه است... مسعود با تمام ضعفهای شخصیتی و آنارشیسم حاکم بر فکرش، نمونهای درخشان از یک روزنامهنگار مسئول بود.
...
زنی ثروتمند و تنها که کافه کوچکی در آبادی دارد. درشت اندام است و مشتهایی قوی دارد و یک ازدواج ناموفق ده روزه را سالها پیش پشت سر گذاشته و به نظر میرسد هرگز عشقی در وجودش شعلهور نبوده؛ تنها دلمشغولیاش افزایش ثروتش است. حسابی اهل دعواست، به خصوص دعواهایی که پایش را به دادگاه باز کند! با این همه دستی در طبابت دارد و داروهایی خاص و عجیب برای انواع بیماریها میسازد
...
شش گزارش دربارهی آدم سوزی در سینما رکس و البته یکسری مستندات و ضمائم که از دل مطبوعات آن روزگار بیرون آمده است... به چند دهه پیش از ماجرا رفته و به کشمکش های سیاسی دوران پس از کودتای 28 مرداد پرداخته و برای درک کنشهای شخصیتهای درگیر در این ماجرا، به ترسیم اتمسفر سیاست زده جنوب که با نفت و تحولات آن گره خورده می پردازد. جریانهای سیاسی مهم و آدمهای تاثیر گذار آن را به خواننده معرفی می کند
...
شوراهای یهودی و یهودیانی که فرآیند اخراج و غارت یهودیان را فراهم میکردند... فرآیند کشتار، زمینه را برای تشکیل کشوری یهودی و ایجاد این فکر در اذهان یهودیان که تنها در کشوری یهودی یک یهودی میتواند زندگی خوبی داشته باشد، فراهم میکردند... این توهینی نابخشودنی به کانت است و سوءاستفاده آیشمن از امر مطلق کانتی چیزی جز از همان جنس سوءاستفادههای سیاستمداران از والاترین ارزشهای انسانی است برای توجیه اعمال پلیدشان.
...
با آنکه در باب خیلی چیزها، چیزهای مهمی میدانیم ولی تقریبا هیچ چیزی -به بیانِ دقیقتر، هیچ چیزِ مهمی- درباره حرفِ مفت نمیدانیم... روایت جسورانه و مثالآوریهای خلاقانه - و حتی گاه خندهآور- نویسنده سبب شده است کتاب از یک اثر کسلکننده آکادمیک فاصله بگیرد و برای مخاطب عام نیز جذابیتهای خودش را داشته باشد... آنگاه درمییابید که حرف مفت، تا چه حد میتواند مفید باشد و بهکار بیاید.
...
از طرفی عواطف پدروفرزندی و همدلی با پدری که به طرز دردناکی اعدام شده و از طرفی دیگر، جنایاتی که با جزئیات توصیف میشوند و اظهارات شاهدان ماجراها، اتین و هرآنکه این متون مطبوعاتی قدیمی را میخواند، در دوراهی قضاوت قرار میدهد... خاطرات تلخی که ازدواج اولش در ذهن او باقی گذاشته، باعث شده از این که به مردی نزدیک شود، بهراسد
...
همهی نیروی خود را جمع میکنند و صرف تخلیه خشم خود بر سر خائنی میکنند که به زعم آنها در میانهی بحران به جای دلجویی، سعی در تخریب روحیهی مردم و زیرسؤال بردنِ امپراتور دارد... مردم همدیگر را هُل میدادند تا با دستشان داغی بر بدن دشمن بزنند. یکی جلو میآمد، ضربهاش را میزد و عقب میرفت تا نفر بعدی بیاید و جایش را بگیرد.
...
در عمق چیزهای خندهآور چیست؟... قصد جامعه از خنده چیست؟... چرا ناهماهنگی برانگیزاننده خنده است درحالیکه بسیاری از ویژگیهای دیگر اعم از عیب یا حسن چنین تاثیری روی او ندارد؟... هنر، گسست از جامعه و بازگشت به سادگی طبیعت است که در سایه درونگرایی ایجاد میشود و حالتی فردی دارد ولی لازمه عمل خنداندن، پذیرش زندگی اجتماعی به منزله محیطی طبیعی است و هدفی عمومی مبتنی بر تصحیح رفتارهای فردی و اجتماعی دارد
...
هرچه پروانه نایابتر باشد، فِرد در تصاحبش مصممتر است و از نظر او چیزی نایابتر از میراندا گری نوجوان نیست... میراندا را میدزدد و به خانه جدیدش میآورد. اما وقتی بیمیلی مهمانش را میبیند سردرگم میشود. درست مانند پروانههایی که شکارشان میکند، فقط زیبایی میراندا را دوست دارد. چیزی که میتواند قابش کند و تا ابد نگه دارد. اما میراندای واقعی آنطور نیست
...
تلویزیون بیدلیل روشن میشود و تصویری را نشان میدهد. در كنار نگاه دوربیننگار روایت، تلویزیون قرار دارد. تلویزیون و ساعت دیجیتال و روایت دوربینگونه به عنوان عناصری مدرن، اتاق را احاطه میكنند... فرد متجاوز به دختر روسپی میتواند شكل دیگری از مرد درون تلویزیونی باشد كه ناگهان روشن میشود... دختری است در جایگاه و موقعیتی كه با زیباییاش تبدیل به پدیدهای میشود كه عكسش روی مجلات مد مینشیند و در نقطه مقابلش دختر فاحشه چینی است.
...
از این کتاب تا امروز بیش از 10 ترجمه در کتابخانه ملی ثبت شده: «اجرام آسمانی»، «بانوان مهتاب»، «دختران مهتاب»، «دختران ماه»، «ماه خاتونها»، «زنان ماه» و «بانوان ماه»... روند جامعهای را با تمرکز بر زنان آن در یک دوره یکصد ساله بازنمایی کند. از این رو شاخصترین مساله «گفتمان نسل»هاست؛ گفتمانی که گذار شخصیتها را از سنت به مدرنیته مینماید... در برزخ گذشته زندگی میکنند و گویی راه گریزی از آن ندارند
...
اولین کتاب دانشگاهی است که به جامعهشناسی اسلام و تا حدودی تشیع میپردازد... برخی معتقدند جامعهشناسی دین مربوط به مسیحیت است نه اسلام... در بنیادگرایی ما با دین بدون فرهنگ مواجهیم... مطالعه تحولات تاریخی و سازمانی روحانیت... جامعهشناسان فرانسوی ترجیح میدهند درباره قبایل استرالیا یا اسکیموها تحقیق کنند تا اینکه مسلمانان را موضوع تحقیق قراردهند
...
«سووشون» رمانِ تجاوز است، تجاوز به روح یک ملت... مردمی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند با تجاوزگران همداستان میشوند... همه زنها حتی چهرههای منفی مثل «عزتالدوله» هر یک بهنوعی وجوه گوناگونِ ستمدیدگی، بیپناهی، ناکامی و تحملِ زن ایرانی را به نمایش میگذارند... میخواستم بچههایم را با محبت و در محیط آرام بزرگ کنم اما الان با کینه بزرگ میشوند...هر هفته نان و خرما به دیوانهخانه و زندان میفرستد... تاریخ در این رمان لَق نمیزند یعنی آدمها از بستر واقعی برخاستهاند
...
در هم آمیختگی «من و تو»، «ما» نمیشود! اصلا یکجا نیستیم. من در عالم خودم هستم و تو هم در عالم خودت... جینی دختر شرقی بیست و چهار ساله دانشجوی رشتهی زبان های خارجی دانشگاه استنفورد که یک سال و نیم در گروه درمانی دکتر یالوم شرکت کرده است و هیچ گونه بهبودی نداشته، بهانهی خلق این اثر میشود... خواننده هر روز یک قدم نزدیکتر شدن جینی با خود مطلوبش را میبیند، شاهد خودافشاییگریهای دکتر یالوم میشود و طعم یک روان درمانی اصیل را میچشد.
...
بسیاری از پزشکانی که کارشناس بررسی داروها هستند، خود با شرکتهای سازنده آن داروها همکاری میکنند... علم مدرن یک کسب و کار بزرگ محسوب میشود... پول بر هنجارهای علم به شکلهای مختلفی تأثیر میگذارد و موجب سوگیری عالمان میشود... گاه پژوهشگران بین منافع شخصی یا سازمانی خود و منافع جامعه گیر میکنند. این جاست که باید یکی از این سه راهبرد را دنبال کرد: افشا کردن این تضاد منافع، مدیریت آن، یا خودداری از ادامه آن.
...
از نسلی است که با آرمانهایش زیست. به مسئولیت و تعهدِ نویسنده باور داشت، گرچه آثارش به هر کیفیتی که هست هرگز کپیِ رنگپریدهای از آثار رئالیسم سوسیالیستیِ بابِ روز روزگارش نبود که تعهد ادبیات و کلمات را «تپانچههای پُر»ی تعبیر میکردند که تنها بناست شلیک کنند تا صدایی دراندازند. در روزگاری که درویشیان مینوشت نیز مانندِ دوران معاصر به قولِ سارتر بخشی از ادبیات به کنکاش در قوانین و قواعدِ خود میپرداخت و البته شگردهای تازهای هم خلق میکرد
...
داستان با روایت زورباخ آغاز میشود و به خواننده هشدار میدهد که ادامهاش را نخواند... آنسوی صف ماموران پلیس که صحنه جرم را احاطه کرده بودند جسد مادری در باغش درازبهدراز افتاده بود. اینبار دو کودک دوقلو طعمه کودکربا شده بودند... آلینا فیزیوتراپیستی است که ادعا میکند کلکسیونر چشم را ملاقات کرده است. از بد حادثه الینا نابیناست
...
با پدری دائمالخمر، مادری کاردان و خواهران و برادران نسبتاً پرشمار زندگی را میگذراند... پدرش، هر چند از خانوادهی پرسابقهی زرتشتیان پارسی هند است اما سالها پیش به انگلستان مهاجرت کرده، در آن جا درس خوانده و تحت نظر کلیسای انگلستان تعلیم دیده است... اما مهاجر همواره مهاجر است... سفری است و مقصدی: به همین نحو برای درک زندگی آموزش دیده است. در خانه، مقصد قلمرو بهشت است: در دفتر، مقصد عدالت است
...
یک مزیت بزرگ کتاب، وجود انبوه مثال است. نویسنده به جای آن که کتاب را صرف توضیح زیاد مفاهیم کند، مفاهیم کمی را معرفی کرده و سپس برای هر کدام انبوهی از مثالهای متنوع عرضه میکند... تاچر این دیدگاه را داشت که انگلیس در مسیر انحطاط قرار دار؛ او این ذهنیت را با شیوههای مختلف توانست به جامعه انگلیس منتقل کند... حالت پنجم تغییر ذهنیت در روابط نزدیک بین فردی است
...
حکومت ما میخواهد یک ماشین تبلیغاتی ایجاد کند. آنها میخواهند تاریخ را کنترل و تعریف کنند، تا خاطرات گذشته ما را بازنویسی کنند و تمام قسمتهای تاریک آن را پاک کنند... ادبیات برای من میدان نبرد کوچکی محسوب میشود... به جامعه بدون زنان اعتقاد ندارم. چنین جامعهای جعلی است. برای ایجاد تصویر واقعی از جامعه به شخصیتهای زن قوی نیاز داریم... اگر در کشوری میلیونها نفر بیسواد باشند، بازاری برای کتاب وجود ندارد
...
چنان طنز و ادبیات را درهم میآمیزد و وارد میکند که دیگر نمیدانیم کدام را باور کنیم... زیبایی پاریس و نشئهگی ناشی از آن، تبدیل به بدبینی و سوءظن به روسیه میشود... نمایشگاهی از آثار نقاشانی که حکومت شوروی نمیپسندید. بولدوزر آوردند نمایشگاه را خراب کنند... . نویسندگان را دستگیر و بازجویی کرد. در این میان خشم و غیظشان به سوی ویکتور بیشتر بود چراکه او را فرزند ناخلف حکومت دیدند. ویکتور ماری در آستین پرورده بود. موسی در خانه فرعون
...
شخصیت اصلی داستان عمدتا نمیتواند پاسخی برای پرسشهایش پیدا کند... زن با اینکه همواره به شلوغیهای آن بیرون و مردمی که در خیابان برای احقاق حق و مطالبه آزادی آمدهاند، اشاره میکند و تأکید دارد که به آنها خواهد پیوست، اما هرگز واقعا به آنها نزدیک نمیشود. همیشه در فاصلهای دور و مطمئن از آنها قرار میگیرد و گرچه خود را آرمانخواه و مردمی نشان میدهد، اما همیشه درگیر همان دغدغههای شخصی خود از روابط انسانی و ایدهآلهایی است که از مرد رویایی زندگیاش ترسیم کرده
...
مادر رفته است؛ در سکوت. و پدر با همان چشمهای بسته و در سنگر خالی دشمن! همچنان رجز میخواند... در 5 رشته: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد (داستین هافمن) و بهترین بازیگر نقش اول زن(مریل استریپ) اسکار گرفت... احساس میکند سالهاست به تنهایی بار مسئولیت یک زندگی مثلا «مشترک» را به دوش کشیده است و حالا برای کسب جایگاه اجتماعی و رسیدن به آرزوهای تلف شدهی دوران مجردی، خانه را ترک میکند
...
سیاست حذف را از طریق «ناپدیدسازی» دانشجویان، اساتید دانشگاه، روزنامهنگاران و روشنفکران پی گرفت... تجربه شکست سیاسی در محیط شوخوشنگ کودکی ترومایی را ایجاد کرده است که از حواشی ماجراها درمییابیم راوی نه از آن دوران کنده میشود و نه دقیقا میتواند آن ایام را به یاد بیاورد... من از پدر هیچ وقت نپرسیدم عمو رودولفو چرا و چگونه مرد. لزومی هم نداشت. چون هیچ کس در سی سالگی به علت سالخوردگی نمیمیرد
...
یك مطلب را گفته بودیم اما به دو زبان... افكار او همگرایی غیرقابل انكاری با ایدئولوژی نازیستها دارد... «نیهیلیسم» از نظر یونگر بخشی از «استثمار معنوی» انسان مدرن است، نوعی «پوچی درونی» و خالی شدن از ارزشهای والا؛ اما برای آلاحمد «نیهیلیسم» ایدئولوژیی ست كه سرمایهداری متاخر را در جای خود تثبیت میكند... آلاحمد در آثارش به هیچ وجه مخالف تكنولوژی و ابزار مدرن نیست... ماشین وسیله است و هدف نیست. هدف، نابودی فقر و رفاه مادی و معنوی را برای همه است
...
از بدو تولد مبارز بودم. اگر پیش از این زندگی دیگری داشتهام قطعا در آن سرباز بودهام... به خوبی میدانستیم که نمیتوانیم فرزندی داشته باشیم. با صاحب فرزندشدن خود را در مقابل حکومت بیدفاع میکردیم. نسل ما نسلی بود که نمیخواست حرکت اشتباهی انجام دهد... نیازی نیست که نویسنده در راه حقیقت خود را به آب و آتش بزند، اما بهتر است با تمام وجود در اختیار آن باشد... اگر نمیتوانید بهخوبی از پس کاری برآید دروغپردازی نکنید
...
در رمان «سگهای تاریکی» که به مدت دوازده سیزده سال است که توسط ممیزی ارشاد به اسارت گرفته شده است؛ تاثیر یک معلم شهری در جامعه روستایی نموده شده است... قصد من تنها نوشتن دیدههایم بود. اصلا به فکر موفقیت کتابم نبودم... در تهران «باند»ی پشت سر نویسنده یا شاعر قرار میگیرد که او را به جلو هل میدهد. عکس روی جلد و مصاحبهها
...
در دنیای قشنگ نو چه نوع شادی ارائه میشود، و چه بهایی را ممکن است برای رسیدن به آن پرداخت کنیم؟... رژیم کمونیستی در روسیه و تصاحب نازیها در آلمان هر دو با دیدگاههای آرمانشهر شروع شدند... واژه «مادر» - که بهطور کامل توسط ویکتوریاییها مورد ستایش قرار گرفته بود، به صورت هولناک و زشتی درآمده است؛ و رابطه بیهدف، که وقاحت تکاندهندهای برای ویکتوریاییها بود، درحال حاضر برایشان بسیار سخت است.
...
دنیای سحر و جادو بهویژه کلمهمحور نیست، بنابراین تعداد اندکی از جادوگران درواقع از «پرستیژ» برای توصیف کارهایی که انجام میدهند، استفادهمیکنند... چونگ لینگ سو بود که ترفند گلوله را اجرا کرد، گرچه آن را اختراع نکرد. او سال ١٩١٨ در اجرایی در وود گرینِ لندن، هنگامی که یک گلوله واقعی بهطور تصادفی شلیک شد، درگذشت... «ارهکردن زنان» توسط شعبدهبازی به نام سِلبیت اختراع شد و تا سال ١٩٢١ اجرا نشد.
...
امکانات بالن را نمی شود با توانایی های اف-۲۲ قیاس کرد و به نقد کشید... چطور «نمایندگان قانون» خودشان را خود «قانون» فرض میکنند... این روح البته قدبلندتر از روح اولی بود و سبیل های کلفتی هم داشت... این حجم درد و تحقیر، این حد از واماندگی، این شلاق شرم، این دهان وامانده، این زبان بسته، این پاهای لرزان، حتما هم که باید به خشمی بدل شود که 75سال بعد آتش انقلاب را شعله ور میکند
...
اشتغال برای چینیها مساله مهمی است. خودشان میگویند باید سالی 6، 7درصد رشد اقتصادی داشته باشند تا جامعه سرش گرم کار باشد و مردم به اعتراضات اجتماعی روی نیاورند... پدرش در زمان انقلاب فرهنگی مغضوب میشود و میشود مسوول رسیدگی به خوکها... بعد از 20 سال رهبری حزب را به دست میگیرد... امریکا بزرگترین مصرفکننده و همزمان بزرگترین زبالهساز جهان است... آمریکا یک مشکل اساسی دارد و آن کسری تجاری با چین است
...
هیچوقت در ناز و نعمت نبودم. خیلی سریع پیش رفتم و تصمیم گرفتم به دانشکده حقوق بروم... وکیل موفقی شدم و چیزهای خوبی داشتم، اما هر روز صبح که خودم را در آینه میدیدم، فردی را که به من نگاه میکرد، دوست نداشتم... در جهان موفق بودم، اما از درون بسیار تهی... مردم میگویند «چرا معنویت در تجارت یا جهان اهمیت دارد؟» ... میگویند «نمیتوانم کار پیدا کنم یا نمیتوانم در حرفه خود در جهان اول باشم» و روزانه هفت ساعت به گشتوگذار در اینترنت میگذرانند
...
زمان وقوع اتفاقات به دورهی بعد از سقوط شوروی سابق برمیگردد و درگیری خونین مردمِ یکی از شهرهای تاجیکستان را به تصویر میکشد... جهان ایدهآل این آدمها را فرو میریزد و هر یک در برابر ماشین سرکوبی که آنها را هدف گرفته، مجبور به دفاعی تمام قد میشوند... آن خرمآبادی که بهشت موعود بود تبدیل به جهنمی میشود که هرکس برای بقاء خود در فکر نابودی دیگری است
...
مادربزرگ، در جوانیاش دختری متفاوت از سایر دخترهای محل زندگیاش بوده است. او اگرچه موهایی سیاه و بلند و چشمانی درشت داشته که به عقیدهی اهالی همیشه در هپروت به سر میبردهاند، خواستگاران مطلوبی نداشته و به ناچار تن به ازدواجی دیرهنگام داده است... و بهشت یعنی یافتن عشق در وجود مردی نجاتیافته از جنگ ولو اینکه یک پایش را نیز از دست داده باشد
...
شورشیان نشئه و مسرور از پیروزیشان، با شعار «مرگ بر مصدق» وارد منزل او شدند و شروع به غارت و چپاول کردند. آنها در کمتر از یک ساعت خانه را زیر و رو کردند و هر چه میتوانستند با خود بردند. اوباش و پرسنل نظامی که آنها را همراهی میکردند، با هر شیئی که بتوان تصورش را کرد از خانه خارج شدند: میز، صندلی، پرده، یخچال، تشک، گنجه، اشیای تزیینی، جواهرات، وسایل حمام، قالی، کارد و چنگال و حتی وسایل شخصی مانند قرآن موجود در منزل
...
ام بی اس یا «محمد بن سلمان» با مشاهدات هوبارد از وضع مردم بهخصوص زنان و جوانان آغاز میشود... بیستسالهها یا افراد زیادی در اوایل سیسالگی فکر میکنند بهتر از نسل قبلی عمل میکنند. تفاوت اینجاست که پدرش پادشاه کشور است... خبری از جامعه مدنی نیست... برای شهروندان سعودی بسیار روشن است که اگر با تغییرات موافق هستند، میتوانند حرف بزنند و ستایش کنند اما اگر کمی فکر میکنند راهشان درست نیست، باید فقط جلوی دهان خود را بگیرند، ساکت باشند و هیچ چیز نگویند!
...
آنقدر منابع اقتصادی کمیاب شده است و تلاش برای حضور در بازارهای ملی و بینالمللی گسترده شده که بین شرکتها رقابتی شدید شبیه جنگهای دنیای باستان شکل گرفته است... استراتژی رقابتی یعنی راهبردهایی برای پیروزی در جنگهای اقتصادی و نبردهای فناورانه... این پیروزی با حمله، دفاع یا صلح به دست میآید... سربازان را به حکم فرزندان خود بنگرید... موفق نخواهی بود مگر اینکه مردان تو سرسختی و هدف مشترک داشته باشند
...
تقریبا همه کسانی که برای انقلاب و کشور جنگیدهاند درست بعد از دستگیری اعتراف میکنند که خائناند! ... با انتشار مخفیانه کتاب و نشریه و برگزاری مخفیانه جلسات ادواری سعی میکنند چراغ نوشتن و فرهنگ را زنده نگه دارند... تحولاتی که زیرپوسته ظاهرا بدون تغییر جامعه در حال تغییر است... منجر به تغییری تدریجی در حکومت شود و با دموکراسی پیش از جنگ پیوند یابد و آیندهای بیاید
...
نثر و زبان سرگذشت حاجی بابای اصفهانی آنچنان فوقالعاده بود که گفته شد اصل این کتاب ایرانی است... «کتاب احمد یا سفینه طالبی»، درواقع کتابی درسی در قالب روایی و داستانی است. جلد اول آن ۱۸ صحبت در شناخت جهان است، جلد دوم در چهار صحبت به قوانین مدنی میپردازد و جلد سوم مسائلالحیات است. رمانی است علمی که در قالب یادداشتهای روزانه نوشتهشده و شاید بتوان آن را نخستین داستان مدرن فارسی با شخصیت کودک دانست.
...
به دارالوكالهای فلاكتزده میرویم در وال استریت؛ جایی كه میرزابنویسی غریب در آن خیره به دیواری آجری میایستد و ساعتها به آن خیره میشود... اغلب در پاسخ به درخواست دیگران برای انجامدادن كاری میگوید ترجیح میدهد انجامش ندهد... جالب اینجاست که فیلسوفانی مثل ژیل دلوز، ژاك رانسیر، جورجو آگامبن، اسلاوی ژیژك، آنتونیو نگری و مایكل هارت به این داستان پرداختهاند!
...
داستانهاي من بر خانمها بيشتر تاثير گذاشته است... آن نوع نویسندگی و تلقی از نویسندگی که توسط جوایز، نشریات و مجلات دهه 80 حمایت میشد دیگر وجود ندارد... آرمان این است ما چیزی بنویسیم که تبدیل به تصویر شود... 4 زن دارم. میشود گفت 4 زن جذاب... موضوع 99 درصد داستانهایی که در کارگاههای داستاننویسی خوانده میشد، خیانت بود... سانسور موفق عمل کرده و نفس نویسنده ایرانی را گرفته و و نویسنده ایرانی هم مبارزه نکرده
...
آس و پاس بودم... قصد داشتم به زندان بروم. میخواستم کسی را بکُشم یا کشته شوم. بهترین دوستم دو سال قبل خودکشی کرده بود... نمیخواستم مفتخور باشم... من بخشی از هیچ جامعهای نبودم تا اینکه کمکم تبدیل به «جوانی عصبانی در نیویورک» شدم... کل جامعه تصمیم گرفته شما را نادیده بگیرد... بعد از ١٠ سال حمل این کتاب، سرانجام آن را در سه ماه در سوییس به پایان رساندم... یک نویسنده باید همهی خطرات نوشتن آنچه را میبیند، بپذیرد
...
هم با تانک میجنگیدم و هم در پیادهنظام... اشپر فارغ از همه اینها، هیچ بازنگری در ارزشگذاریهایش نکرد. او مانند گذشته به هیتلر مطمئن بود... ما در سالهای سانسور سخت و استالینیسم، توانستیم هم موسیقی اصیل و هم ادبیاتی هیجانانگیز، از شعر گرفته و سینما و تئاتر بسازیم... شما میدانید که استالین کتابخوان بوده است: تولستوی، چخوف، داستایفسکی، آناتول فرانس... چگونه ممکن است «رستاخیز» تولستوی را خوانده باشی و سپس به کرملین درآیی و فهرستهای اسامی محکوم به تیرباران را امضا کنی؟
...
با عاشق شدن به دختری زیبارو ناخواسته وارد بازیهای سیاسی میشود... دستکم در قسمتهایی از زندگیمان دچار حس فریبخوردگی یا به تعبیری عامیانه «حس خریت» بودهایم... آونگ شدن هر روزهمان در بین سه فضای عشق، سیاست و خیانت را به عریانی به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه ما گاه خود را در میان خریتهایمان در این سه فضا گرفتار میبینیم...
...
اصلاحات ارضی و انقلاب شاه و مردم، یکی از چهار یا پنج واقعه مهم تأثیرگذار در روندهای اقتصاد سیاسی کشور پس از انقلاب مشروطه... بازاریان، رباخواران و بازرگانان عمده، شروع به خرید زمین از تیولداران و مالکین زمینهای کشاورزی کردند... آمریکا از زمان «اصل 4» ترومن برای اجرای طرح یا بدیلی که موجب بهرهبرداری از بازار گسترده ایران شود، شتاب داشته است... مالکان، سندهای فروش را به بانک کشاورزی دادند، پول نقد گرفتند و از صحنه خارج شدند
...
تلاشی برای فرار از خاطرات آسیبزا و برخی تجربههای تلخ گذشته... درد این دو کودک به عنوان یک ادعای قدرتمند برای رد یک سیستم اشتباه درنظر گرفته میشود.
... گاهی به خاطر تصمیمی اشتباه به عقب رانده شدهایم یا شاید کسی را که در نزدیکی ماست از دست دادهایم؛ و همه به خاطر اینکه چرا چنین چیزی اتفاق افتاده است، ناراحتیم... از نگرانیهای خود برای افراد ضعیف، کوچک، بیگناه و ناتوان حرف میزند.
...
رابطهی بالا به پایین درمانگر- بیمار را قبول ندارد و به نظرش آن طور که باید کار نمیکند. مطلوب او رابطهی شانه به شانه است، نه سایه به سایه. کیمیای درمان چیزی نیست جز، ارتباطی بین بیمار و درمانگر... دو داستان را توأمان پیش میبرد... آیا میتوان معنای زندگی را در مواجههی با مرگ بازآفرید؟... خط داستانی دوم روایتیست از زندگی شوپنهاور... درمان از شهامت رویارویی با اوج درد آغاز میشود... دیگر بس است زندگی نمایشی
...
بهعنوان نویسندهای که با فلسفه «همین فردا خواهید مُرد» همدل است، شاید فرد مناسبی برای نگارش کتابی درباره «امید» نباشم... امید، همان خوشبینی نیست... صرفا یک خواست یا آرزو نیست... از «امید تراژیک» سخن میگوید که خود، ماحصل بینشی تراژیک است و بسی بیگانه با خوشبینی ناشی از اعتقاد به پیشرفت انسانی. این البته نگاهی است تیره به وضعیت انسان معاصر
...
در اوج دوران جنگ که کسی در مورد جایگاه مرحوم آیتالله منتظری و جانشینی ایشان تردیدی نداشت، کسی در آن سوی دنیا پیشبینی کرد که جانشین امام خمینی، آیتالله خامنهای خواهد بود و این پیشبینی خود را به طور رسمی در یکی از مجلات علمی منتشر کرد و به شکلی خیلی مبهم دلایل خود را عرضه نمود. دلایل وی چیزی نبود جز ایدهاش در مورد بهکارگیری ابزارهای اقتصادی در حوزه سیاست... نظریه بازیها
...
یک هواپیما سقوط کرده است. بازماندگانش چند بچهمدرسهای بریتانیایی هستند... سالار مگسها میلیونها نسخه فروخت... آن نسل میخواست بداند که آشویتس یک استثنا بود، یا در وجود هرکداممان یک نازی پنهان شده است؟... شاگردان یک مدرسهی شبانهروزی کاتولیک سختگیر در نوکوآلوفا. بزرگترینشان شانزدهساله بود و کوچکترینشان سیزدهساله، و یک اشتراک مهم داشتند: ذرهای دل و دماغ برایشان نمانده بود. پس نقشهی فرار ریختند
...
«خرمآباد» استعارهای است از «استالینآباد»... رباعیات رودکی که از چهار مصراع تشکیل شدهاند، به مراتب بامحتواتر و ارزشمندتر از بسیاری رمانهای حجیم است... دیروز ژئوفیزیکدان بودم، اما امروز صبح تصمیم گرفتم نویسنده شوم و شدم... برنامهنویس بودم، آپارتمان فروختهام، مدیر ساخت و راهاندازی پالایشگاه نفت و صنایع وابسته بودم. در جوانی مجبور شدم با چوبهای جنگل روی سطح دریا اسکله بنا کنم. کارگر بودم
...
بچههایی كه بر اثر آسیبهای اجتماعی و پیشینه مسائل خانوادگیشان، انواع مشكلات اخلاقی را داشتند... در حقیقت روزنوشتهای ماكارنكو از این تجربه واقعی و اصیل است... چه کسی میتوانست تا این اندازه به شكلی غیرقابلتصور، صدها کودک را که زندگی با چنین وضع قساوتبار و تحقیرآمیزی مچالهشان کرده بود تغییر دهد؟... خودش در جایی از حامله شدن یكی از دختران در همان دوران گزارش میدهد
...
ابتدا بهصورت سناریو نوشته شد؛ فیلم شد و بعد تصمیم گرفتم رمان را بنویسم... بعد از کودتای ۱۹۸۰ در ترکیه چهار سال از زندگیام را در زندان گذرانده بودم، لذا با طرز برخورد حکومتهای نظامی با دموکراسی آشنایی نزدیک داشتم... من مدتهاست که به دنیا از دریچه دولتها نمینگرم... هیچ نمونهای از خوشبختی و سعادت انسانها در سیستمهای سوسیالیستی و چپگرا حتی در اوج قدرتشان سراغ ندارم
...
زمان بازدهی حوزه آموزش طولانی است و بههمینخاطر ایده نوسازی از بالا با اعمال زور را مطرح میکردند... اگر ما ملتی داشته باشیم که جاهل باشد، آنگاه استبداد بر او تداوم پیدا میکند... آنهایی که میفرستیم خارج تحصیل میکنند و برمیگردند، حتی اگر ترقیخواه، مشروطهخواه و آزادیطلب باشند، وقتی با وضعیتی روبهرو میشوند که نمیتوانند در آن کاری کنند، ناامید میشوند... سعی میکند رضاشاه، استبداد و سلطنت را بلاموضوع کند.
...
ماگدا آلمانی است و حاصل تجاوز یک افسر روس به مادرش... آیا میتوان بخش انسانی دیکتاتورها را از اعمال ضد بشریشان جدا کرد... هرگز احساس ندامت از اعمالی که در دستگاه هیتلری مرتکب شده بود نداشت... گوبلز میخواست نویسنده شود، هیتلر زمانی سعی داشت معمار شود، چرچیل آرزوی هنرمندی در سر داشت، استالین به شاعر شدن فکر میکرد و هیملر به کشاورزی علاقهمند بود.
...
تب تند دولت برای ساختن جامعه «بدون فقیر» به وضعیتی انجامید که نائومی کلاین آن را «ربودن ضروریات یک زندگی آبرومندانه از میلیون ها شهروند» می نامد... تهیدستان در دهه های ۵٠ و۶۰ شمسی فاقد مکانیسم های نهادی بودند... خیریه شدن اقتصاد ملی... چگونه مردم عادی با مخالفت ها و مقاومت های پراکنده اما فراگیر، دولت را، هرچند موقت، وادار به عقب نشینی کردند... بی عدالتی سیستماتیک و ناکارآمدی حکمرانی
...
مؤلف اخلاق ناصری تذکر میدهد: کودک را با هر کار نیکی که میکند، باید تشویق کنند و آفرین گویند، اما هنگامی که رفتارِ زشتی از او سرمیزند، باید بسیار مراقب بود که او را بهصراحت و آشکارا سرزنش نکنند که چرا کار بدی کرده است؛ بلکه اینطور وانمود کنند که او از روی غفلت و ناآگاهی آن کارِ زشت را انجام داده است... خواجه در سیر تربیت کودک بر وجود بازی و تفریح نیز بسیار تأکید دارد و معتقد است که بازی کردن میتواند خاطر کودک را از سختیها و ملالتهای شئونِ مختلفِ ادبآموزی برهاند.
...
در ساعت یازده چهارشنبه آن هفته جن در آقای مودت حلول کرد... این آدمهای عادی در عین عادیبودن، کارهای وحشتناک میکنند. میکُشند، زنهایشان را تکهپاره میکنند، آمپول مرگبار به دوست و آشنا میزنند... زنها مدام کشته میشوند حالا هرچقدر که زیبا و دوستداشتنی باشند و هرچقدر هم که قاتل عاشقشان باشد... حکومتی که بر مسند قدرت نشسته تحمل هیچ شاهد زبانبهکامی را ندارد... این «تنبودگی» آدمهای داستان
...
سرگذشت افسری از ارتش رژیم گذشته... پس از پی بردن به روابط غیرمشروع همسرش او را به قتل میرساند و مدتی را در زندان به سر میبرد. پنج فرزند او نیز در شرایط انقلابی هرکدام وارد گروههای مختلف سیاسی میشوند... ما بذر بی اعتمادی، شک و تسلیم را کاشتهایم که به جنگلی از پوچی و بدبینی تبدیل شده است. جنگلی که در آن هرگز جرأت نمیکنید حتی اسم خدا، حقیقت و انسانیت را به زبان بیاورید. ما مجبور میشویم که قبر فرزندانمان را خودمان بکنیم
...
نه میتوانیم بگوییم که قرآن به این اساطیر هیچ نگاهی نداشته و نه میتوانیم فوری آنچه را با عقل ما سازگار نشد، بگوییم که اساطیری است... حُسن را به یوسف، عشق را به زلیخا و حزن را به یعقوب تعبیر میکند... قرآن نوعی زبان تصویری دارد... در مقام قصهگویی به شدت از اینکه مطلبی خلاف واقع بگوید، طفره میرود. در عین حال در بیان واقعیات به دو عنصر پویایی و گزینشی بودن تکیه فراوانی دارد.
...
تکبر شدید مردانه، نابرابری خارقالعادهی ثروت و خسارت روانی واردآمده به کارکنان جوان مؤنث... کاربران شاید نمیدانستند که رصد میشدهاند، ولی این یک مسئلهی شخصی میان آنها و شرکتهای مشتریمان بود... با همکارانش که اکثراً مرد هستند به یک میخانهی ژاپنی میرود تا تولد رئیسش را جشن بگیرند... من همیشه سعی کردهام دوستدختر، خواهر، یا مادر کسی باشم... فناوریهای نوین راهحل برای بحرانهایی ارائه میدهند که اکنون دارند وخیمترشان میکنند
...
تلگراف او را به شرکت در همایش «صلح خاورمیانه» دعوت میکرد. زیر نامه را سارتر و دوبوار امضا کرده بودند... نامه را به شوخی گرفت... به پاریس که رسید، فهمید «بهدلایل امنیتی مکان جلسه به خانهی میشل فوکو تغییر کرده»... فوکو هوادار اسرائیل بود و دلوز هوادار فلسطینیان... او میرفت که برجستهترین کبوتر صلح در تشکیلات حکومت اسرائیل شود... بهنظر یک روشنفکر ساحل چپ میآمد، نیمی متفکر و نیمی شیاد... آن دلاور سابق که علمدار مظلومان بود
...
جوان، کتاب دارد و پیرمرد چاقو. سکویی نیز در بین طبقات حرکت میکند... ساختمان، در کل ۳۳۳ طبقه دارد، بنابراین ۶۶۶ نفر در این جهنم شیطانی هستند... غذاها پسمانده طبقات بالاتر است... عدالتی در کار نیست و پیرمرد نیز همطبقهایهای خودش را خورده است... دوگانه نمادین دنکیشوت و سانچو پانزا شکل میگیرد... افراد میتوانند به یکدیگر کمک کنند، اما شاهد «جنگ همه، علیه همه» هستیم... جهانی شیطانی، تاریک، ناامید و پوچ.
...
هیچکس بهتر از بابابزرگ نمیتوانست مستمعانش را مسحور کند... ما نوهها با چشمان گشاده از حیرت میپرسیدیم: بابابزرگ... یعنی اینها راست است؟ بابابزرگ جواب میداد: اونایی که فقط حرف راست میزنند، لایق نیستند که آدم به حرفشان گوش بدهد... بهترین کتاب سال سوئد... با دمپایی روفرشی از خانه سالمندان بیرون میزند... با مهمترین اتفاقات و حوادث قرن بیستم مواجه میشود چیزهایی مثل بمب اتم، جنگهای داخلی اسپانیا، انقلاب چین و حتی کنفرانس تهران در شهریور سال ۱۳۲۰!
...
فیلسوفان به زندگی امروز ما چه کمکی میکنند؟! ... زندگی ما 700 هزار ساعت است و وقتی برای تلف کردن نداریم و این تقریباً 80 سال میشود و برای من 340 هزار ساعتش گذشته و تقریباً نصف دیگر مانده... چهار بخش اصلی شامل روابط، روابط زناشویی، شغل و درآمد و استرس و اضطراب را در نظر گرفته... فلسفه عملی به ما میگوید در زندگی به دنبال چه باشیم و هیجانها و کسب لذت چه جایگاهی باید داشته باشد
...
نیما با یادداشتهای روزانهاش به ما ثابت کرده که در رعایت «حق و حقیقت» چندان هم «عادل و معصوم» نبوده و برخی اشعارش را پس از خوانش اشعار ناتل خانلری سروده است... خانلری بویژه پس از آنکه داخل در دم و دستگاه پهلوی شد، دشمنی با نیما را آغاز کرد... معلوم نیست چرا شفیعی کدکنی با این همه بدگویی و جفا در حق نیما، خانلری را «نیمای غزل» نامیده است؟
...
خودِ پِتی دلاکروا مدّعی ست کتاب هزار و یک روز را از یک درویش اصفهانی گرفته و بنابراین کتاب خود را دارای اصل فارسی معرفی می کند. ولی اشکال اینجاست که در فارسی کتابی با این عنوان نداریم... پیشینه های قصه در فرج بعد از شدّت ترکی و نیز آثار فارسی از قبیل نسخه های جامع الحکایات، طوطی نامهی نخشبی، محبوب القلوب فراهی، جوامع الحکایات عوفی و غیره نشان داده شده است
...
خیلی کوتاه و قره قاطی و شلوغ و پلوغ است... خود را با زن لوط مقایسه میکند که در تلاش برای جست وجوی معنای گذشته هلاک شد... ساختار شکنی رمان بیانگر بازسازی خویشتن است... رضایت خاطر منوط است به فراموش کردن حوادث گذشته... خودآگاهی آمریکایی بی شرمانه آینده گراست؛ چراکه میکوشد رنج حافظه تاریخی را فراموش کند و شهری روی تپه بنا نهد... بدون رقص با مرگ، آفرینش هنری امکان پذیر نیست
...
او بارها گفته است هنر را ابزاری میداند در برابر فرسایشی که تاریخ به ما تحمیل میکند و هنر میتواند ابزاری برای مقاومت باشد... اکثر شخصیتهای اصلی رمانهای بزرگ بچه ندارند. در حالی که تنها یک درصد از جمعیت دنیا بچه ندارند... طراحان لباس به انتخاب مردم اروپا به جای نویسنده و شاعر و نقاش در لیست نوابغ قرن قرار میگیرند... دردناکترین زخم، به زعم او، زخم رفاقتی است که در راه سیاست بهم بخورد
...
رنگ عوض میکند و همه سوابق زندگیاش را که با روش و منش انقلابیون در تضاد است، نابود میکند... بهرغم بیبهرهبودنش از هنر، ممیز و بعدتر سرممیز اداره کتاب ارشاد میشود... خلاقیتش برای نوشتن و نقاشی گل کرده و میخواهد خودنویساش را با خون معشوقش پر کند... میشود حدس زد نویسنده حوصله نداشته به عقب برگردد... دست خواننده را برای تأویل سیاسی باز میگذارد
...
بزرگ ترین رمان انگلیسی قرن نوزدهم... شرح و نقد زندگی چند خانواده ... دورتا بروک دختر جوانی است که به درخواست ازدواج کشیشی فرتوت و دانشمند! به نام ادوارد کازوبن پاسخ مثبت میدهد. این ازدواج نشانهای از احساسات و عقاید افراطی... دلایل شکست یا موفقیت ازدواجهای میدل مارچ از جمله رزاموند زیبا و دکتر لایدگیت، فرد وینسی و مری گارت و در نهایت لادیزلا و دورتا را بررسی میکند...
...
روایتگر داستان رویارویی نهایی پرچمداران سیاست عصر پسا مشروطه با باقیمانده جنبش تئاترکراتیک قوام یافته در آن عصر است... سارنگ، حین شنیدن قیژوقیژ تختخواب اتاق کناریاش، شاهد رژه پیروزمندانه پوسترها و پلاکاردهای رقاصههای معروفی چون «رومبا» و «تامارا» برسردر تماشاخانههای لالهزار است؛ لحظات بهتآور و غمباری که طی آن میشود حتی، پیش درآمد ماهور حضرت اجل به سفارش مرکز حفظ موسیقی سنتی ایران را هم شنید
...
داستان پنج زن است: دو خواهر و سه غریبه. زنی بیخانمان، مسئول پذیرش هتل، منتقد هتل، روح خدمتکار هتل و خواهر روح... زندگی را جشن بگیریم، خوب زندگی کنیم؛ زندگی کوتاه و سریع است، زود به آخر میرسد... بدون روح، جسم نمیخواهد کاری به چیزی داشته باشد، فقط میخواهد در تابوت خود بخوابد... زبان زنده است: ما کلماتی هستیم که بهکار میبریم... آخرین نبرد برای زندگی، تا آخرین نفس پرواز کردن، رفتن تا مردن.
...
نخستین ژاپنی برنده نوبل ادبیات... کاراکترها دیواری اطراف خود کشیدهاند و در انزوا با مرگ دست و پنجه نرم میکنند... چندین نامه عاشقانه با هم رد و بدل و برای آینده خود برنامهریزی کردند... یک ماه پس از نامزدی، هاتسویو برای او نوشت که دیگر هرگز نمیتواند او را ببیند... در سائیهوجی، معبدی که هاتسویو در آن زندگی میکرد، یک راهب به او تجاوز کرده است
...
قاعده این بود که فقط میتوانستی آثار همشاگردیهای خودت را بخری... برای ایجاد خلاقیت؛ مهارت در فوتبال، یا راندرز اهمیتی نداشت، بلکه نقاشی، مجسمه سازی، نوشتن شعر مهم بود... همان طوری از ما میترسید که کسی ممکن است از عنکبوت بترسد... عشاق پیشنهاد «تأخیر»شان را ارائه میکنند، تا پیش از اهدای نهاییشان چند سال بهشان مهلت داده شود... ما آثارتان را میبردیم چون روحتان را آشکار میکرد
...
حکومتی پلیسی و غرق در فساد که زندگی روزمره شهروندان را به وحشتی دائمی و یکسره تبدیل کرده است. با قتل «فرر» و «آبلان»، سرانِ نظامی حکومت پرتورینها که از جانب دولت فعلی مصونیت قضایی گرفتهاند؛ پرونده جناییای گشوده میشود که بسته شدنش بعید مینماید... حالا چه کسی دیوانهتر است، من یا آدمهای کوچه و خیابان؟ آنها طوری رفتار میکنند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، گویا گذشته ابداً ربطی به آنها ندارد
...
درسگفتارهای شفیعیکدکنی درباره فرمالیسم... کسی که میگوید فرم شعر من در بیفرمی است، شیاد است... مدرنیسم علیه رئالیسم سوسیالیستی قیام کرد... فلسفه هنر در ایران هنوز شکل نگرفته است... فرمالیسم در ایران زمانی پذیرفته میشود که امکان درک همه جریانهای هنری و ادبی برای افراد به لحاظ اندیشگی فراهم باشد... اسکاز، مایگان(تماتیکز) و زائوم مباحثی تازه و خواندنی است
...
راوی یکجور مصلح اجتماعی کمیک است... در یک موسسه همسریابی کار میکند. روش درمانیاش بر این مبناست که بهجای بحث برای حل مشکل مراجعین، صورت مساله را پاک میکند... روزی دوبار عاشق میشود... همسر یواشکی، گروه(1+2) و راهکار راضی کردن نگار به ازدواج (چانهزنی از بالا و فشار از پایین) حکایت هجو گرههای کور سیاستگذاریهاست... آنها که زندگی را دو دستی میچسبند زودتر از بقیه میمیرند.
...
درحین اینکه بورخس از ادبیات ناب دفاع میکرد، هیچ مشکلی نمیدید که با دیکتاتور خورخه رافائل ویدلا برای صرف شام قرار بگذارد؛ با کسی که بار اصلی مسئولیت 30 هزار مرد و زن ناپدیدشده آرژانتینی و صدها کودک ربودهشده بر دوش او بود... این سرکوبگری تروریستی ناگزیر به خودسانسوری انجامید... رسانهها و تلویزیون در دست معدود بنگاهها است و آزادی عقیده در آن خیالپردازیای بیش نیست
...
بوف کور را منحط میخواند و سنگ صبور را تلاشی رقتآور برای اثبات وجود خویش از جانب نویسندهای که حس جهتیابی را از دست داده... پیداست مترجم از آن انگلیسیدانهای «ادارهجاتی» است که با تحولات زبان داستان و رمان فارسی در چند دهه اخیر آشنایی ندارد، و رمانی را مثل یک نامه اداری یا سند تجارتی، درست اما بدون کیفیتهای دراماتیک و شگردهای ادبی ترجمه کرده است... البته 6 مورد از نقدهای او را هم پذیرفت
...
میگوید کسی که بابی باشد مشروطهخواه نمیشود و از طرفی دیگر عده کثیری از فعالان موثر در مشروطه را در جایجای آثارش بابی معرفی میکند و البته بر اثر پافشاری مجری برنامه اندکی از دیدگاه خود عقبنشینی میکند... مجری میپرسد: «حسن رشدیه را هم بابی میدانید؟» و نویسنده در جواب میگوید: «بله.» در برابر مواجهه با سوال بعدی مبنی بر اینکه «سند دارید؟» جواب میدهد: «خیر.»
...
نجم دایه خیام را بیچارهای «دهری و طبایعی» میخواند که در «تیه ضلالت» گم گشته است... به حکمت و ریاضی و نجوم شهره بود. کسی او را به شاعری نمیشناخت... نظامی عروضی و بیهقی هر دو او را «حجة الحق» نامیدهاند... خیام شاعر رباعیگوی اصلاً برای کسی مطرح نبود و آن خیام مورد تکریم و بزرگداشتِ خاص و عام، خیامِ حکیم و عالم و منجم بود
...
بر مومنان لازم است که همیشه پادشاهان خود را دعای خیر کنند؛ مخصوصا پادشاهان صفویه، که حقوق ایشان تالی حقوق سیدالمرسلین و حضرات معصومین صلوات الله علیهم است... اگر کسی میخواهد از ولی فقیه انتقاد کند باید قداست و جلالت ولی فقیه را در نظر بگیرد... آیا کسی مانند شهید مطهری داریم که بگوید: «معتقد بوده و هستم هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار بگیرد هم برای خودش خطر است و هم اسلام.»
...
از مادری ایرانی و پدری آلمانی که در کودکی از ایران رفته و درحال حاضر در آمریکا زندگی میکند... ناشر ایرانی رمانش را ترجمه کرده و بیحق و حقوق پخش کرده... سه خواهر ایرانی با دستپختشان همه را حیرتزده میکنند... جایزه «گنکور» را برد و همین باعث شد به ١٤ زبان دنیا ترجمه شود... مقالهنویسی چیرهدست است و با مجلاتی چون نیویورکتایمز، لسآنجلس تایمز، گاردین، والاستریت ژورنال و آتلانتیک همکاری میکند... پسران و دیگر اشیای قابل اشتعال!
...
چگونه در آسیای رو به رشد ثروت کثیف بیاندوزیم؟... نمیخواستم چشم خودم را بر مشکلات واقعی جامعه پاکستان ببندم... برخی از هنرمندان مایل هستند سیاسی باشند؛ برخی مایل هستند تعصبات را به چالش بکشند و برخی دیگر چنین تمایلی ندارند، اما هدف نهایی هنر این است که بیانی از احساس خویشتن باشد...کتاب اول نگاهی نیمهآمریکایی به پاکستان است و کتاب دوم نگاهی نیمهپاکستانی به آمریکا است
...
هریت و دیوید زوجی سالم هستند که دیوانهوار به هم عشق میورزند. تنها عیبشان از نظر دیگران، تمایل جنونآمیز برای داشتن بچه بیشتر است. هر چند خودشان به شوخی آن را به اتاق خوابشان نسبت میدهند... هیچ یک از افراد رمان شحصیتپردازی نشدهاند، همگی «تیپهای» موجود در جامعه انگلستان هستند... فرزند پنجم میتواند القاعده و طالبان یا حتی قاتلین قتلهای زنجیرهای باشد که در همه حال خود را بر حق میدانند
...
مردی است متاهل که در آستانهی میانسالی تصمیم میگیرد همسر و دو دختر کوچکش را ترک کرده تا پی عشقی تازه را بگیرد... چگونه باید با چنین طوفانی در زندگی کنار آمد یا نیامد؟... دوستش داشتم جدال بر سر مسئلهی «انتخاب» است... ماندن در رابطهای که دیگر شبحی از یک رابطه واقعی است چه ارزشی دارد وقتی یک طرف تنها به خاطر ترسهای رایج و کلیشهها پای رفتن ندارد
...
تمام کارهایم به خودم نزدیک است از لحاظ تم و مضمون... یک شخصیت صددرصد فروپاشیده میخواستم... در خودم سالهاست این بیمرزی را ساختهام. بیمرزی نه به این عنوان که متعلق به جایی نباشم، ترجیح میدهم متعلق به مرزی نباشم، ولی داستانهایم قصههای آدمهایی است که میان این دو مرز سرگردانند... داستاننویسی را بیانیه اجتماعی و سیاسی نمیدانم
...
دو خانواده کاتولیک و پروتستان، متعلق به طبقه بورژوای فرانسه... برادر بزرگتر، پزشکی برونگرا، سرشار از انرژی حیات، باثبات، منطقی و آرام، برعکس او برادر کوچک، جوانی درونگرا، عصیانگر، متغیر، سرکش و گریزان از زندگی... اروپا خود را برای جنگی فراگیر آماده میکند... ژاک در تلاش برای جلوگیری از بروز جنگ است و آنتوان، دفاع از حیثیت و تمامیت ملی و مشارکت در جنگ را وظیفهای غیرقابل تخطی میشمارد... انقلابی که با بیدادگری، با دروغ، با قساوت قدرت بگیرد، برای انسانها پیروزی دروغین است
...
شاعران حافظان ظهور اسرارآمیز نیروی هستی هستند... بامداد تمدن حماسه است؛ غزل میانهی تمدن و بلوغ تمدن تراژدی است... تراژدی همزمان به جنگ بیرون و درون قهرمان میپردازد و قهرمان همزمان با دشمنی در درون خود و دشمن و خطری در بیرون از خود در جدال است... بیپروا رو به پادشاهان گوشزد میکند که شما باید مجری عدالت باشید نه با هر توجیهی عدالت را زیر پا بگذارید... از نشانههای بلوغ در یک جامعه مسئولیتپذیری ست
...
نان نیست، یا اگر هست کم است، خیلی کم و البته در این میان اندک شرافت و غروری هم هست... دختر بیشتر میپسندید که او از روی مستی خزعبل بگوید تا از زور گرسنگی... لمحهای از زیست اسفبار آدمهای له شده است؛ شرافتهای پایمال شده و غرورهای از دست رفته که هر صبح به جستوجوی امیدی از خواب بیدار میشوند و آن را اگر نه در واقعیت که سرانجام در خیال خود پیدا میکنند
...
ترجمه آقای آشوری تاکنون متجاوز از چهل و اندی چاپ و منتشر شده، اما راه به جایی در فهم نیچه نمیبرد... تمامی ترجمههای انگلیسی آثار نیچه در 100 سال گذشته را باید دور ریخت و از نو و اساسی ترجمههای تازهای از نیچه ارایه کرد... حاکمیت قاجاریه ما را شدیدا به گعدهنشینی خو داده است... ما در برابر تمدن غرب فقط توریست بودهایم... تنها نیچه میتواند سخن از نیهیلیسم (نیستانگاری) بهمیان آورد... در این برهوت بیفکری معبری هر چند باریک و سخت باز کنیم.
...
یک وکیل آمریکایی قرن نوزدهم بهنام آدام اِوینگ... نابغهای رو به احتضار... ششنوازی اطلس ابر را برای پیانو، کلارینت، ویولنسل، فلوت، اوبوا و ویولن... روزنامهنگاری است که رسوایی شرکت هستهای را فاش میکند و در معرض خطر ترور است... ناشر مغرور لندنی... یک برده کلونشده... قبیلهای پس از سقوط جهان متمدن...آثار هنری و رمانها را با بازرخدادها و تکرارهای جاودانه فرهنگ و طبیعت انسانی همراه میکند و درهم میآمیزد.
...
هیچ نمایشی تاکنون موفقتر از تراژدی جهان اسلام، یعنی تراژدی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نبوده است... پیدایش و تحلیل عزاداری در ایران پس از صفوی... اولین سفرنامه از میکله ممبره، فرستاده حاکم ونیز به دربار شاه طهماسب در سال 1539 میلادی مربوط به عزاداری در تبریز و آخرین آن، کار مشترک پائولو وودز و سرژمیشل از عزاداری در قم در سال 2009... بیشترین گزارشها مربوط به انگلیسیها و پس از آن فرانسویها و روسهاست
...
خواهر بزرگتر او عازم جبهه است... با آزادی دختر، افراد فامیل و همسایهها به زندگی خصوصی خانواده، راه پیدا میکنند... دختر بعد از مدتی گوشهگیری دوباره دست به فعالیت میزند... خواستگار برحسب تصادف از گذشته دختر آگاه میشود و از ازدواج سرباز میزند... پدر به یکباره هوس ازدواج مجدد میکند. آن هم بدون اجازه زن اول... از طنز کلامی، سود برده که باعث سهلشدن مطالعه و ایجاد لذت درخواننده میشود...
...
مگر قرآن نفرموده است که برای جهاد در راه خدا اسب های خود را آماده کنید؟ چرا اسب و شتر را میتوان به تانک و هواپیما تبدیل کرد، اما جای شلاق را نباید به زندان داد؟... تاریخ گواه است که اسلام در زمان پیامبر(ص)، دینِ اصلاح بود نه انقلاب... رسیدن به فهمی از متون تاریخی دین که مهمترین ویژگی آن، سازوارگیِ همهی اجزای دین با یک دیگر و نیز سازگاری با روح و اهداف ادیان بزرگ است... مولوی بر این نوع ایمان، نام عشق را برگزیده است
...
توصیه میکنم محسن را به مدرسه موسیقی بفرستید. پدرم با صراحت گفت: «دوست ندارم پسرم مطرب شود!»... انتصاب پدر به فرماندهی پادگان خرمشهر، بازگشت به اهواز، زندگی زیر دست زن پدر، ماجرای اخراج از دبیرستان بدر ارومیه، آمدن به تهران... زندگیات به اقیانوسی میماند که امواج سهمگینش دائما بالا و پایین پرتابت کرده و تو سعی کردهای در بین آن امواج خفه نشوی.
...
حدیث «الملك یبقی مع الكفر و لایبقی مع الظلم» از سخنان پرآوازه دیگریست که در هیچ منبع حدیثی به عنوان روایت نقل نشده و در قرن یازدهم هجری وارد کتب شده است. البته میرزای نائینی فقیه دوران مشروطه از این حدیث به عنوان نص مجرب (یعنی حدیثی که به تجربه ثابت شده) یاد میکند... در منابع روایی حدیثی دال بر نحوست ماه صفر یافت نمیشود. همینطور بشارت به خروج از ماه صفر و دعاهای دوری از بلا در این ماه.
...
تبدیل یک نظام مردمسالار به نظام استبدادی محصول یک تعامل دوسویه میان یک فردِ حاکم و یک جامعه است... او انتقاد را به معنی دشمنی با اهداف و ایدهها تلقی میکند... رسالت نجات جهان از بندگی ظالمان... «دشمن»؛ یگانه مقصر عدم کامیابی ها است... بازار رمالانِ غیب گو گرم میشود... خود را بهجای ایده و نظام می گذارد. و در واقع منظور او از ایده، خود اوست که با نظام یکی شدهاست.
...
من خیلی چیزها را ندیدهام، نمیدانم در زندانهای کرهشمالی چه خبر است؟... استادیوم جایی است که میتوان دمای جامعه را آنجا سنجید. اگر بعد بازی شیشه میشکنند یعنی جامعه آمادگی شیشه شکستن دارد... در ساحت دینداری مدرن انسان ترک را به انسان ایرانی نزدیک میبینم... آمریکا برای بقا به عنوان ابرقدرت نیاز به وجود کشورهایی مانند کره شمالی و ایران دارد
...
کیست که ماریای راهبه با زخمی باز در سینه، تهمینه؛ مارکسیستِ بکارت از دست داده یا پدر خاچیک رمانخوان شکزده را از یاد ببرد؟... ناصر سوخته: باستانشناس و عاشق، مسعود سوخته: رزمنده و نیروی تحتالامر مهندس چمران، منصور سوخته: عکاس وقایع انقلاب، محمود سوخته: مارکسیست عاشق و طاهر: کودک و معصوم... قصه نسلی که سوخته، پسران ناکام در عشق و زندگی، جوانان در خون شده وطن
...
سلطان عثمانی گروهی از نقاشان را اجیر میکند تا کتابی تصویری به سبک و سیاق نقاشیهای نقاشان ونیزی تدارک ببینند... دهها هزار ساله که سوار بال فرشتهها مثل وزوز باد زوزه میکشم و از این کتاب به اون کتاب و از این شیء به اون شیء سفر میکنم و بخشی از وجودم همین الان توی این کتابه و داره با شما صحبت میکنه... حسن، برادرشوهر قبلیاش که سخت دلباختهی اوست، مخالف ازدواج مجدد شکوره هستند
...
همه میخواهند بشریت را تغییر دهند، اما هیچکس به تغییر دادن خودش فکر نمیکند!... اسبها خیلی خوشبختند، چون اگرچه آنها هم مثل ما جنگ را تحمل میکنند، اما لااقل کسی از آنها نمیخواهد ثبتنام کنند و یا وانمود کنند که به کارشان ایمان دارند. اسبهای بیچاره، ولی آزاد! افسوس که شور و اشتیاق کثافت فقط برای ماست... بهترین کتابی است که در دو هزار سال گذشته نوشته شدهاست!
...
«فردوسی» آشکارا میگوید که «دقیقی» شاعر را در خواب دیده و از او درخواسته تا گشتاسبنامه او را در شاهنامه خود بیاورد... شبی حضرت مولانا در خواب بر او ظاهر شد... جسد آذر، صبح روز سهشنبه 29آبان ماه در ایوان خانه پیدا شد و دو سال بعد، مرا در هشتم تیرماه سی و یک به دنیا آورد... آتش به بدن آنها آسیبی نرسانیده؛ مویی از سرشان سوخته نشد
...
جسدهاشان میان تلی انبوه از خرت و پرتهایی که بهمثابه پسماندههای زندگی شهری از کوچه و خیابان جمع میکردند؛ پیدا شد... تنها اوست که در تاریکی میتواند مسیر را در آن خانه شلوغ پیدا کند... لنگلی پسمانده یک جنگ ویرانگر است و آسیب دیده از این جنگ... نه شاهراه تاریخ، بلکه در پشتی آن است؛ دری که از آن میتوان به دخمههایی نامریی وارد شد که تاریخ، پسماندههای خود را در آنها مخفی میکند
...
یک کمدی اجتماعی رندانه و ظریف است... سالن به یک مهمانی تبدیل شد که در آن همه دمر روی زمین خوابیده بودند... رئیسجمهور که تروریستها به امید گروگانگرفتن او آمدهاند، در جشن حضور ندارد؛ چون سریال ملودرام مورد علاقهاش در تلویزیون در حال پخش بوده است... در طول درسهای زبانآموزی در ساعت دو بامداد، توی کمد ظروف چینی، عاشق مترجم ژاپنی میشود
...
وقتی به چهره آدمهای آن منطقه مینگریستم ترکیبی از ترس و خصومت در چهرهشان هویدا بود... هنوز زمین زنده است، هنوز نبض زمین میزند، اما شیطان ساکن روی زمین که همان انسان است، همچنان زنده است و نبضش میزند و این نکتهای مأیوسکننده است... از شکستخوردن نهراسید و خود را متعهد به شکست کنید؛ چراکه همهچیز میشکند
...
شعر نو به علت وجود توللی و من (سایه) و نادرپور و بعد اخوان و حتی دکتر اسلامی ندوشن به کرسی نشست ... طبیعی است که به این باور برسد که خاتمالشعراست و تنها او نجاتدهنده شعر نیمایی است... شعر و زندگی او هیچ نسبتی با تفکر مدرن ندارد و در هیچ شعری به نیمایی و تفکر نیمایی شبیه نیست... همه چیز را برای خود میخواهد و خود را برتر و بهتر از دیگران میپندارد... در سراسر خاطرات او آدمها سیاه و سفیدند...
...
ما سهچهارم عمرمان را به خواستن و نتوانستن میگذرانیم... نظر به اینکه آن بالا نوشته شده وجود من برایتان ضروری است، من میتوانم از این مزیت هر چند دفعهای که موقعیت اجازه دهد، سوءاستفاده کنم... ضوابط اخلاقی، مقرراتی است که به نفع خودمان برای سایرین وضع میکنیم... هیچکس نمیداند این چرخ گردون چه میخواهد یا چه نمیخواهد، چهبسا خودش نیز نداند!
...
پدر و پسر با انگلیسیها دست در یك كاسه داشتهاند!... مجبورند چاقوی كندی را كه میخواهند با آن سر میرزا را ببرند، تیز كنند... یا یكی مثل صادق ریش كه ادعای مبارزه دارد چگونه در دود و دم و آبشنگولی غرق است؟ ... شاید پروین دوستم ندارد و تمام آن سه سال خودم را گول زدم و با خیالش خوش بودم... پیرمرد نگران پسر چریك است، اما پسر به این نگرانی وقعی نمیگذارد و راه خودش را میرود.
...
از آنجایی كه من از فضای عشق لذت نمیبرم فضای مرگ را انتخاب کردم، علاوه بر این زندگی در شهری که ساکن آن هستم این اجازه را به من میدهد تا در مورد گروههای خاصی از افراد آسیبدیده یا بیسرپرست بنویسم و به علت نزدیکی به آنها بتوانم درکی متقابل از شرایط آنها داشته باشم، افرادی از طبقه فرودست، فقیر، دچار اعتیاد یا افرادی که در زندگیشان دچار شکست شدهاند... نگران بودم كه حس شوخطبعی ممكن است قدرت این كتاب كمرنگ كند
...
بیتردید یکی از مشهورترین کارآفرینان ایرانی هستند... شاه و ملکه سر ساعت مقرر، یعنی ده و نیم صبح، با هلیکوپتر به محل کارخانجات ایرانناسیونال آمدند... حتی یک مهندس انگلیسی که مسئول ساخت سواری باشد نداشتیم و کلیه کارها را مهندسان و سرکارگران ایرانی انجام میدادند... اتوبوس مخصوص کتابخانه به فرح هدیه شد تا در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.
...
نگاهی دارد به: عرفان در همه آیینهای بشری مانند برهمایی در حکمت ودانتا، یونان کهن، آیین هرمسی، معرفتگرایی یا گنوستیسیسم، آیین یهود و مسیح، اخوانالصفا و... دیگر اینکه دانش امروز درباره تصوف و عرفان... تاریخچه کوتاه و فشردهای از ادبیات تصوف و عرفان را در اختیار خواننده میگذارد... کافی است کتاب را به هر بهانه یا نیتی به دست بگیرید، آنگاه دل برگرفتن از آن کار چندان آسانی نخواهد بود...
...
معمولا نویسندگان داستانهای جاسوسی، شهرت و ثروت خود را بیشتر مرهون زدوبند با بخشهایی از دولتها هستند تا تکنیکهای رماننویسی و نوآوریهای ادبی... جاسوسی که عمر حرفهایاش بهسرآمده وارد یک بازی میشود تا دست عناصر خائن و نفوذی را رو کند و سیستم امنیتی آلمان شرقی را به هم بریزد... تضاد احساسات انسانی را با وظایف حزبی و سیاسی به تصویر میکشد...
...
بهمنظور شناساندنِ ایرانِ گذشته و حال، در قدمِ اول به ساکنین این سرزمین و پس از آن به کلیه جهانیان... هرچه را میگوییم و مینویسیم و برای نشر در این مجله میپذیریم، به زبانی باشد که برای مردم معمولی این کشور یا بیگانگانی که از راه درس و تعلیم به زبان فردوسی و سعدی و حافظ آشنا شدهاند، مفهوم باشد... هیچ وقت ندیده و نشنیده بودیم که جمعیتی، آن هم غیرمتجانس و مرکب از هر نوع مردم، دور هم بنشینند و برای دیگران لغت وضع کنند
...
رودک معرفی کوتاه کتابهای روز، رودارود معرفی و بازخوانی طولانیتر کتابهای مطرح، رودسنگ معرفی طولانی کتابهای دیروز، دورود! نگاهی مفصل به کتابی پروفروش یا کمفروش سالهای اخیر، رودبار بازخوانی کارنامه قلمی متنآفرین، رودخانه معرفی کتابهایی که هر ایرانی باید بخواند، رودخوان اندر عوالم کتاب خواندن و آیین و آداب آن و گروهها و حلقههای کتابخوانی و رودنامه در پایان مجله است که میتوان این بخش آخر را نوعی فهرست و نمایه به شمار آورد.
...
امروز بعدازظهر بابا توی هواپیمایی بود که سقوط کرد. توبی نمیخوای بشنوی چی شد؟... یک خانواده در حال فروپاشی است... دلخوریها همه درونی است. کسی رازهای خود را بروز نمیدهد... رادیوی بزرگ وجدان ناخودآگاه مردمانی است که خود ذاتا پلیدند. حال وقتی شرح غیبتها، حسودیها، کینهتوزیها را از زبان شیی به نام رادیو میشنوند از خود بیخود میشوند.
...
به عنوان یک پناهنده ویتنامی فکر میکنم لازم است که هم به تاریخ سخاوت آمریکاییها توجه کنیم و هم به تاریخچه سختگیری و گزینش آنها... ک روایت سومشخص است از نظر کسی که بسیار مردانه، بسیار زنستیز و بسیار معتقد به تبعیض جنسیتی است... دههاهزار ساعت را صرف مطالعه کردهام، زیرا باید بهطور عمیق و گسترده مطالعه کنید تا بدانید چهکاری انجام دهید
...
بهانهای است برای اینکه باهم آنجا بمانند تا شب فرا رسد، و این دلیلی به دستشان میدهد که خودشان را حلقآویز نکنند یا دستکم، به هرترتیبی که شده است، وقت را بکشند... اغلب یکی یوغ به گردن دیگری میاندازد بیآنکه هیچیک از این عمل بهرهای ببرند... عصیان، رنج و نومیدی چنان مطلقی را به نمایش میگذاشت که آوردن آنها به روی صحنه خطر بزرگی بود... آیا پوچی رنجآور زندگی، خود نکته جالبی است؟
...
آنها یک هدف و آرمان مشترک دارند: مبارزه علیه استبداد برای آزادی خلق... این گروه خود را مظهر عدالتخواهی و مبارزه با استبداد میدانند و برای رسیدن به این آرمان نقشه ترور یکی از دولتمردان را در سر دارند و مرگ او را مایه آرامش خلق میدانند. آنها مدافع تز «خشونت برای رسیدن به آزادی» هستند. آنها میگویند زمانی که ترور در خدمت هدفی والا قرار داشته باشد، مشروع و بلکه واجب است.
...
اصول تعلیم و تربیت طبیعی... نوعی «رمان روانشناختی»... از یک تا پنجسالگی، باید بیکمترین قهر و فشار به تقویت جسم کودک پرداخت... کیفر خطاهای کودک، که به شناخت آنچه نباید بکند منجر خواهد شد، باید از تجربه مستقیم ناشی گردد... عطش دانستن در او طبیعی است و هدف باید تشفی این عطش باشد... از اینپس باید مناسبات خود را با اشیا و، چون به زندگی اخلاقی گام مینهد، مناسبات خود را با جهان انسانی بررسی کند: درست بگوییم، این کار مشغله سراسر عمر او خواهد بود
...
اولین کسی که فلسفه هندی را به فارسی برگرداند... در جوانی سنتگرا بود و در این کتاب نیز نظریههای سنتگرایانه دارد... جریان دومی که شایگان به آن متصل شد حلقه اورانوس است... جریان سومی که شایگان در شناخت شرق با آن همدلی داشت تفکر هایدگری فردیدی ست... خود را نقد میکند و از یک شرق آرمانی شده میرسد به هویتی که ذاتگرا نیست.
...
در طول یک هفتهای که وینکلر در ایران بود، با او حشر و نشر داشتم... میگوید که پدرش مردی خشن بوده و در دهکدهشان خشونت سهم بچهها بوده و لطف و مرحمت شامل حیوانات میشده و گاو و گوسفندها وضعیت بهتری داشتهاند و محبت بیشتری از پدر میدیدهاند... مادری را میبینیم که بچهاش خودکشی کرده و او نشسته در اتاق و از پنجره اتاق به گورستان نگاه میکند.
...
شش دهه زندانیبودن در یک تیمارستان... همسر یک ماهیگیر که علائم بیماری جنسی غیرقابل کنترل از خود نشان داده ، دختری جوانتر که با یک کارمند حقوقی به ایرلند گریخته و همچنین جنی که جرأت تنها زیستن و رد پیشنهادهای ازدواج را داشته است... پرونده پزشکی اِزمی نشان میداد که مشکلش این بود که با لباس مادرش روبهروی آینه میرقصیده و والدینش او را در این حال دیده بودند... هردو زن همانهایی هستند که روزی «آزاده» خوانده میشدند
...
مارتین، مورین، جِس و جیجی كه قصد داشتند در شب سال نو به زندگی خود با سقوط از بالای برجی بلند پایان دهند... مجری و سلبریتی معروفی است كه به دلیل برقراری رابطه با دختری ۱۵ساله، گریبانگیر یك رسوایی اخلاقی شده است... تمام عمرش را به پرستاری و مراقبت از فرزندش گذرانده... غم از دست دادن خواهرش را به دوش میكشد و به تازگی در رابطهای شكست خورده است... در موسیقی شكست خورده و دختر نیز او را ترك كرده...
...
کروزوئه نام یکی از رفیقای قدیم دبستانی نویسنده است... آدم خواران باز همراه دو اسیر دیگر، پدیدار می شوند: یک اسپانیایی و دیگری پدر آدینه... او سرسلسله آن نسل از نویسندگانی است که بدون جداشدن از کانون خانگی سفرهای شگفتی را گزارش کردهاند... این رمان، که بر اثر سوءتفاهم، غالباً آن را به قفسه ادبیات کودکان تبعید میکنند... بلافاصله پس از انتشار رمان دفو، شاهد رویش قارچآسای تقلیدها بودهایم: رابینسون نامهها (تقلید با شاخ و برگ، نمایشنامه، نقیضه یا پارودیا، و جز آن)
...
نویسنده بر اساس تفکر ویتگنشتاین خطاهای بنیادی روانکاوی فرویدی را تشریح میکند... یکی از پیشفرضهای غلط فروید وجود چیزی عینی به نام «ضمیر ناخودآگاه» است که مخزن خرتوپرتهای روانی بسیاری است... تفکر او مخالف هرگونه نظریهسازی است... درمانگر برای درمانجو باید در حکم آیینهای باشد که تصویر او را بهخوبی منعکس میکند. او از پیش خود چیزی نمیداند
...
کشور دستخوش آشوب ملی است و جوانان بنگالی به اعمال تروریستی روی آوردهاند... میخواهد همسرش او را از روی انتخاب آزادانهای، آنچنان که هست، دوست بدارد، نه به زور رشتههای ازدواجی که خانوادهها تحمیل میکنند... گمان میکند که او را دوست دارد و خیلی دیر متوجه پستی او میشود.
...
هنر زندگی با مدد گرفتن از تجربه دیگران... افراد تنها حریصانه همیشه به دنبال یافتن نشانه هایی از طرد شدن نزد دیگران هستند و بنابراین چنین نشانه هایی را هم به راحتی می یابند... فرق میان خلوت و احساس تنهایی در رابطهای است که فرد با خودش در آن وضعیت دارد... نورتاباندن بر زوایای تاریک و پیچیدگی های مسائل زندگی و دعوت از خود ما برای تفکر بیشتر...
...
لذت دنیا زن و دندان بود. بیزن و دندان جهان زندان بود و همین فلسفه است كه او را از لبه گور پای سفره عقد میكشاند... شخصیت اول داستان خودش را كشته است اما به دادش رسیدهاند و به كما رفته است... او زندگی را با طنزی جانكاه به اشتباه گرفته است... پدر متوجه میشود كه او باردار است و این را معجزه تلقی میكند
...
داستانها از لحاظ موضوعی هم واقعگرا و هم غیرواقعی و هم سوررئال هستند... استعاره شگفتی که در فرار یک پا و آرزوی این پا در رفتن به سوی اروپا نهفته است؛ استعارهای با طنز تلخ و گروتسک... ماجرای دیوانهشدن پروفسوری است که بعد از سالیان درازی از اروپا به وطن خود بازگشته است. این داستان با اغماض، همپوشانی زیادی با تجربههای زیستی خود فرهاد پیربال دارد... سهم مردان جوان کرد که موقعیت مالی و اجتماعی خوبی ندارند، پیرزنهای حاشیه اروپاست
...
آندره ژید آن را به فرانسوی برگرداند... جوشش عرفانی گسترده در این اشعار برآیند مهمی از شخصیت شاعر بود که سخت تحت تأثیر فلسفه اوپانیشادها قرار داشت... او به اول شخص و خطاب به محبوب قلب خود سخن میگوید و آن «من» زنانگیای را عهدهدار میشود که یادآور محبوبه غاییِ شعر ویشنویی در قرون وسطاست... نه چشمپوشی از دنیاست و نه بیخبری از دنیا
...
در والدن پوند، سرزمین متعلق به رالف والدو امرسون انزوا گزید؛ دو سال در آنجا تنها در میان گیاهان و جانوران و آسمان و زمین و آب و چند کتاب زندگی کرد... مانند یک طبیعیدان، مشاهدهگری دقیق، با سادگی و خودجوشی بسیار ابتدایی، مردی نشان میدهد که تمدن را بیشتر از روی غریزه رد میکند تا از روی برنامه... به فرهنگ یونانی و لاتینی تسلط وسیعی دارد
...
در پایان داستان که پایان زندگی شازده نیز است، باز این مراد -سمبل مرگ- است که پیدایش میشود تا خبر مرگ شازده را به شازده اطلاع دهد. «مراد: شازده جون، شازده احتجاب عمرش را داد به شما، شازده پرسید: احتجاب؟ مراد گفت: نمیشناسیدش؟ پسر سرهنگ احتجاب، نوه شازده بزرگ، نبیره جد کبیر افخم امجد... شازده گفت: آهان. مراد: سل گرفت بدنش شده بود مث دوک، دیگه نمیشناختنش. خدا بیامرزدش»
...
در این سه مجلد سی نویسنده مطرح از نسلها و دورهها و کشورهای مختلف از شیوه کار و زندگی خود سخن گفتهاند و از اینکه چطور زندگی میکنند و میاندیشند، چه میخوانند، از چه تأثیر میگیرند و تلقیشان از ادبیات و نوشتن چیست و به جهان، زندگی و آدمها، تاریخ، جامعه و سیاست و کلا آنچه پیرامونشان رخ داده و رخ میدهد چطور مینگرند... کارور، مارکز، کوندرا، فاکنر، اکو و...
...
هفده داستان کوتاه از انواع مختلف ... وارد زندگی دو شخص میشود که مصمماند تا در برابر یکدیگر بایستند و یکدیگر را ویران کنند و به تباهی بکشانند... من خدایم، قهرمانام، فیلسوفام، شیطانام و جهانام، و این شیوهای است خستهکننده برای آنکه بگویم نیستم... او داستانهای خود را با هنری استادانه تراش میدهد که در آن عمیقترین معلومات با ظاهر بدیههسرایی به هم آمیختهاند
...
47شیوه روایت داستانی... شیوه آشناییزدایی، شیوه بازگشت به گذشته، شیوه پروستی، شیوه تكهگذاری (كولاژ)، شیوه حقیقی و مجازی، شیوه داستان خطی و غیرخطی، شیوه خودگویی، شیوه داستان در داستان، شیوه رمزی، شیوه ضدداستان، شیوه ضمنی، شیوه طنزآمیز... رمانهای فارسی نیز چون شوهر آهوخانم، سووشون، كلیدر، همسایهها و درازنای شب به شیوه خطی روایت شدهاند...
...
بهعنوان یک کودک، هرگز در زادگاهم خواسته یا پذیرفته نشدم!... استانهایی که میگوییم، روایتهایی که مینویسیم، همه راهی برای ابراز جهانبینی است... نویسندگان مغرور شما را با خاطرات درخشانشان ترک میکنند. درحالیکه نویسندگان بخشنده شما را با تصاویری از جهانی که بهآن فراخوانده شدهاند، تنها میگذارند... میتوان در دل کمدی، تراژدی یافت یا شادی را از درون حزن بیرون کشید. میشود هرچیزی را در میان چیزی دیگر پیدا کرد. و این بخشی از روند زندگی است.
...
او دروغ میگوید تا شاید به رازهای پنهان زندگی زناشویی اش، که پس از ۱۵ سال به چنین سرنوشت مهیبی دچار شده است، پی ببرد. پس بازی ای را آغاز میکند و همسر خود را بدین وسیله میآزماید. او در جریان این آزمایش، خود نیز آزموده میشود... نمایش یک بغض فرو خفته را در مخاطب خود به یک آه بدل میکند. تصویرسازی اشمیت از زندگی زن و شوهری، هولناک است اما باید آن را خواند، چون تجربه ایست برای انسانی که در دنیای مادی و مدرن امروز گم شده است.
...
به طور اتفاقی و از خلال داستانهایی که نویسنده برای سه دوست کوچک خود، خواهران لیدل فیالبداهه حکایت میکرد، زاده شد و به یکی از آنها یعنی آلیس تقدیم گردید... با گربهای آشنا میشود که به میل خود پیدا و ناپیدا میشود و خندهاش مانند تصویری شفاف لحظهای در هوا معلق میماند... در بازی چوگان بیبیِ دل شرکت میکند... دیوانگی اندک و فانتزی عجیب آن بر مناظر و حیوانات و انسانها و اشیاء تسلط دارند
...
روزها، هفتهها، ماهها به همین روال بدون داشتن اندک حرفی برای گفتن و عاصی از اختلال و یبوست فکری ادامه یافت... درختان زیتون، بادام، بزها، گربهها و تاکستانها همچنان دستنخورده باقی مانده بودند... آنچه خارج از دسترس اکثریت قریب به اتفاق مهاجران است، این است که هیچیک از آنها هرگز نمیتوانند آنطورکه او با کشور جدید درآمیخت، در آن ادغام شوند... چشمانش مرطوب میشدند.
...
از نظر من بین تاریخ خوب و درام خوب هیچ تضادی وجود ندارد، البته که میدانم تاریخ شکل مطلوبی ندارد و حقیقت غالبا ناخوشایند و تلخ است... یک واژه را آنقدر میچرخاندم تا بتوانم حرفم را دقیق بزنم ... نوشتههای یک رماننویس درباره رابطهای عاشقانه میتواند در رابطه با قدرت نیز باشد، هربار که از یک خانواده حرف میزند، انگار که یک دولت کوچک را توصیف میکند، تنها این سیاست نیست که قدرت محسوب میشود
...
در میان صدها هزار عنوان کتاب مدیریت و رهبری موجود در بازار کدام یک میتوانند نگرش صحیحی را در ما ایجاد کنند؟ این سوالی است که نه از نویسندگان آن کتابها و نه از خوانندگانشان میتوان پرسید، بلکه فقط مدیران موفق جهان هستند که نمود عینی عمل به مفاهیم این کتابها هستند... این کتاب آنقدر برای خانم وایتمن اهمیت دارد که همه کارمندان خود را مجبور به مطالعه آن کرده است.
...
این سه زن جوان سمبلی از سه چهره مدرن از جامعه معاصرند... تنهایی سختی را در غیبت همسری که عاشقش بوده و اکنون نیز هست، تجربه میکند... با درخواست ویزایش برای رفتن به فرانسه موافقت نمیشود و او مجبور است زندگی دیگری را تجربه کند... تردید شبانه برای تصمیم گرفتن درباره زندگیاش غیرعادی و فلجکننده است... فرد چنان در حاشیهها درجا میزند که آینده به محاق میرود... زندگی اگر که تحقق نیابد رنجآور میشود
...
این سفرنامه در چارچوب ادبیات مهاجرت، یعنی در مقوله ادبیاتی که نویسندگان راندهشده از آلمان هیتلری در غربت و مهاجرت نوشتند، خیلی پرآوازه نیست، چونکه به جزئیات زندگی مردم آلمان در شرایط دشوار و وحشتآلود حکومت نازیها چندان نمیپردازد. از دید ادبیات هجرت رمان «مفیستو»، اثر پسر ارشد توماس مان، یعنی کلائوس مان، همچنین داستانهای کوتاه برتولد برشت با عنوان «ترس و نکبت رایش سوم» شهرهترند... قاضی با انتخاب «دون كیشوت» گامی بسیار دلنشین و پربرکت در راه ترجمه برداشته است، شوخطبعی و طنز ذاتی او موجب
...
هوش این مرد غولپیکر در حد یک بچه است؛ تنها علاقهاش به این است که چیزهای ابریشمین و لطیف، مثلاً پوست بدن موشها، را نوازش کند. اما چنان زورمند است که غالباً موشها را هنگام نوازش میکُشد... زنی آتشینمزاج و لوند است، و همچنین حسادتهای شدید شوهرش... شعری از نهایتِ بدبختی و تنهایی انسان است، بدون پیرایه و شاخ و برگ و به شیوهای کاملاً مستقیم...
...
جهان در نفس خود زنانه است و زاینده و مایل به مهر... اگر بگویم آن دوره از روزگار ما منفک نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است و ما هنوز به شیوه آن دوران درجا میزنیم حرف تازهای زدهام؟... مجسم کنید 25 یا 30 نسل قبل از ما، پدرانمان پشت دروازههای ری یا نیشابور یا اصفهان چه روزگار پرهراسی را گذراندهاند، آن زمان که خبر نزدیکشدن سپاه مغول یا تیمور یا آغامحمدخان را شنیدهاند. و قبل از آن...
...
به روایت عشق ورزی ابن عربی به گالا در این رمان بسیار ایراد گرفتهاند؛ اعراب به نویسنده و ایرانیها به منِ مترجم... اشاره شده که ابن عربی «ترجمان الاشواق» را به خاطر زیباییهای نظام سروده... علوان برای نگارش این رمان در دنیا تحسین شد و میدانیم که آبشخور رمان او متون صوفیه است... عرفان هنر است و کاربردی جز التذاذ ندارد. در طول تمدن اسلامی مهمترین هنر خود عرفان بوده است... آرای استاد شفیعی کدکنی سرشار از این مغالطات است
...
هیچبیتی را حذف نکردهایم و حتی عموما تکرارهای متن را هم آوردهایم. علاوه بر این، بهترین شیوه خواندن این کتاب مطالعه همزمان آن با مثنوی است... مولانا عارف است اما نه عارفی که صرفا به عرفان و تصوف پرداخته باشد. شما در آثار سایر عرفا معمولا با مباحث عرفانی و صوفیانه سروکار دارید اما در مثنوی چنین نیست. مولانا با زندگی سروکار دارد. شاید بهجز سعدی هیچشاعر دیگری نیست که این همه ضربالمثل از کتاب او به زبان مردم راه پیدا کرده باشد.
...
از دوران بردگیاش در آفریقا سخن میگوید: «مردانی دور ما محاط شده و از ما مراقبت میکردند و ما را میفروختند.» و راهروی میانی خانهای که ساخته شده بود تا بر دریا شناور بماند و از آفتاب سوزان و مزارع نیشکر باربادوس و تجاوزهایی که سفید پوستان به او میکردند و در آخر برای به دستآوردن دلش از او عذرخواهی میکردند و به او پرتقالی میدادند
...
ایرلند همانند یونان از ادبیات غنی و کهنی برخوردار است... این رابطه همان رابطه میان زبان یونانی مدرن و یونانی کهن است... در طول صدوپنجاه سال اخیر، تعداد بسیار زیادی از مردم کشورم مهاجرت کردهاند، و این امر تجربهای است که با اشکال مختلفی اتفاق میافتد... او عاشق تنهایی بود، اما به مهمانیهای زیادی میرفت؛ عاشق خانوادهاش بود، اما تا آنجا که میتوانست خیلی سریع از آنها دور شد
...
اول به چشمه سپردم. حدود یک سال بعد بررس چشمه آن را رد کرد... برای روزنه فرستادم بعد از پنج ماه ناشر اعلام کرد دیگر رمان ایرانی منتشر نمیکند! تا ققنوس هم آن را رد کند یک سال و نیم گذشت... دوستانی که کار را میخواندند به انتشار آن امیدوار نبودند و پیشنهاد میکردند به ناشر خارجی بدهم... چهار ماه بعد بدون هیچ جرح و سانسوری منتشر شد... ادبیات محصول دانایی است و داستان، انسان را نه در مقابل سیاست، جامعه و ایدئولوژی، بلکه بیش از هر چیز در مقابل خود قرار میدهد
...
چگونه یالوم، یالوم شد... هنگامی که پانزده ساله بود، عاشق دختری به نام مریلین میشود و بسیاری از مشکلاتش حل میشود و در عوض مشکلات جدیدی برای او بهوجود میآید... عاشق کافکا شدم ... از نظر او دوچرخهسواری تجربه تعمق و رهایی است؛ نوعی مدیتیشن. یالوم عاشق غواصی در کف اقیانوسهاست و به درختچه بونسای باغچه دفتر کارش هم عشق میورزد
...
با یک تنوع و درواقع منشور زبانی و لحنی روبهرو هستیم. از آرکائیک تا آرگو. از زبان ادبی خراسان قدیم مثل تاریخ بیهقی یا تاریخ سیستان، گرفته تا بافت و ساخت زبان متنهای بینالنهرینی مثل گیلگمش. همینطور تا آرگوی تهرانی و حتی زبان اشاره... رفتار آن اثر با تاریخ و اسطوره، با شهر و... همه اینها سرخوشم میکند، هرچند نفسگیر بود نوشتنش. اما راضیام
...
تا وقتی درون هنرمند مناسبات شاعرانه با موضوعی وجود دارد، تا وقتی ایدهای در درون هنرمند زندگی میکند، آن موضوع نابود نخواهد شد... من از کاه کوه میسازم، اما این کاه باید حتما وجود داشته باشد. قهرمانانِ من از زندگی واقعی گرفته شدهاند، حتی گاهی بیش از حد... خانه من نه از آجرهای کارخانه آجرپزی پدربزرگ پدریام که با آجرهای پدربزرگ مادریام ساخته شد.
...
تلاش میکند تا فهم ما را از مفهوم کلان داده وسیع تر از سوابق جستجوهای اینترنتی گرداند... در ادامه کتاب تلاش کرده تا به نهانیات زندگی افراد یعنی دنیای جنسی افراد نیز وارد شود و از روی جستجوهای اینترنتی آنها، شناختی در مورد رفتارهای جنسی و ترجیحات افراد پیدا کند... مردم نه تنها به نظرسنجیها نظر واقعی خود را نمیگویند بلکه گاه خود را نیز فریب می دهند
...
وقتی مهندسی را رها کردم، فقط میدانستم ترجمه را دوست دارم و مهندسی را دوست ندارم... مترجمی جوان را صدا میزند و به او میگوید که «این را کپی کن، منتها کمی تغییرش بده. اسم تو رو هم میزنیم روش و معروف میشی»...دانشگاههای ما باید «نقد ترجمه» کنند که نمیکنند... کتابی که امروز در آمریکا چاپ میشود و هفته بعد در ایران پشت ویترین است، چگونه در عرض یک هفته ترجمه و چاپ و صحافی میشود و مجوز هم میگیرد؟
...
در آن زمان جوانی بیست ساله بود عاشق ادبیات، شطرنج و پروانه ها که هر سه را از پدر به ارث برده بود... به روایت وقایعی پرداخته که از اوت 1903 تا ماه مه سال 1940 (زمان مهاجرتش به آمریكا) پشت سر گذاشته... در فصلی با عنوان تامارا به شرح نخستین تجربه عاشقانه خود با دختری در همسایگی شان با نام تامارا میپردازد و در این روایت نشانه هایی از نخستین تجربه های جنسی و یا شور و احساس شاعرانهاش بازتاب یافته اند
...
از سال ۵۷ تا ۸۸ چه اتفاقاتی رخ داده است که جامعه حالا به اینجا رسیده است... با شکستن سنگ قبر آن اعدامی خانوادهاش را هم داشتند تنبیه میکردند... همین آرمانخواهی است که وادارمان میکند که به بهانه ۸۸ برگردیم و نگاهی به پشت سر بیاندازیم که کجای راه را اشتباه آمدیم؟ کجا غفلت کردیم؟ کجا فریب خوردیم؟... اساس رمانم بر گفتوگو استوار است. گفتوگوی مردی چهل ساله با خودش.
...
در این کتاب به ۴۵۴ اثر ارجاع داده شده است و ایشان چندین برابر این آثار را نیز مطالعه و بررسی کرده است، این حجم از ارجاعات دقیق، قوت علمی کتاب را بین آثاری که اکنون در زمینه عاشوراپژوهی وجود دارد نشان میدهد... این کتاب پیش از چاپ به چندین منتقد و عاشوراپژوه ارائه شده تا مطالب کتاب تنقیح شود... شیعیان گذشته به استبداد سیاسی و اقتصادی معترض بودند. همین استبداد بود که قاتل امام(ع) شد.
...
عنوان اصلی کتاب، نقش صوفیه، اهل فتوت و قلندریه در بنیانگذاری آئینهای محرم بود... کسانی را به عنوان عایشه، طلحه و زبیر لباس میپوشاندند و در کوچه حرکت میدادند، مرثیهخوانان مرثیه میخواندند و مردم گریه میکردند... شیوهای که ما به عنوان شیوه عزاداری انتخاب کردهایم اصلاً و ابداً با حرکت امام حسین(ع) همراستا نیست... در ۵۰۰ صفحه از فقهای شیعه اسناد معتبر آورده است که حکم به جواز قمهزنی دادهاند.
...
روایتی از سینمای شاعرانه یکی از نوابغ فراموش ناشدنی هنر هفتم، کتابی که با ساختاری فکر شده و منسجم ادای دینی از سر آگاهی به سینمای این فیلمساز دارد... در خلال پرداختن به فیلمهای او با ارجاعاتی فرامتنی زندگی شخصی کیشلوفسکی را مورد توجه قرار میدهد. تنها در فصل سوم و روایت مرگ این فیلمساز زندگی او بستر اصلی متن قرار گرفته و سینما در پس زمینه آن قرار میگیرد.
...
ویژگی بارز این اثر بیان اختلافات و جناحبندیهای درونی میان فقهای مشروطه است... نگاه کسروی در وقایع نگاریِ مسائل مشروطه و شهر تبریز، اجتماعی است... نزدیکی احتشامالسلطنه با خانوادههای قجری باعث شده نقدهای او به اخلاق و منش این خاندان دست اول و خواندنی شود... آدمیت نگاهی نخبه گرایانه دارد... مجموعه مقالات انقلاب مشروطه، چاپ دانشگاه آکسفورد...
...
به دلیل استقراض از بانک و عدم توانایی برای بازگرداندن بدهیها زمینهایشان را از دست دادهاند... انجمن کشاورزان متحد کالیفرنیا این داستان را به دروغ پردازی کمونیستی محکوم کرد... به همان تهمت هایی محکوم می شد که شخصیت های معترض در رمان با آن مواجه می شدند: تهمت سرخ بودن!... نسخههای زیادی از این رمان توسط مخالفانش سوزانده شد... در لیست آثار ممنوعه قرار گرفت... اف بی آی نویسندهی رمان را تحت نظر گرفت...
...
بورسا یکی از آن صداهای معترضی است که شرایط بد دوران خودش را در سرزمینش فریاد میزند... بورسا و کافکا بسیار به همدیگر شباهت دارند... هنرمند لهستانی حاضر است هر درد و بیماریای داشته باشد اما لهستانی نباشد... اثری که حالا پیش روی ماست عصاره تفکر خام یک انسان است... در ایران همه دوست دارند در کمترین زمان بیشترین سود را از ترجمه اثر ببرند... سراغ نویسندههایی میرویم که قبلا معرفی شدهاند و فروش آثارشان در ایران تضمین شده است.
...
نگاه كازانتزاكيس به مسائل سياسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در چين و ژاپن، در روزهای اوج اختلاف ميان چين و ژاپن، روزهايی كه چين در سرازيری سقوط قرار دارد... اروپاييان تفنگ و سفليس و توتون و تجارت بردهشان را نيز بدين سرزمين بكر (ژاپن) بردند... و هزاران ژاپنی درون كشتیها بار شدند و به عنوان برده در بازارهای دوردست جهان به فروش رسيدند... همهچيز از روح بيرون میآيد، از لغزندهترين و توصيفناپذيرترين ماده میگذرد و دوباره به روح بازمیگردد
...
پس از توقفی دوازدهساله در شهر اورفالیس، سرانجام میبیند که کشتیای که باید او را به دیار خود بازگرداند از راه رسیده است. آنگاه همهی ساکنان اورفالیس گرد او جمع میشوند و هریک برحسب اشتغالات خاطر خود از او درخواست میکند که از وجهی از وجوه زندگی برای آنها سخن بگوید: عشق، زناشویی، فرزندان، هبه، خوراک، کار، شادیها و غمها، مسکن، جامه، بازرگانی، جنایات و مکافاتها، قوانین، آزادی، عقل و احساس
...
هرچند تاکنون از تفکر طراحی عمدتاً برای حل مسائل دنیای کسبوکار استفاده شده است، پروفسور راث در این کتاب نحوۀ بهکارگیری آن در حوزۀ رشد و توسعۀ فردی را آموزش میدهد و ظرفیتها و تواناییهای این رویکرد در حل مسائل شخصی را برای خوانندگان آشکار میسازد... گاهی حذف مسئله کنونی بهترین راه برای حل آن است... اگر کاری انجام دادید و به نتیجه نرسید، باید گفت چهبهتر! انجام میدهید، شکست میخورید و یاد میگیرید. دوباره انجام میدهید، دوباره شکست میخورید و بیشتر یاد میگیرید.
...
گزارش اندوه به هیچوجه اثری تفننی و سرگرمکننده نیست، بلکه اثری جامعهشناختی و روانشناختی از سه دهه سیاستزده جامعه ایرانی پس از انقلاب است که به رویدادهای توفنده سال ۸۸ ختم میشود... همه ما در آنچه به دست آوردیم و یا از دست دادیم سهیم هستیم... قدرتنمایی حزباللهیها در برابر پانکها، بریکدنسها، تشییع روز به روز شهدا، اعدامها و شکستن سنگ قبرهای مجاهدین(منافقین)...
...
داستانی ضد جنگ و به تعبیر احمد شاکری، در ژانر ادبیات سیاه دفاع مقدس است... این اثر تلاشی مذبوحانه است برای لجنمال کردن همهی ارزشها و زیباییهای هشت سال مجاهدت مظلومانه و قهرمانانهی مردم شریف و نجیب ایران در دوران دفاع مقدس... مگسوار به جستجوی آلودگیها و زخمها میگردد و حتی اگر نتواند زخمی بیابد، آنقدر به نیش زدن و زهر ریختن بر موضع مورد نظرش اصرار میورزد که در نهایت خود زخمی تازه بیافریند.
...
چرا جامعه ایرانی از میان همه مخالفان رژیم پهلوی که در میان آنان سیاستمداران کارکشته، متخصصان برجسته و مبارزان با صداقت و وطن پرست از چپ و راست موجود بودند؛ با اجماعی کمنظیر، روحانیان و نظام پیشنهادی آنان، «جمهوری اسلامی» را برگزیدند؟... «وجود دشمن مشترک» یکی از عواملی است که به ایجاد «دالّ میان تهی» منجر میشود. در چنین شرایطی یک «مطالبه فراگیر» میتواند خود را به نماینده همه مطالبات تبدیل کند.
...
من ۵ سال در سلول انفرادی در آلمان زندانی بودم. کدامیک از روزنامه نگاران و یا مسئولان سازمان حقوق بشر اسلامی ایران به این مسئله اعتراض کردند. الان ۱۰ سال است که از زندان آزاد شده ام کدامیک از مسئولان حقوقی و قضایی ایران از من سئوال کردند که چه می کنیِ؟ کجایی؟ و چه اتهامی به تو زده شده؟ اگر یک آلمانی در ایران زندانی شود با او چه رفتاری از سوی دولتش می شود. دختر ۳۰ ساله من که فلج است هنوز در آلمان است
...
ایدئولوژی حکومت اسلامی در دهه بیست آمیزهای از اصلاح دینی و افراط مذهبی است. در این دوره دو جریان فکری قابل تشخیص است؛ آنان که ضمن انتقاد از وضع موجود به نوعی بازاندیشی در فکر دینی تمایل دارند و از ضرورت اصلاح مذهبی هم سخن میگویند؛ و جمعی که سخن از اصلاح مذهبی را مسکوت گذاشته و صرفا در اندیشه راهی برای تغییر سیاسی - اجتماعی بر مبنای شریعت بودند.
...
اندوهی که همچون غبار بر میز و اشیای خانگی دیگر مینشیند و گاه تمام سطرهای شعر را در بر میگیرد و البته از خلال این غبار، گاه رنگهایی شاد آشکار میدهند و آفتابی را بر سطرهای شعر میتابانند... در کدام حادثه بود/ که ما/ سبد سیب سرخ/ و کبوتر سفیدمان/ را/ باختیم/ لحن ما در پاییز/ از زردی برگها/ تغییر کرده بود/ و حاجتهای ما/ دو سبد سیب سرخ/ و پرهای/ آبی رنگ کبوتران/ بود/ که از رنگ مهتاب/ آبی شده بودند.
...
کتاب از 10 شهر اروپایی (وین، بوداپست، براتیسلاوا، پراگ، برلین، آمستردام، پاریس، بارسلون، رم، توسکانی) گزارش میدهد؛ گزارشهایی که اصلا در حد یک گزارش خشک و معمولی باقی نماندهاند... مقایسه وضعیت سیاسی پاریسیها و تهرانیها، علت آزاد بودن بعضی از مواد مخدر در آمستردام، زیر نظر داشتن حاشیهنشینها و...به جوانکهایی که ماجراجوییهایی رویایی در سر دارند و از سر تنبلی هیچ وقت هم به این رویاها جامه عمل نمیپوشانند شباهتی ندارد
...
داستان در یک شب سرد دی ماه ۱۳۹۱ اتفاق میافتد. اما یک شب تاریخی. شبی که کش میآید از دو طرف گذشته و آینده. مبارزی که پانزده مبارزه پیاپی میکند و تمام حریفهایش به نوعی به گذشتههای مبارزه و انقلاب در دی سال ۵۸ وصل میشوند. گویی مبارز سی و سه ساله عصاره و نمادی از تمام کسانی است که در راه انقلاب قدمی و قلمی برداشتهاند. در راستا یا بر خلاف آن انقلاب.
...
شریعتی ظواهری از ایدئولوژی چپ را با ظواهری از تشیع اثنی عشری درآمیخته بود و وظیفهاش را فریاد کشیدن علیه ظلم و بیداد و خفقان و اختناق و اقتصاد سرمایه داری و تکنولوژی مدرن میدانست... شریعتی انقلابی بود آن هم در جامعهای که اولین گامهای مدرنیزاسیون را برمیداشت و با انقلاب تمام رشتههای مدرنیزاسیون پنبه شد و جامعه به دههها عقبتر برگشت. این چه ربطی به متفکر بزرگ قرن بیستم دارد که نه انقلابی بود، نه چپ بود، نه راست بود و نه محافظه کار، بلکه فیلسوفی بود در حد افلاطون و ارسطو
...
چند درصد از فارغالتحصیلان مدیریت، توان و مهارت اداره یک شرکت نوپا با حدود 5 نفر کارمند را دارند؟... اگر انتخاب بین گزینه وحشتناک و فاجعهآمیز را نمیپسندید، مدیرعامل نشوید». البته این ترسها در تمام مدیران عامل دنیا وجود دارد اما کدامشان میتوانند چنین وضعیتی را تحمل کنند؟... با ارائه داستانی واقعی و بیان خاطراتی از روزهای مدیرعاملی نویسنده، تراژدی شروع میشود! کتاب شما را به عنوان مدیرعامل آماده میکند
...
همسایهها به جز اهواز، در هیچ کجای کشور نمیتواند روایت شود... تا ماسه های خشک و داغ را پشت سر بگذاریم و به ماسه های مرطوب کنار کارون برسیم، کف پاهایمان حسابی میسوزد... چه در دهه سی آفریده شده باشد، و چه در دهه چهل؛ مهم ترین ویژگی اش، ثبت دوران خودش به عنوان سندی زنده است که برای همیشه میتوان به سندیت آن ایمان داشت... هم در رژیم گذشته ممنوع بود و هم در جمهوری اسلامی
...
گوناگونی فرهنگی پدیدهای است انکارناپذیر و محوناشدنی ... فرایند تصمیمگیریهای سیاسی چگونه باید تنظیم شود که در عین احترام به این تفاوتها، همزیستی مسالمتآمیز شهروندان نیز رعایت شود؟... آیا کیملیکا با تمسک به بحث سنتی لیبرال در باب آزادی انتخاب در ارائه ابزار لازم برای حل تفاوت فرهنگی موفق شده یا خیر؟!...
...
به دو نوع استبداد سیاسی و استبداد دینی اشاره میکند و دومی را بسیار خطرناکتر میداند... مردم مسلمان در مقابل حاکم ظالم حق سکوت ندارند... در این شرایط از آنجایی که امکان حکومت شخص معصوم و عادل وجود ندارد و عملا حکومت در اختیار کسانی است که نه معصومند و نه حتی صفت عدالت را دارند؛ پس ناچار باید با تکیه بر قوانین؛ از طغیان حاکم جلوگیری کرد... این بهانه تراشیها به خاطر منافع چند روزه این افراد و تحکیم پایه های حکومت ظالمان است.
...
هر که با شمشیر زندگی کند، با شمشیر ـ هم ـ میمیرد... میلیونها آدم، له شده زیر بار تبلیغات و نبود اطلاعات، خوکرده به توّحش به زور تلقین و انزوا، محروم از اراده آزاد و حتّی کنجکاوی، به سبب ترس و عادت به بردگی و چاپلوسی، قادر بودند «تروخیو» را پرستش کنند... انقلابیون، که به رغم داشتن باورهای مسلکی متفاوت و انگیزههای کاملاً متفاوت سیاسی و فردی، اینک با هم در قتل تروخیو همداستان شدهاند
...
آیا امام حسین(ع) در ماجرای عاشورا، در فضای عقلانیت و با اعتنا به ملاکهای خردپسندانه در پی تحقق ارزشهای اسلامی بود؟ ... گزارشات تاریخی درباره مذاکرات بین امام و ابن سعد چیست؟... برای شیخ مفید هیچ مشکلی نیست که در کتابش بنویسد: امام حسین(ع) حاضر بود برود شام و با یزید مذاکره کند... بزرگانِ ما مثل اینکه خجالت میکشند بگویند که امام حسین با یزید برود مذاکره کند؟!
...
همسری ایرانی دارد و سالها نیز در ایران زندگی کرده... برخلاف خواننده فارسیزبان با پیشداوری سراغ این اثرنمیرود... اهمیت ادبی و تاریخی آن را تا سطح اثری صرفا منظوم که با گرفتار شدن در اوزانی تکراری، ملال انگیز شده، فرو می کاهند... محبت و خشونت پدرانه مباحثی است که به عنوان طرح مساله در فصل «پدر و پسر» مطرح شده و تمام روابط اینچنین در شاهنامه مورد واکاوی دیک قرار گرفته است
...
مرده متحرک و بیشفعالی است که به صدا حساس است، در بین مردم سالم به راه میافتد، آنها را گاز میگیرد، بزاق خود را به بدن قربانیان وارد کرده و آنها را نیز همانند خود به یک زامبی تبدیل میکند... زامبیهای قرن بیستویکم دیگر از گور برنمیخیزند؛ آنها نهفقط در حومههای ثروتمند والاستریت و در سرسراهای پرزرقوبرق شرکتهای چندملیتی و در اطراف بانکها، بنگاههای سرمایهگذاریاند، بلکه در بالاترین جایگاههای دولتهای بزرگ خاصه آمریکا و در صف اول رسانههای جریان اصلی حضور دارند
...
هیچ کدام از طرف شوهر روسفیدتر و زبان درازتر از او نیستند چرا که به قدر شوهر او هیچ کس دیگر غم دولت شاه را نمیخورد و به کار دولت شاه نمیآید... من قشونی و شمشیربند نیستم. ادعای رستم و اسفندیاری ندارم. میرزای فقیر مفلوک ترسوی عاجزیام. از زن میترسم. از موش میترسم. از موشهای جوی هم میترسم اما این عیبهای خودم همه را به توسط بیبیکوچک، زن آقانوروز، خدمت شما عرض کرده بودم.
...
رمان روایت سرراستی ندارد و از نظر بی توجهی به اصول کلاسیک روایت، گوی سبقت را از آثار تصویری مهرجویی ربوده است... ضع فلاکت بار کار و زندگی سلیم، این تصور را ایجاد نمی کند که پدر او یک بساز و بنداز موفق باشد... با ورود پریسا (دختر یک تهیه کنندهی پولدار تلویزیون) به داستان، کشمکش عجیب دو مثلث عشقی «سلیم، سلما، پریسا» و «سلیم، سلما، حمید» جایگزین میشود... همه کله و دماغ شان توی کار دیگری است
...
او نمیتواند رابطه عاشقانه با مخدوم خود داشته باشد... «به حساب نیامده» در کنار «شهروند» میایستد و با هم یک کار میکنند. کسی که به حساب نمیآمده است و بدتر هیچ صلاحیتی برای بهحساب آمدن ندارد در چیزی سهیم شده است که سهمی در آن نداشته است... ساراماگو لحظه انقلاب را زودگذر میداند... افراد با اسم و رسم و زنهای آلودهدامن دوشادوش هم از میکدههایش وارد میشوند...
...
شنیدهام که در استانبول به دنیا آمدهام و این طور که فهمیدهام، بچه کنجکاوی بودهام. بعد، ظاهرا در 22سالگی شروع به نوشتن رمان کردهام... تاریخ، گزارش و تخیل بهم میآمیزند... نیمی از آن متعلق به شرق است و نیمی دیگر متعلق به غرب... تبدیل توده مردم به ملت، ساختن شهروند از رعایا و برقراری حس میهنپرستی در مردم یکی از دو هدف اصلی کمالیستها بود... اینجا، هرگز چیزی رخ نخواهد داد و هرگز چیزی رخ نداده است.
...
دقتی که غزاله در بازگویی اشیای خانه و لباسها و عطرها و غذاها میکند دقتی قرن نوزدهمی است... لطف کن کابوس نبین واقعیت از آن بدتر است... جهان اشباح دلش را به این خوش کرده که وقتی جسمش زیر خاک پوسید شعرهای او را در میخانهها، کوچهها و خوابگاههای دانشجویی از بر بخوانند، احمقانه است. نسلهای بعد مشکلات تازهای دارند. اندیشهها و زندگی ما را باد هوا میدانند.
...
پیاده میرود و میرسد به شهری که بلا را به گناه بدل کرده، وداع را به تبعید و سرنوشت او را به مکافات... ژولیده مو، عرق ریزان، مضحکه نادانان، رسوای دانایان، ردپای نظامیان را در آن دشت فراخ میگیرد و میرود... کتاب شکست است؛ شکست عشقی و شکست در روایت تجربه عشق... فقط شکست است که یابنده کلیدهاست و گشاینده درها.
...
از ممنوعالقلم شدن، از فروش مزرعهشان، آخرین دارایی او و همت، از 10 سال تنگدستی سخن میگوید... در نامهای خطاب به رییس کمیته مجلس نمایندگان نوشت: «صدمه زدن به اشخاص بیگناهی که سالها پیش میشناختمشان، به قصد نجات خودم، از نظرم کاری غیرانسانی، شرمآور و ننگین است.»... شخص اول حکومت از قانون حذف و در آن ادغام شده و دچار حذف ادغامی است و میتواند وضعیت استثنایی را حاکم کند.
...
در جایجای رمان، از بازگویی بمبارانهای هوایی و اقلام مصرفی و تفریحات متداول گرفته، تا برنامههای تلویزیونی، راوی به نحوی برای مخاطب فرضی خود اطلاعرسانی میکند که گویی او هیچ تجربه و آشنایی قبلی با چنین فضایی ندارد. اگر دایره چنین فرضیهای را بزرگتر کنیم، میتوان به این نتیجه رسید که «آلبوم خانوادگی» گزارشی از زندگی دهه شصتیها برای دهه هفتادیهاست.
...
راوی ناکامیهای برادرش است... داستان آن عربی است که به دست مرسو، شخصیت راوی در کتاب «بیگانه» کامو، کشته شد... اگر قرار است نادیده گرفته شوی و به چشم نیایی کشتهشدن یا کشتن تفاوتی ایجاد نمیکند. دیده نخواهی شد. نه نامی خواهی یافت و نه گوری... مریم عشق هارون را نمیپذیرد... هارون انتقام برادرش را از یک فرانسوی میگیرد...چنان با بافت یک مستعمرهنشین ممزوج کرده است که گویی داستانی از اعماق تاریخ احضار شده است
...
جنبشهای دانشجویی شکلهای تازهای از اعتراض بهوجود آورد... تودهها سر به شورش برداشتند و در برابر نظم مستقر، تنفر عمیق خود را از اقتدارگرایی بیان کردند... دانشجویان از پلهها پایین کشیده میشدند. دختران از موهایشان کشیده میشدند؛ بازوهایشان کبود شده بود... جنبش مه 68 در فرانسه، پس از یک دهه اعتراض سرانجام سرکوب یا متلاشی شد... پوپر با تأکید بر مهندسی تدریجی و رفورمیستی در جامعه با دامنزدن به اعتراضات رادیکال و خیابانی مخالف بود
...
یک جمع چهارنفره که هرکدام نسبت به دو مقوله کتاب و جنس مخالف، عقدههایی دارند که حاصل از زندگی در یک جامعه سنتی است... هیچکس از وضع خانوادگی کموبیش ازهمپاشیده او خبر ندارد و درعینحال، این پسر جدی، یک نابغه تمامعیار در علوم انسانی است... به او پانصد لیره به ارث رسیده، همراه با دفتر خاطرات دوست جوانمرگش ایدریئن!... تاریخ، یقینی است که در نقطه تلاقی نارسایی حافظه و نابسندگی مدارک حاصل میشود
...
هنر باید بهمثابه یک کالای تولیدی قلمداد شود. کار هنرمند فرقی با کار یک کارگر معدن ذغالسنگ ندارد. باید سالی دو هزار فیلم ساخته شود. کیفیت به فنا میرود و یک چیز تکرار میشود: «ایجاد تنفر از بورژوازی و ستایش واقعگرایانه از آرمانشهر سوسیالیستی در مقدار انبوه.»... پس از حمله پراودا به شوستاکوویچ، به دوستان و آشنایان رجوع میکند، بلکه ماجرا با میانجیگری حلوفصل شود. اما هم میانجی اعدام میشود و هم بازجویش به خیانت محکوم میشود.
...
مدیران سازمانها میتوانند بر اساس سه معیار قابلیت پیشبینی محیطی، انعطافپذیری محیطی و دسترسی به منابع در محیط از پالت استراتژی استفاده کنند و بدین ترتیب الگویی را که مناسبترین گزینه برای صنعت و سازمانشان است، شناسایی کنند. این معیارها در قالب سه پرسش به شکل ذیل بیان شدهاند: تا چه اندازه میتوانم محیط کسبوکارم را پیشبینی کنم؟ تا چه اندازه میتوانم تغییر ایجاد کنم؟ تا چه اندازه منابع در دسترس قرار دارند؟
...
مانند دیگر کتابهای معروف ادبی چندینوچند ترجمه دارد؛ ترجمههایی مکرر که بسیاریشان چیز چندانی بر ترجمههای قبل اضافه نمیکنند و چهبسا زبانِ بیرمقتری نیز دارند... پرنده بلندپروازی است که به پریدن در حدِ متعارف کفایت نمیکند و همین امر او را از دیگران جدا و تنها میسازد. او مرزهای مکانی و قواعدِ موجود را تاب نمیآورد و بر آن میشود تا تعریف تازهای از زندگی بهدست دهد و از اینرو طرد میشود
...
تناقضها همواره پنهاناند. بنابراین، وجود یک تناقض لزوما بحران به بار نمیآورد. تنها تحت شرایط خاصی به بحران میرسد... از قرار معلوم، ما در ایالات متحده دموکراسی داریم ولی روشن است که این بخشی از یک سیاهبازی است – این دموکراسی مبتنی بر قدرت پول است و نه قدرت مردم... 70 درصد جمعیت آمریکا یا از سر کاررفتن متنفرند یا به کاری که میکنند هیچ اعتنایی ندارند.
...
از ادبیات قبل از اسلام ما چیز زیادی در دست نیست... فهم ادبیات بدون تاریخ امکان ندارد. هیچ علمی بدون تاریخ ارزش ندارد و اگر کسی میخواهد علمی را دقیقا بفهمد باید تاریخ آن علم را بداند... حقیقتا حیرتزده شدم از اینکه تعصب ناسیونالیستی تا چه حد میتواند چشم یک محقق را ببندد و او را به چه جاهایی بکشاند... اغلب شاعران و نویسندگان خوب ایران تا دستکم دهههای پنجاه و شصت با ادبیات کلاسیک ایران خوب آشنا بودند
...
زغالسنگ امکان شکلگیری دموکراسی تودهای را فراهم ساخت و نفت آن را محدود کرد... سلاح پیشرفته بسیار گرانتر از مدرسه یا کارخانه بود و دستیابی به آن نیز بسیار سریعتر ممکن میشد... کارگران صنعت نفت بهدفعات نقش تعیینکنندهای در مبارزات ایرانیان برای آزادیهای سیاسی و انقلاب اجتماعی ایفا کردند... هرچه نخبگان حاکم آسیبپذیرتر باشند، بیشتر از سیاست خارجی برای انحراف توجه و کسب حمایت مردم استفاده میکنند
...
تفسیر توسعهنیافتگی روستاهای ایران قبل از سرمایهداری با نقد نظریههای فئودالیسم، شیوه تولید آسیایی و بهرهوری پایین در کشاورزی و ارائه نظریه جدید در این زمینه تحت عنوان «نظام ارباب غایب» ... فئودالیسم دورهای طولانی از دولتهای هخامنشی گرفته تا سپیدهدم اصلاحات ارضی را توضیح میدهد. در صورتی که نظام ارباب غایب دو قرن نوزدهم و بیستم را که معجونی از شیوههای تولید است، در یک قالب کلی پیشاسرمایهداری میکاود
...
در محیطی كه فرهاد تصور میكرد «داره از ابر سیاه خون میچكه...»، قطعاً شرایط نمیتوانست خوب باشد. حالا تصور كنید در این شرایط یك كاریكاتوریست چه باید بكشد؟... مردم فكر میكردند كه مینیاتورها را با مركب سیاه كشیدهاید. درحالیكه اصل موضوع این نبود. اصل، «سیاهی» موضوع بود. تاریكی و وحشتی كه بر جامعه سایه انداخته بود؛ همانچیزی كه طنزپردازان خارجی به آن «طنز سیاه» میگویند... هفتهنامه آیندگان ادبی بعد از دستگیری دو نفر از همكاران من رسماً تعطیل شد
...
راهآهن تبریز-جلفا، کاملا در دست روسها بود، ولی بعد از انقلاب اکتبر، لنین دستور فسخ قراردادهای استعماری روسیه تزاری را داد و راهآهن هم به ایران داده شد... نقدی در مجله نوشتم مبنی بر اینکه آلاحمد فرانسه را درست بلد نیست و داریوش هم که اصلا مترجم انگلیسی بود. خلاصه با تطبیق ترجمه با متن اصلی، نشان دادم که ترجمه آنها پر از ایراد است. این نقد مثل بمب ترکید
...
یازده سپتامبر 1973 ژنرال آگوستو پینوشه علیه رئیسجمهور قانونی سالوادور آلنده کودتا میکند... واقعیت این است که آن 3065 نفری که ظرف چند ساعت در استادیوم ورزشی سانتیاگو سر به نیست شدند، به اندازه آوار و گرد و غبار ناشی از انهدام برجهای آمریکا، اذهان جهان را پریشان نکردند... مجموعهای از مجسمههایی با مضمون عاشقانه را به منظور زینت گورستان خلق کرده است...
...
خواندن سه جلد کتاب «غزل اجتماعی معاصر» در ده سال هم که شده، میارزد به رازهای شعر قدیم و میارزد به دانستهگی نقش غزل در لایههای ادبیات ما... شاعران سامانی و غزنوی به عقیده مظفریساوجی نقشی ممتاز در سرودن غزل داشتهاند. شعر را اگر سلطان سنجر خوش داشته باشد، تکلیف غلامان و کنیزان دربارش چه میشود که بعد از خودخواستهها و بسترخوابیهایش آنها را خوفناک میکشت
...
شخصیت رمان مکزیکی، نه تاریخی بلکه جغرافیایی است. ساکنان این منطقه هیچ اصالت و هویتی ندارند. از قرن شانزدهم به بعد در معرض فرهنگ فاتحان اسپانیایی قرار داشتهاند و همه پیشینه خود را از یاد بردهاند... نه خبری از اصلاحات ارضی است، و نه عدالت اجتماعی و برابری... انقلابیها مدام جبهه خود را تغییر میدهند و خودشان هم نمیدانند برای چه میجنگند. سوءاستفاده از قدرت بهحدی است که همه میترسند علیه پدرو دست به اعتراض بزنند.
...
بارها داستانهایی از غشکردنهای مصدق را بازگو میکند؛ غشکردنهایی که طرفهای حساب را بهناچار تسلیم میکرد. یکی از این طرفهای حساب، شخص شاه بود... وسط دادگاه سرتیپ آزموده را دعوت به کشتی میکند... کمی بعد از رسیدن به قدرت، پایهی اقتصادی را ریخته بود کوچکشده و «غیرنفتی». دولت او ارزش ریال را پایین آورد، عَلَم صادرات غیرنفتی برداشت... و واردات کالاهای غیرضروری را جُرم خواند... یکی از عوامل پیروزی کودتا، تندروی جمهوریخواهان بود که ترس مردم را برانگیخت
...
همزمان زندگی و کارنامه ادبی ماندلشتام را بررسی میکند... هم متن و روش شعری ماندلشتام را توضیح میدهد و هم شرایط حاکم بر زمانه را. گذشته از شاعر، با روحیات، یأسها و ناتوانیهای ملت شوروی نیز آشنا میشویم. انگار که راوی میخواهد بگوید ماندلشتام، یکی از همه است... از احوال مردمی پرده برمیدارد که به رفتاری کودکانه و حقارتبار تن دادهاند... برای حفظ جانش مجبور میشود تا قصیدهای در مدح استالین بسراید
...
اعتمادالسلطنه، رئیس دارالترجمهی ناصری، شمار زیادی داستان تاریخی، کتابهای پرماجرا، سفرنامه، منابع جغرافیایی و تاریخی را برای ترجمه انتخاب کرد. او میدانست شاه اینها را دوست دارد... ناصرالدینشاه اهل خواندن بود. دایم یا کتاب میخواند یا برایش کتاب میخواندند... از جامعهی بسته، استبدادزده، گرفتار خفقان نمیتوان توقع داشت که وقتی وارد دورهای از تحول و انتقال میشود، برود سراغ هنرهایی که تنها به ارزشهای هنری آنها توجه کند.
...
سیبل به راز کمال پی میبرد. نامزدیاش را به هم میزند و این سرآغاز دورافتادن کمال از کل زندگی است. کمال میکوشد تا خود را به خانواده فسون نزدیک کند... دوری از فسون، کمال را به آشغال جمعکنی درجهیک تبدیل میکند... نویسنده به زبان بیزبانی میخواهد مرثیهای در مرگ استانبول بسراید... نه دیگر شهر شرقی دوران عثمانی است و نه پایتخت مدرنی است که زمانی آتاتورک وعدهاش را داده بود...
...
سفیر کبیر ما در تهران یک نسخه از ترجمه فارسی کتاب را که شما ترجمه کرده بودید برایم فرستاده است. از شما سپاسگزارم و آن را تقدیر میکنم. چون زبان فارسی نمیدانم، شاید نتوانم درباره این ترجمه قضاوت کنم، اما شنیدهام که این کتاب در ایران موقعیت خوبی کسب کرده است و استقبال شایانی از جانب دانشجویان و عموم مردم از آن شده است. امیدوارم این کتاب سبب تفاهم بیشتر میان ایران و هند بشود. با احساسات صمیمانه؛ ارادتمند، جواهر لعل نهرو
...
محتوای حکومتها ربطی به ظاهر آنها ندارد... راز آن برقی که در چشمهای برخی هست و بسیاری را دنبال خود میبرد حتی تا جهنم؟... خمرسرخ به نیابت از چین و بهتبع آن آمریکا و ویتنام به نیابت از شوروی وارد جنگ میشوند... استفاده از پول لغو شد! خوردن غذا در منزل ممنوع شد، اعدام، خفیفترین مجازات بود... سالهای سال رزمندگان را از ازدواج منع میکرد اما در حالیکه رزمندگان خمر آواره بیابان هستند معاون خود را مامور خواستگاری برای خود میکند...
...
دیو ضدقهرمان همیشگی در اسطورهها و افسانههای دنیا است... در افسانههای ایرانی دیوها، سیاه، سفید، قرمز یا زرد هستند. بهطور مثال در افسانه «احمد لمتی» دیوسفید و دیوسیاه با هم دعوا دارند و یا در افسانه «شاهرخ و نازپری» به سهبرادر دیو که اولی قرمز، دومی زرد و سومی سیاه است، اشاره میشود... نقاشیهای ژاپنی که بر اساس عقاید آیین بودایی ترسیم شدهاند، جهنم را نشان میدهند که دیوهایی با بدن سرخ، کبود (آبی)، سبز و زردرنگ، مردگان بدکاره را شکنجه میدهند
...
او اینبار کل داستان را از زاویه دید یک زن بهنام سوزان بارتون روایت میکند و به او این امکان را میدهد که با کلماتی که مینویسد، سرنوشت خود را بسازد... خدمه کشتی شورش میکنند، کاپیتان را میکشند و معشوقهاش را در قایقی کوچک انداخته در اقیانوس رها میکنند. سوزان پس از چندهفته سرگردانی در دریا سرانجام به جزیرهای میرسد که همان جزیره رابینسون کروزو است
...
شهریار، شهرزاد و دینآزاد (دنیازاد) هزارویکشب، همان ضحاک، شهرناز و ارنواز هستند که در شاهنامه آمدهاند... دختران وزیر، شهرزاد و دنیازاد، جان در کف میگذارند و به دربار شهریار میروند... داستان ضحاک، در افسانههای هندوایرانی، در اوستا به زبان دین، در شاهنامه با بیانی حماسی و در هزارویکشب با روایتی مردمانه آمده است... هزارویک شب پس از بغداد به شمال آفریقا و مصر میرود و فاطمیان و ایوبیان و مملوکان را تجربه میکند
...
ماهور، زنی است فرهیخته، شیفته موسیقی، آواز هم میخواند... به شاگردان همسرش شدیدا حسادت میکند. اینها همه در کنار معضل بزرگتری قرار دارند به اسم اعتیاد... اما این فقط طرح فیلمنامهای است که آرش درصدد ساخت آن است... همه آنچه خواندهایم ماحصل تبانی خیانتکار خیانتدیدهای است که نوار خوانندهای فرانسوی اسباب دیدار آنها را فراهم کرده است
...
تبعید با ناامیدی از خانواده شکل میگیرد و در قدم بعدی به ناامیدی از وطن... خود را از زبان تبعید کرده است. فارسی او دیگر به کار مکالمه نمیآید. به فارسی نمیتوان حرف زد. فقط میتوان نوشت... یا مکالمهها با سکوت یکی از طرفین همراه است یا اساسا طرف دیگر مکالمه کر و لال یا ناشنوا است... حافظه داریم، ولی تاریخ نداریم یا به بیانی روشنتر از آنجا که حافظه داریم تاریخ نداریم
...
چنان جزئیات حرفهای یک جیببر را باز کرده که اگر نگوييم خود ناکامورا یک جیببر واقعی است، دستکم میتوانیم مطمئن باشیم ساعتها کار یک جیببر واقعی را تماشا کرده است... جهان به سه دسته خدایان، بردگان و انسانها تقسیم شده و متاسفانه بردگان از همه بیشترند... جیببرها و دلهدزدها که تنها انسانهای عادی این جهاناند و درنهایت اینها شاید بتوانند کاری خلاف اراده خدایان انجام دهند
...
همه جنبشهای تودهوار در طرفدارانشان نوعی جانبرکفی و گرایش به عمل و اقدام مشترک برمیانگیزند؛ همه آنها فارغ از آموزههایی که میپراکنند و برنامهای که ارائه میدهند تعصب، شور، امید، نفرت و نابردباری تبآلود را میپرورند... ایمان کور و پایبندی و وفاداری همهجانبه و با تمام وجود را طلب میکنند... میزان قدرت بالقوه یک ملت در حکم گنجینه آرزوهای دستنیافتنی آن است
...
آیا تصویری بهتر از یک اسپانیایی در حال خوردن پرتقال وجود دارد که مهر تاییدی بر هویت اسپانیایی ما باشد؟... آیا گنجهای حقیقی او اینها بود؟ آن وقت بود که یاد مرگ پدرم افتادم و به یاد درخت پرتقال بهگلنشستهای که عطرش از پنجرهای در آندلس وارد خانه میشد... پدرم از روزی که کشتیاش در آکاپولکو پهلو گرفت و درخت پرتقالی آنجا کاشت، این هستهها را در جیبش نگه داشته بود.
...
از نظر آماری نقدهای کتاب شامل 49نقد کوتاه و بلند از سال 1349 تا 1390 درباره فیلمهای ایرانی و 47نقد درباره فیلمهای خارجی است. نقدهای ایرانی و خارجی به صورت سالشمار آمده است... در انتهای بسیاری از نقدها چندسطری زیر عنوان «نگاه امروز» آمده که نقد چاپ شده در سنوات قبل را بیشتر میگشاید. در صفحه 52، زیر عنوان نگاه امروز... در برخی از نقدها، حجم نقد نوشته شده قدیمی نهتنها با حجم نقد «نگاه امروز» برابری نمیکند بلکه بسیار بیشتر است.
...
چهره افسانهای جنبش کارگری تبدیل به یک شوخی شده و در فکر ساختن خانه فرهنگ است و کمونیسم برایش شیء هنری بیخطری شده است. حالا او موجود بیخطری است که مبارزات سابقش را توحش میداند و تنها به فکر آثار هنری انتزاعیاش است... او حالا لاکپشتی است که دیگر نمیتواند در راس تشکیلات وزارت دفاع آمریکا بماند و میخواهد که سرش را توی لاکش کند و تنها بماند!
...
بهتر است ما اثرمان را براساس درون خویش و بضاعت فکری مان بنویسیم، آن گاه نامگذاری و ارزش گذاری اثر را به خوانندگان بسپاریم... بسیاری از نویسندگان معتبر جهان، داستانهای خود را به خارج از مرزهای کشورشان میبرند، نویسندگان ما که بنا به ملاحظاتی باید حتما این کار را بکنند... تمام آدمها در طول حیات خود برابر انبوهی از دادههای خیر و شر قرار میگیرند داده هایی که در ناخودآگاهشان تثبیت شده اند و براساس همان دادهها رفتار میکنند
...
اسبهای این رمان، نحیف و گوژپشتاند، گوشهای یکی از اسبها را کابوی مستی سر یک شرطبندی گاز گرفته و کنده است. اسب دیگری معتاد به الکل است و آن دیگری از بدو تولد یک پا نداشته و برایش پایی چوبی گذاشتهاند که شبیه پاهای اردک از آب درآمدهاند... قرار است نقش شکارچیان شیردل هیولا را بازی کنند اما در چرخش هجوآمیز دیگری بدل به یک زوج کارآگاه دلقکمآب میشوند که باید درخشش سنگهای قیمتی و سایههای مشکوک و ردپاها را زیر نظر بگیرند
...
گفت شما چند سال دارید گفتم 27 سال. گفت «چرا دروغ میگویی تو 27 سالت نیست، بگو فقط آن 27سالی را که در ایران بودم، زندگی کردم... این خاطرات از من دستبردار نیست. اینها خاطرات هنری من هستند و بزرگترین موهبتی است که یک نویسنده یا شاعر بخواهد به آن احترام بگذارد. وقتی من با این همه آدم زندگی کردم یک جنایت است که نخواهم آنها را بررسی کنم، خیلی از ماها به خاطراتمان پشت کردیم و هیچ نگفتیم... برای من فرنگ مثل یک زندان است.
...
قهرمان رمان، نازپرورده عیاشی است که مادرش با پولی که زیر دست و پایش ریخته، او را به بیکارهای تنپرور بدل کرده است. و مادر، خود خلافکار بدنامی است که از درآمد حاصل از خانههای بدنام، پول فراوانی به هم زده... رمان با تشییع پیکر مادر، در قبرستان آغاز میشود... در مسیر جستوجوی پدر با دختر روزنامهنگاری به نام الهام آشنا میشود... وسوسه سر بلند میکند و منجر به جنایت میشود... برای رسیدن به این عشق، نیاز به برگذشتن از گذشته تاریک و انگلوارش دارد
...
چگونه این همه تضاد به ما ارث رسید... حاکمان زورگویی که می گفتهاند عیش نارواست و خود در آن غوطه ور بودهاند، می گفتهاند زیبایی مطرود است ولی خودشان از زیبایی کنیزان و غلامان به صورت سیری ناپذیری بهره می بردهاند... برای فهم چرایی «وارونه گرایی» در ادبیات فارسی باید به سراغ ریشه های تاریخی آن رفت... و باورهایی که در پیرامون قدرت حاکم مستقر میشده است...
...
همه چیز را برای رسیدن به یک اثر عالی دارد. آدم هایی که زیر پایشان نفت است. اما همین نفت زندگی شان را سیاه میکند. شکار کبک ها و سردخوابی و آدمهای یخ زده و پیشمرگ ها، همه و همه میتوانستند بیشتر از اینها در داستان سهم داشته باشند. اما نمی دانم چرا نویسنده میرود سراغ چگونگی فرار سیامک از تهران... گور بابای روشنک، ندا و صلاح که هیچ کمکی به سیامک و داستان نمی کنند. کاش به جای این آدم ها بیشتر درباره سیامک میگفت
...
اگرچه درگیر فقر و نیازمند پول است اما روزنامه نگاری را کنار گذاشته و دیگر مطلبی برای نشریات نمی نویسد تا تمام وقت به ادبیات بپردازد... حتی نوشیدن و خوردوخوراکش را هم بر اساس پیش رفتن داستانش تنظیم میکند... ۲۰داستان کوتاهی که کانون همه آنها یک نقطه است و آن نقطه نوشتن و تمرین ها و عادت های مربوط به نوشتن است... چون پولی برای خرید کتاب نداشته، کتاب ها را از یک کتابفروشی قرض میکرده است
...
جک نه به فکر بی مادرشدن، بلکه به این فکر است که چطور راه سلطه جویی خواهر بزرگ تر را سد کند و خود به جای او به عنوان حامی خانواده قرار گیرد... بچهها چه تصوری از مرگ دارند، فقدان والدینشان را چگونه میبینند و پس از آن چطور به زندگی و مرگ میاندیشند؟... پسر وارد داستان میشود و با جولی که حالا به عنوان خواهر بزرگ تر، از قدرتی طبیعی در خانواده برخوردار است، طرح دوستی میریزد
...
نه تنها انقلاب فرزندان خودش را می خورد، بلکه یکی از عوارض گریزناپذیر آن پرورش انبوهی از نوکیسه ها و تازه به دوران رسیده های اقتصادی است که خود عامل ویرانگری خواهند بود... یک میرزا بنویس ساده بود با دنیایی حقیر... آدم مبتذل و راضی باشد بهتر است تا مفلوک و فرهیخته... خودش را در میان خیل بی شماری از زنان غرق کرده است؛ زنانی که مدام جایشان را به یکی دیگر میدهند...
...
نویسندگانی در نوشتن اتوبیوگرافی و به ویژه رمان اتوبیوگرافیک موفق ترند که بهتر روی مرز صدق و کذب حرکت می کنند؛ آنها که در کارشان راست و دروغ را نمی شود از هم تشخیص داد. همچنانکه در کار سلین نیز چنین تشخیصی دشوار است چون سلین راست و دروغ را بی محابا به هم می آمیزد... جایی که همه تشنه به خون هم در کمین یکدیگر نشسته اند و از فرط قحطی، لقمه از دهان هم می گیرند و آماده اند به دریدن یکدیگر
...
از دیگران آموختهام، تاثیر پذیرفتهام و به ایشان احترام میگزارم ... آلاحمد هم در مقالاتش ریتم دارد. در حقیقت آلاحمد در داستاننویسی توانا نبود، و در مقالهنویسی بسیار مجرب بود... من نه امر آیینی را به سخره گرفتهام و نه از در انکار آن درآمدهام، بلکه بهعنوان یک امر واقع آن را دیدهام ... من وصف طبیعت و روابط انسانی را بیشتر دوست دارم تا اینکه دیالوگ بنویسم
...
هنوز تکنولوژی استفاده از آنچه میراث فرهنگیمان است، مثلا نقاشی مینیاتور یا مولانا جلالالدین رومی را نداریم... خوشبختانه نظرش را محترمانه و صریح میگوید و خود را با پردهپوشی و طعنههای آبکی مرسوم اینجایی سنگ روی یخ نمیکند... این تم را ذیل همان چیزی طرح میکند که محتوای فرهنگی شهر استانبول است. تقابل شرق و غرب، خودی و دیگری. و آب و رنگ این مضمون را از یک سرمایه مشترک فرهنگی میگیرد که قصه شمس و مولاناست.
...
سیمای دوران کودکی خود را تا حدی که حافظهاش یاری میکند به مخاطب مینمایاند... پیچیدهبافی و قلمبهسلمبهگویی، لازمه کسب اعتبار و موقعیت روشنفکرانه است... نام فامیلیاش از سر تصادف و تنها به دلیل مستی محضردار، به اشتباه ساراماگو درج شده... نحوه هجوم ماموران سانسور را به تحریریه روزنامهها و چگونگی تحمیل برخی مطالب از سوی آنها برای درج در روزنامه را شرح میدهد.
...
از یکسو، ما با نوشتههایی سروکار داریم که در آنها اعتدال و میانهروی، پرهیزکاری، تسلط بر شهوات و دوری از افراط تبلیغ میشود و از سوی دیگر، با تراژدیهایی که در آنها گسترهای از احساساتِ ازحدگذشته بازنمایی میشود: از شهوت فایدرا، تا کاهلی و آزمندی تسئوس، جاهطلبی هرکولس یا بزدلی یاسون... در دوره سنکا اساسا امکان بروز قهرمان تراژیک و کنش بهطور کلی دور از دست است و تنها میتوان تسلیم تقدیر شد یا دستبالا در آن تامل کرد
...
تئاتر خوب، طرفِ آزادی و تجسم آزادیخواهی است. ضمن اینکه دووینیو در عین اینکه رویکردی چپگرایانه دارد اما اصلا ایدئولوژیک به قضیه نگاه نمیکند. چنانکه در این کتاب نشان میدهد آنجا که سیاست بر تئاتر غلبه میکند یعنی در دوره انقلاب فرانسه، بیشمار پییس درمیآید که الان یک دانهاش هم نمانده. چون تمام آن پییسها به قول خود آقای دووینیو در واقع سیاست ایدئولوژیک است نه هنر تئاتر.
...
«رامکننده» برخلاف «بیترسی» کاری با گذشته ندارد. و قسمت دیگر تاریخ یعنی جهان مدرن را مدنظر دارد... آدمی است که صدهانفر را شکنجه داده، زجر داده و با بدترین وضع کشته است. و نهتنها از کارهایش حالا شرمنده نیست بلکه با تمام عقل و اندوخته فکری و فلسفیاش به کارهایی که کرده افتخار میکند... بیا از نزدیک ببین مرا و آنوقت بگو میتوانی باز مرا آدم پستی بدانی یا نه؟... تاملی بر مفاهیم مسالهساز و بنیادینی چون قدرت، حکومت و عدالت
...
آثار آلکسيويچ را «رمان متشکل از صداها» خواندهاند. نويسنده از مصاحبههای پرشمار با شاهدان عينیِ وقايع، تصاوير ادبی میآفريند سنفونیهايی متشکل از صداهای متعدد، خاصّه صدای کسانی که معمولا شنوندهای ندارند از جمله کهنه سربازانِ جنگ، مادرانِ کشته شدگان، و قربانيانِ پيگردِ سياسی. روايتِ مستند شايد مناسبترين عنوان آثارِ آلکسيويچ باشد
...
جنبههای مختلف هنر خوشنویسی از آغاز دوران اسلامی تا آخرین تحولات آن در دهه 2000 میلادی... مباحث مربوط به خطشناسی و زیباییشناسی خط کاملا از یکدیگر متمایزند... کاتبان مسلمان به سبب اشتغال مدام به کتابت متون مقدس و آثار ادبی و عرفانی و از سوی دیگر ارادت پایدار شاگردان به استادان، بهویژه در ایران، غالبا به طریقتهای تصوف گرایش داشتند...
...
نبرد نسلی از جوانهای زیر 30سال بود که دیگر ارزشهای «پیران خرفت» را جدی نمیگرفتند ... در فضای غبارآلودی که دیگر هنرها تلاش میکردند از برج عاجشان به سینما نگاه کنند و قدمت تاریخی و سیر تحول و تطور خود را مدام بر سر سینما بکوبند، نسل شرور کایه در پی آن بود که تکلیف خود را یکبار برای همیشه با ادبیات، نقاشی و تئاتر روشن کند، تضادهایش را شناسایی کند، کنار بگذارد و از همه آنها عبور کند.
...
آدم راهش را در زندگی، در تجربهی زندگی پیدا میکند... یکی تجربهی مستقیم، یکی تجربهای که از راه کتابها میگیریم... ترجمه شد به روسی، تیراژ اول مشخص است. پنجاه هزار جلد و رادیو مسکو دربارهی آن صحبت کرده... زن سنتی متحملی دارم که همهی اینها را تحمل کرد... در پاسدارخانه زندگی میکردیم. یک راهرو بود که همه اش انفرادی بود... سه نفر، چهار نفر، دور همدیگر جمع میشدیم، میخواندیم، از همدیگر انتقاد میکردیم
...
اقرار میکنم که مرادی کرمانی در این مجموعه، برای من نویسندهای است هم سنگ چخوف. او هم از هیچ، همه چیز میآفرید... گریهام نه به خاطر طنز تلخ این داستان که به خاطر لحن صمیمانه، روان و تأثیرگذار نویسنده در بیان بخشی از واقعیتهای اجتماعی است... چنان فضا و شخصیتپردازی جذابی دارند، که هرکس با خواندشان وسوسه میشود آنها را به فیلم تبدیل کند.
...
هر چند مدرنیته، تمدنها را از بین میبرد، ولی در حیطه عقاید موروثی و اعتقادات، با ایستادگی روبرو میشود... کشورهای اسلامی و ایران، هویتهای سه گانه دارند: هویت ملی، دینی و مدرن... مدرنیته، انسان را از قفس دو جداره «قیمومیت قدرت سیاسی» و «قیمومیت قداست دینی» آزاد کرد اما... ما در شرف تکوین انسان چهل تکه ای هستیم با تفکری سیار و سیال که دیگر به هویتی خاص تعلق ندارد
...
حکایت مردی است که به تازگی از همسرش که او را خیلی دوست دارد، به طور غیر رسمی جدا شده و با دختر هفت ساله اش گل گیسو زندگی میکند... دختری تهرانی که بر خلاف عقیدهی پدرش برای تحصیل در رشتهی تئاتر راهی شهرستان شده به طور فعال خودش را وارد زندگی راوی میکند... خود را متفاوت از اکثریت جامعهی خویش میپندارد، تمام هم و غمش این است که کافه اش با سایر کافه ها متفاوت باشد
...
بازگشت و دیدار سه قدرت خیالی و جادویی ماندگار ادبیات مدرن بر صحنه رستاخیز جهان است. یک آدمکش و دو دیوانه: مکبث، دونکیشوت و هملت... دو تن از سربازان خط مقدم خود را به گشتزنی و گرفتن خبر از آلمانیها میفرستد و از پشت به آنها تیر میزند و نارنجک پرتاب میکند تا اینطور جلوه دهد که دشمن با کشتن آن دو، آتشبس را شکسته است... بهتدریج نقش قهرمان جنگ را به نام خود سکه زد... مهم این است که هنر در شرایط عینی توان انجام چه کاری را دارد
...
جنوب شانه به شانه سنتهایی خاص و مدرنیته انگلیسی ها بالیده است... کارهای دشوار را بر گرده زنان می گذارند و مردان استراحت می کنند... هنوز انتقاد را دشنام میدانیم، با گفت وگوی سازنده بیگانه ایم... تمام جوانانی که بدمستی های انگلیسی ها را میدیدند، از نفرت، همین که پشت لب شان سبز میشد، به الکل پناه میبردند... مردم خوزستان روی گنج، نان خالی میخورند...
...
این جرمی است که مجرمان باید بهخاطرش فلک شوند، مثل سارقان آثار ادبی در عصر باستان... مترجم فکر کرده ممکن است «من باردارم» یکسری آدم حساس را شوکه کند... غیر از فریبکاران مطلق، ابلههای کمخطر و شاعران ناتوان، بهطور کلی سه نوع مترجم وجود دارد... مترجم باید بهاندازه نویسندهای که برمیگزیند استعداد داشته باشد... باید دو کشور و دو زبان مورد نظر را تماموکمال بشناسد و کاملا با تمام جزئیات سبک مرتبط به نویسندهاش آشنا باشد
...
زندگی از نظر گلبانو، کودک و هراکلیتوس از بیخ و بن بیگناه است، نوعی بیگناهی که فاقد بار ارزشی است... پیشامد در زندگی زنی مثل گلبانو وجود مردانی است که طالب او هستند و میخواهند با او ازدواج کنند: حیدر، سعید، ابراهیم و آخری آنان، مردی به نام حاج صادق است که تفاوت سنی زیادی با گلبانو دارد اما در عین حال مزایایی هم دارد که گلبانو را به فکر فرو میبرد
...
مسئولیت سنگینتر و کار اصلی خبرگان به نظارت بر شرایط دیگر رهبری از قبیل مدیریت، تدبیر، شجاعت و... مربوط میشود. لذا انجام وظایف خبرگان به نحو احسن در گروی حضور کارشناسان ورزیده و متعهدی است که در این حوزهها از تشخیص عمیق برخوردار باشند... و اگر مجلس خبرگان به فقها منحصر شود، قطعاً زمینه برای استفاده از کارشناسان ممتاز در رشتههای دیگر وجود نخواهد داشت.
...
کتابهایی از این دست، آغازی بر گفتمانی دیگر است؛ گفتمانی که بنیان آن در آزادی است، نه در محدودیت. اصلا کار فقه دفاع از آزادی است و جایی اگر فقه از آزادی دفاع نکرده، آن فقه تحریف شده... کتاب چاپ شد و مورد استقبال قرار گرفت و در جوایز بسیاری از جمله کتاب سال و کتاب حوزه را به خود اختصاص داد ولی بعد از مدتی، افرادی به بنده مراجعه کردند و گفتند که این کتاب به درد توزیع در جامعه نمیخورد و باید خمیر شود.
...
«جفت را گم کردند و انگار نه انگار. چقدر سفارش کرده بودم وقتی این بیمار زایمان کرد جفتش را دور نیندازید تا برای آزمایشگاه بفرستم. بیمارمان سابقه مول (بچه خوره) داشت. مهم بود که جفت بررسی شود. انترنهای پسر ایستاده بودند و با آب و تاب از افتخاراتشان تعریف میکردند. مرا هم دلداری میدادند. یکیشان گفت چه خبر شده خانم دکتر چرا دارین سکته میکنین؟ چیزی نشده که! چیزی که فراوانه جفت. جفت یه مریض دیگه رو به جای جفت اون یکی میفرستیم آزمایشگاه.
...
آیا مردم در نظام مبتنی بر ولایت فقیه، حق انتخاب دارند؟... رئیسجمهور حق ندارد بدون کسب نظر موافق مقام مافوق، کسی را به عنوان وزیر در وزارتخانههای کلیدی؛ مثل امور خارجه و اطلاعات، به مجلس معرفی کند؛ یعنی او از همان حداقل اختیارات قانونی هم عملاً محروم است... مبادا ولایت فقیه به معنای در راس قدرت قرار گرفتن فقها تلقی شود و ولایت فقیه به معنای تصدی امور اجرایی كشور و در راس قوه مجریه قرار گرفتن نیست.
...
از یکطرف با پسر اسکیزوفرنیک صاحبخانهاش کلنجار میرود، از طرف دیگر گرفتار مظهریفرد دیپلمات سابق شاعرپیشه اشکدممشک است... به هر دری میزند تا او را از آن خود کند. هیچچیز مانع او نیست. نغمه هم به همین منوال با مردی ساکن سوئد درگیر است. ژینوس هم با شبح خیانت زناشویی دستوپنجه نرم میکند... ترسهای منتسکیویی حاصل چاپلوسی و تملق فرد در برابر نظام سیاسی است.
...
وقتی شرایط اروپا را با وضعیت رخوتزده آن ایام کشور، میسنجد چنان شگفتزده میشود که نام سفرنامهاش را «حیرتنامه» میگذارد... هم سفرنامه است، هم اثری تحقیقی است، هم رمان... مشمول ممیزیهایی از سه سطر تا سه صفحه شده است؛ پرسیدیم چرا؟ گفتند اینجا چرا ندارد... به نظر نمیرسد مسایل و دغدغههای مردم ایران و هنگکنگ شباهتی به هم داشته باشند. آنچه هست بیشتر تفاوت است، یکی لاهوتی و دیگری ناسوتی است.
...
دست به اقدامی درخور در ادبیات شرح حالنگاری خودنوشت به ویژه نوع خاص آن در میان روحانیت زده و با ذوق و ابتکاری که داشته اند نه تنها از چهارچوب های مقبول و معمول در این زمینه استفاده کردهاند، بلکه در این زمینه افق های تازه ای را نیز گشوده اند... جالب است که وی از ابراز عشق خود بعدها هم که آن زن ازدواج کرده و خودش هم صاحب زن و فرزند است، خودداری نکرده و مهم تر آن که این گزارش را به صورت یک کتاب منتشر کرده است.
...
آقای دینانی مانند سخنرانان پراکنده گوی هر ازگاهی به یاد موضوع اصلی بحث خود افتاده و چیزی در آنباره میگویند... بدیهی است که روش نادرست تحقیق و تالیف، علاوه بر اینکه نشان بارز بیدانشی و بیدردی جامعه علمی است... چرا باید چنین کتاب بیمایهای در سطح ملی کتاب برگزیده سال شود؟!... در کل کتاب منبع تحقیقی درست و قابل قبول ندارند.
...
علت این ناکارآمدی، وابستگی همه چیز به نفت (یا نفتی بودن) آن است... بعد از نیم قرن تلاش، مشخص شد که نه مشروطگی صرف، میتواند جامعه را نجات دهد و نه سنت علت عقبماندگی است... تقلیل تمام مسائل جامعه ایران به دولت، و تطهیر جامعه ایران، نقص کتاب است... دولت ایران پیش از کشف نفت در ایران نیز از همین نابهسامانیها رنج میبرده است و میتوان شواهد متعددی از مدیریت دوره قاجار ارائه کرد
...
«فوتبال علیه دشمن» را از سویی میتوان غیرفوتبالیترین کتاب و از سویی دیگر فوتبالیترین کتاب موجود دانست. سایمون کوپر، که از جمله نویسندگان و روزنامهنگاران مطرح انگلیسی است، در این کتاب سعی کرده است تا وقایع مختلف سیاسی ـ اجتماعی جهان را با تحلیل فوتبالی ارائه کند. او به همین دلیل سفرهای متعدد را به نقاط مختلف دنیا انجام داده است... نویسنده فوتبال را نشانهای از زندگی و مردم و مترجم آن را همهی زندگی میداند.
...
فضای ممیزی؛ فضای شفافی نیست. در حالیکه اگر فضا شفاف باشد ممیز تحت فشار قرار می گیرد تا کارش را درست انجام بدهد و در صدور مجوز کم کاری نکند... فیلمی که سالها فکر می کردیم چه فیلم خطرناکی است اکران شد و اتفاقی هم نیفتاد. برای اکران این فیلم نه قانون و نه روش ها عوض شده بلکه این سلیقه مجری بود که تغییر کرد... در ساختار ممیزی باید جایی را برای استیناف و تجدید نظر داشته باشیم تا دوباره کار بررسی شود.
...
شمس تبریزی وقتی به قونیه میرسد؛ همه به جز اندکی از فرزندان و یاران نزدیک مولوی او را ساحر و جادوگری خطاب میکنند که مولوی را سحر کرده است. ولی شفاک در کتابش ذکر میکند که جلال الدین رومی با تمام شهرتی که در علم و سخنوری داشته هنوز سوالی در زندگیاش مطرح بوده است که جوابش را تنها در ملاقات و معاشرت با شمس جستجو میکند.
...
"کلاریس آیوازیان" از ارامنهی تبریز به خاطر شغل همسرش "آرتوش" با پسر بزرگش "آرمن" و دوقلوهایش "آرمینه" و "آرسینه" در آبادان زندگی میکند... به تکرار و سکون زندگی در کنار خانوادهاش در هوای گرم و شرجی آبادان، به بوی گاز پالایشگاه، به صدای قورباغهها و اخلاقهای خاله زنکی مادر و تلاش خواهرش برای یافتن شوهری ایدهآل "عادت" کرده. به بیاعتناییها و سردی و سر فرو بردن "آرتوش" به روزنامه ...
...
از همان سطر اول هم میشود ملتفت جذابیت بیبدیل کتاب شد... همه چیز را با ذکر تمام جزئیات به رشته تحریر درآورده: در مورد نوع معماری اربابی و رعیتی، در مورد نوع مفرش اتاقها، دکوراسیون، نوع کفش و کلاه و جوراب و بالاپوش مردانه و زنانه و حتی نوع شوخیهای متداول بین خواص و عوام... ثقهتر از عبدالله مستوفی کسی را نمیتوان یافت که بتواند تاریخ اجتماعی دوران قاجار را شرح دهد. هر آنچه او تعریف میکند یا مستقیما دیده و شنیده، یا از برادران معتبر و پدر باکفایتش شنیده یا از معمرین فامیلش دریافت کرده.
...
شاید هیتلر را به عنوان شخصی بشناسند که بیشتر به جای خواندن کتابها آنها را میسوزانده است، ولی باید این حقیقت را بعد از سالها منتشر کرد که تنها نیروهای آمریکایی بعد از اشغال آلمان، حدود 3هزار جلد کتاب را از کتابخانهی شخصی هیتلر در مونیخ به کتابخانهی کنگره آمریکا منتقل کردند... هیتلر در جایی گفته است؛ در طول جنگ جهانی دوم هر شب یک کتاب میخوانده و در حقیقت تمام نیازهای خود را از این کتاب ها رفع میکرده است!
...
نیمی بیشتر از کتابهای مجموعهی اوّلم را به شاگردانم فروختم. بازنشسته نشده بودم و این امکان برایم بود و آن روزها کتاب، نسبت به امروز، خیلی ارزان بود... لاجرم باقی کتابها را برداشتم آوردم خانه و حالا آن بالای کمد، در گوشهی انزوا سیزده سال است که خوابیدهاند و پیر شدهاند و دیگر نای آمدن به بازار را ندارند... وقتی کتاب «تا روشنایی بنویس» احمد اخوت ، فقط 550 نسخه چاپ میشود، دیگر جای گلایهای باقی نمیماند...
...
با آمدن پدر از دشتبانی، ناصر و گلنار و بابابزرگ، همهشان با هم میروند که ماهی بگیرند. پدر میخواهد خبر باردار بودن مادر را بهشان بدهد. اما توی شوق و سرخوشی خبر، یکهو چیزی سوت مانند و دنبالهدار، شیشهی تبدارِ آسمان قصر شیرین را خط میاندازد و میرود طرف "بابا یادگار" و همانجا است که قصهی جنگ برای ناصر و خانوادهاش کلید میخورد. داستان از اواخر شهریور 59 آغاز میشود و در زمستان وقتی که فرمانده آنها را به پشت جبهه حرکت میدهد؛ ختم میشود.
...
رمانهایش اکثراً در نگاه اول داستانهایی کارآگاهی هستند که حول یک معنا و چند سرنخ میگردند. اما واقعیت این است که استر با استفاده از ژانر رمان کارآگاهی به طرح مسائلی فلسفی همچون وجود، هویت، ماهیت زبان و ادبیات میپردازد... علاقهی عجیبی به نویسندهی کتاب «والدن» دارد، و مثل هنری دیوید ثورو طبق اصول نافرمانی مدنی زندگی میکند و مثل او ریش میگذارد.
...
شما را دعوت میکند که در عمق ظلمت رها شوید. دیگر تاریکتر از این نمیشود. حتما در لحظه لحظهی مطالعهی کتاب، این کلمات را با خود واگویه خواهید کرد: دیگر تاریکتر و خوفناکتر از این موقعیت را نمیتوانم تصور کنم؛ ولی باز چند جمله جلوتر... تمامی تصوراتتان در هم میشکند. خورد میشوید. نابود میشوید، میخواهید کتاب را بسته و دیگر ادامه ندهید. ولی نمیتوانید، نیروی مرموزی به شما میگوید که بروید، ادامه بدهید.
...
مشتمل است بر مقدمهای بلند با عنوان «تاریخ اسلام به چه کار میآید؟» و چهار بخش (کتاب) «اسلام چیست؟»، «محمد کیست؟»، «شناخت محمد»، «سیمای محمد »... انتقادهای بسیاری را به لحاظ استنادات و تحلیلها در پی داشته است... درسهای ارشاد» نیز در سالهای 1350 و1351 برای شماری از دانشجویان ایراد شد و سپس، به ویرایش خود شریعتی، به صورت جزوههای مستقل و محدود منتشر گردید.
...
در تراجم احوال و ذکر آثار دانشمندان و بزرگان شیعه از آغاز تا روزگار معاصر که همهی طبقات دانشمندان علوم گوناگون از راویان و فقیهان و مفسران و قاضیان و لغویان و ادیبان تا ریاضیدانان و پزشکان و فیلسوفان و متکلمان و عارفان و نیز پادشاهان و وزیران و دیوانسالاران را دربردارد... مقدمهی سوم اختصاص دارد به ذکر منابع کتاب که 393 اثر از امّهات آثار مکتوب شیعه و غیر شیعه، اعم از چاپی و خطی...
...
مباحثی است دربارهی شخصیت تاریخی زردشت، معرفی منابع و چکیدهای از زندگانی اساطیری این پیامبر ایرانی... فقط از روی اوستا میتوان زمان زردشت را حدس زد. به نظر او، گاهان از نظر زبانی قابل مقایسه با ریگ ودا است که آغاز تدوین آن ظاهراً درحدود 1700 ق م بوده است، بنابراین میتوان احتمال داد که زردشت در زمانی میان 1400و 1000ق م میزیسته است.
...
در پنج مجلد تدوین شده است... سپس به مقایسهی حکومت فرانسه و آرای امام به عنوان مدافعان حقوق انسان و روشنفکرانی چون روسو، مونتسکیو ، ولتر و تاگور، در قیاس با مقام و منزلت امام، توجه میکند... فصل دیگر کتاب را به تطبیق مواد منشور جهانی حقوق بشر و رهنمودهای امام اختصاص میدهد و برتری دید جهان شمول او را به اثبات میرساند...
...
مفسران در این گونه تفاسیر عرفانی (عموما متضمن تأویل آیات قرآنی بر اساس نگرهی وحدت وجود و منظومهی اسماء الاهی) چندان به نقل و خبر و اثر توجه ندارند، بلکه بیشتر بر یافتههای کشفی و مواجید عرفانی خود تکیه میکنند... این سوره را از آن جهت «ام الکتاب» و «فاتحة الکتاب» میخوانند که «فاتحهی جامع علوم و اذکار» است و این «فاتحه» با ذکر اسماء کلیهی خداوند آغاز شده...
...
شرح آثار تاریخی و اماکن باستانی فارس... مؤلف سالها ریاست ادارهی کل باستانشناسی ایران و سپس دبیری انجمن آثار ملی را بر عهده داشت... کلیهی آثاری که به ویژه در تحقیقات باستانشناسی دههای اخیر در فارس کشف شده، از جمله آثار مکشوفه در تخت جمشید و اصطخر و نقش رستم، مورد توجه قرار گرفته است... در فصل ششم (آخرین فصل) آثار تاریخی بوشهر و جزیرهی خارک وصف شده است. پس از آن، عکسها و تصاویر مربوط به متن کتاب قرار گرفته که همه دیدنی است و اغلب آنها تازگی دارد.
...
بر اساس منابع منتشر نشدهی عصر قاجار و دورهی مشروطه، که کسی در تحقیقات از آنها بهره نجسته بود، تألیف شده است... اندرزنامهها، جزوههای سیاسی، رسالات برخی از نویسندگان اجتماعی، اسناد رسمی... رسالهی قابل توجه دیگر تأدیب النّسوان است که نویسنده در آن به انتقاد از زنان پرداخته است. در پاسخ او، زنی از دودمان نجم آبادی رسالهی تأدیب الرجال را تألیف کرده... مصلحتخانه یا مجلس مشورت خانه در 1276 تأسیس شد. در برخی از ولایات هم، نوعی مصلحتخانهی محلی نیز تشکیل شد
...
«کتاب مقدس»، عنوان مجموعهای از نوشتههای کوچک و بزرگ است که مسیحیان همه، و یهودیان بخشی از آن را «کتاب آسمانی و الهی» خود میدانند. عنوان معروف این مجموعه در زبان انگلیسی و بیشتر زبانهای اروپایی «بایبل» (Bible) و یا کلمههای هم خانوادهی آن است که از کلمهی یونانی «Biblia» به معنای «کتابها» گرفته شده است. و در اصطلاح به آن عهدین گفته میشود.
...
مافیایی که پوزو تصویر میکند کمابیش همین است. مافیایی بد و شیطانی نیست. یک نظام است با تمام محاسن و مشکلات خود که در نهایت خواننده را به این نتیجه میرساند که این ساختار بسیار انسانیتر، عادلتر و پشتوانه محکمتری برای اعضایاش نسبت به جامعهی مدرن است... عشیرهها در تمام تاریخ و در تمام فرهنگها وجود داشت. یونانیان و رومیان باستان آن را داشتهاند. رومیان به آن "کلن" میگفتند. ایرانیان از دوران باستان تا پهلوی آن را داشتهاند. اعراب داشتهاند. چینیان داشتهاند.
...
با بخشی از مناجات شعبانیه آغاز میشود که از پر معنیترین دعاهای عرفانی است... نمازگزار تنها در صورت رعایت آداب میتواند از سرّ نماز اهل معرفت و اصحاب قلب بهرهمند شود. از جمله این آداب توجه به عزّ ربوبیت و ذلّ عبودیت است... طمانینه قلبی آن است که سالک با اطمینان خاطر و آرامش دل به عبادت پردازد و اگر چنین نباشد، قلب از آن نماز منفعل نمیشود و اثر عبادت در ملکوت دل صورت نمیبندد و حقیقت صلوة حاصل نمیگردد.
...
در حال تشنگی خوابم برد. یک دفعه دیدم قطرههای آب روی صورتم میریزد. چشمهایم را باز کردم. خواهرهایم بودند. گریه میکردند و مرا میبوسیدند. آنها که رفتند نمازشب خواندم و گفتم خدایا من شهادت را دوست دارم، اما این یکبار ما را شهید نکن، اینها خیلی گریه میکنند و متأسفانه خدا به حرفم گوش داد... کاردار فرهنگیمان تماس گرفته بوده: این آقای بیدل را بگوئید بیاید اینجا سخنرانی کند...!
...
مردمان زمانه در مورد دین دچار شک و تردید شده بودند و ویراف برای اثبات حقانیت دین به چنین سفری دست زد؛ بدین گونه که نوشابهی سُکرآوری نوشید و روانش به عالم بالا رفت و پس از هفت روز بازگشت و آن چه را دیده بود شرح داد ... کتاب به نثری ساده نوشته شده است و زردشتیان به آن توجه خاصی داشتهاند؛ به طوری که در گذشته آن را به تحریر یازند در آورده و به سنسکریت و گجراتی و هم چنین، به فارسی (نثر و شعر) برگردانیدهاند
...
عیوض و بی بی صنم تصمیم میگیرند به کرمانشاه بروند تا بلکه بتوانند با تغییر کار و روش زندگی از تنگدستی نجات پیدا کنند. اما نه تنها موفق نمیشوند که پسر بزرگشان رحیم را هم که از مدتها پیش مریض بود از دست میدهند و ناامید به ولایت خود بر میگردند... بی بی صنم که برای گذراندن زندگی به هر کاری از جمله پنبه ریسی و نانوایی دست میزند و نمیتواند از عهده تأمین معیشت برآید پس از شوهر دادن دختر بزرگش به قربانعلی کفاش با بقیه بچههایش به اصفهان کوچ میکند.
...
بوستان دارای چهارهزار بیت و مشتمل بر یک مقدمه و ده باب است به این شرح: مقدمه در نیایش خداوند، باب اول در عدل و تدبیر و رای، باب دوم در احسان، باب سوم در عشق و شور و مستی، باب چهارم در تواضع، باب پنجم در رضا، باب ششم در قناعت، باب هفتم در تربیت، باب هشتم در شکر بر عاقیت، باب نهم در توبه و راه صواب، باب دهم مناجات ... بوستان لااقل از قرن هفدهم میلادی به زبانهای اروپایی راه یافته و ترجمه شد...
...
درباره سابقه نمایش به ویژه در قرن اخیر در ایران... محمد حجازی (مطیع الدوله) با نمایشنامه محمود آقا را وکیل کنید، رفیع حالتی با لمبک آب فروش، حسینقلی مستعان با شوهرهای مریم خانم، شجاع الدین شفا با کاندیدا، علی دریابیگی با امان از دست شوهرم، میرزاده عشقی با رستاخیز سلاطین ایران از جمله نمایشنامهنویسان این دوراناند.
...