به شکوهِ دیبای زربفت | اطلاعات


شهر یزد از دیرباز جایگاه و پایگاه هنر بافندگی ( نسّاجی) بوده است۱، چنانکه ابن بلخی بین سال‌های ۴۹۸ تا ۵۱۱ ق می‌گوید: «جامه‌های دیبا و مُشطی و فرّخ و مانند این نیکو کنند، از آنچ همه گوسپندان ایشان، بز باشد...»۲



یا هنگامی که مارکو پولو(۱۲۵۴ -۱۳۲۴ م)، جهانگرد و بازرگان ونیزی در حدود سال ۱۲۷۱م پای به یزد می‌گذارد می‌نویسد: «یک نوع پارچه‌ی ابریشمی و طلایی در آنجا بافته می‌شود که موسوم است به پارچه یزدی و به همه جای دنیا صادر می‌شود»۳ آمبرسییو کنتارینی می‌نویسد که در بازار تبریز «اجناس ابریشمی ساخت یزد فراوان است »۴

جوزافا باربارو (۱۴۱۳–۱۴۹۴ م) که در سال ۱۴۷۴ م به یزد رفته نوشته: «کسانی که یزد را دیده اند می‌دانند... که مردم همه به نساجی و بافتن پارچه‌های گوناگون ابریشمین سرگرمند.»۵ و این عبارت هم از لطف علی بیک آذر بیگدلی در آتشکده‌ی آذر در دست است که نوشته: « شغل نسّاجی در یزد شیوع دارد والحق در آن باب صاحب تصرّفند و اکثر ملبوس آنجا به ولایات ایران می‌بردند .»۶ و حتی لرد جرج کرزن (۱۸۵۹–۱۹۲۵ م) که در دوره‌ی قاجار به یزد رفته، از وجود ۱۸۰۰ دستگاه ابریشم بافی یاد می‌کند که ۹۰۰۰ کارگر در آن مشغول به کار بودند .۷

نکته‌ی دیگری که در بسیاری از کتاب‌ها و سفرنامه‌ها از آن یاد می‌‌شود، تولید ابریشم و وجود کارخانه‌‌های فراوانِ بافت و تولید انواع پارچه‌های ابریشمی در یزد است۸، می‌دانیم که پرورش ابریشم به توتستان‌های بزرگی نیاز دارد که این کار را میسّر سازد، نکته‌ای که در فارس نامه‌ی ابن بلخی نیز آمده: «از آن ناحیت، ابریشم خیزد، از آنچ درخت بسیار باشد.»۹ ابریشمی که به گفته‌ی برخی از مورّخان، حتّی زمانی به استرآباد صادر می‌‌شده، همان کاری که سده‌ها بعد عکس آن انجام شد و ابریشم از استرآباد به یزد آورده می‌‌شد.

شهر یزد به دلیل جای گرفتن در اقلیم گرم و خشک و دسترسی نداشتن به آب و پیامد آن، صنعت کشاورزی اش به ناچار به فرآورده‌های (صنایع) دستی روی آورده است. از این روست که می‌بینیم در سده‌های گذشته، بافندگی و در سده‌های نزدیک تر به شیرینی سازی و صنایع بزرگ و ماشینی روی آورده است.

در یک بررسی کلی می‌توان دوره‌ی صفوی را دوره‌ی زرّین و اوج هنر بافندگی و صنایع پوشاکی ایران به ویژه یزد دانست؛ که باز نام هنرمندی یکه تاز چون خواجه مولانا غیاث الدّین علی نقشبند یزدی (درگذشته‌ی ۱۰۱۷ق)، در صدر این دوره جای دارد که نه تنها در شهریزد، آوازه اش پیچید، بلکه از سوی پادشاهان صفوی به دربار و پایتخت آن اصفهان فراخوانده شد و سرپرستی بزرگ ترین کارگاه دربار را بردوش گرفت. وی به اندازه ای در کار خود استاد و مهارتی بسزا در بافتن پارچه‌های ابریشمی داشت که از کارهای او شاه عبّاس برای پادشاهان دیار فرنگ هدیه می‌فرستاد.خود او نیز گفته است:
من که در یزد، رشکِ اقرانم
از هنر، برگزیده ِ دورانم
(دیوان غیاث نقشبند: ۱۱۹)

چنانکه در پژوهش‌های گوناگون آمده است وی در هنرهایی همچون زری بافی، مخمل بافی، مینیاتور، نگارگری، بافندگی، نقّاشی، نقشبندی، طرّاحی و تذهیب، دستانی توانا داشت و هنوز و از پس گذشت ۴۰۰ سال، برخی از آثارش در موزه‌های ایران و جهان وجود دارد.۱۰

تاکنون در باره‌ی پیشینه‌ی نسّاجی در ایران چندین کتاب نوشته شده است، ولی هیچ کدام مستقل و به گونه‌ی ویژه به عصر پربار صفوی نپرداخته اند۱۱ و این مهم از سوی دکتر فاطمه‌ ضرّابی زاده به انجام رسید. نویسنده در دیباچه‌ی کتاب درباره انگیزه و هدف خود این گونه می‌نویسد:
«این کتاب با هدف بررسی جامع و شناسایی جایگاه هنر- صنعت پارچه بافی ایران عصر صفوی در عرصه‌ی تجارت، سیاست و اقتصاد جهانی، علل و عوامل رشد و رونق آن در این دوره، شناخت مراکز عمده پارچه بافی و در نهایت علل رکود و انحطاط آن در اواخر این دوره تدوین شد. به رغم بررسی‌های عمیق و وسیع در زمینه‌ی هنر عصر صفوی، هنر- صنعت پارچه بافی به میزان زیادی مغفول واقع شده و بررسی‌های اندک صورت گرفته نیز از شمول و جامعیّت کافی برخوردار نیستند.»(ص ۱۵)

کتاب دارای چهار فصل است که هرکدام از این فصل‌ها زیر مجموعه‌هایی دارند که به مهمترین آن‌ها پرداخته می‌شود:
نقش و جایگاه پارچه در اجتماع، سیاست، فرهنگ و هنر دوره صفوی. شامل:
انواع پارچه‌های تولیدی در دوره‌ی صفوی: ترمه، زربفت، مخمل، ساتن، دارایی، قلمکار و...
نقوش پارچه‌ها در دوره‌ی صفوی.
رنگرزی پارچه‌ها در دوره‌ی صفوی.
کاربرد گسترده‌ی پارچه‌ها در دوره‌ی صفوی.

عوامل رشد و شکوفایی و رکود هنر- صنعت پارچه بافی در دوره‌ی صفوی. شامل:
ثبات و امنیّت داخلی.
انحصار تجارت ابریشم در دست شاهان صفوی.
احداث کاروانسراها.
احداث و توسعه‌ی مسیرهای تجاری.

۳- مراکز عمده‌ی پارچه بافی ایران در دوره‌ی صفوی. شامل:
اصفهان، تبریز، رشت، کاشان، یزد.

۴- نقش و جایگاه پارچه و ابریشم در تجارت دوره‌ی صفوی. شامل:
کالاهای وارداتی و صادراتی عصر صفوی.
نقش ارامنه در تجارت ایران دوره‌ی صفوی.
رقابت کشورهای خارجی در تجارت با ایران.

همراه با دو پیوست خوب رنگی :
بافته‌ها، رودوزی‌ها و پوشش ها.
سندها، فرمان‌ها و نقشه ها.

نویسنده‌ی کتاب به غیر از استناد به پژوهش‌های جامع در زمینه‌ی تاریخ دوره‌ی صفوی و کتاب‌های نسّاجی (۲۲۳مأخذ فارسی و عربی، ۴۸ مأخذ لاتین و ۱۳ مأخذ ارمنی) و اسناد اداری و نقش‌ها، با بهره گیری از دانش خود به نتایجی قابل درنگ هم رسیده است، که از آن جمله می‌نویسد:
«با وجود جایگاه رفیع ایران در عرصه‌ی هنر و صنعت و نقش تعیین کننده‌ی این کشور در صنعت پارچه و پوشاک جهان در دوره‌ی صفوی، پرسش‌هایی که مطرح می‌شود این است که چه عواملی سبب پیدایش چنین تحوّل بزرگی در این دوره و ارتقاء این امپراتوری به چنین جایگاه والایی در جهان گردید و در مقابل چه علل و عواملی باعث شد این شکوه و عظمت در زمانی کوتاه از بین برود و پس از چند قرن به چنین تنزلی برسد؟ سرزمینی که زمانی نه چندان دور پذیرای بازرگانان و نمایندگان سیاسی از سراسر کشورهای جهان بود و پارچه‌ها و بافته هایش در دورترین مناطق، شناخته شده و پرطرفدار بودند، امروز به یکی از بزرگ ترین واردکنندگان پارچه و لباس در جهان تبدیل شده است.» (ص ۱۴-۱۵)

حسن دیگر کتاب، بهره وری از تصاویر زیبا و گویای انواع گوناگون بافته‌ها و پوشاک آن دوره است که بی گمان با تلاش زیاد به دست آمده است، چون معمولاً موزه‌های ایران، چندان با پژوهشگران همکاری نمی‌کنند و بارها باید با سماجت و پیگیری زیاد موفق به تهیه‌ی یک عکس شد. این دشواری در دست یابی به اندوخته‌های موزه‌های بیرون از ایران دوچندان است. چنانکه وی ناچار شده بین سال های۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ خ سفرهایی به ترکیه و هند کند و با نامی ترین موزه‌های جهان نیز پیوند برقرار کند.

صفحه آرایی بسیار خوب، بهره وری از قلم‌های زیبا و چشم نواز، گزینش آستر بدرقه‌ی متناسب با متن کتاب(برگرفته از هنر مخمل غیاث نقشبند)، طرح جلد زیبا ؛ جایگذاری مناسب طرح‌ها و نقش‌ها در کنار مطلب، همه و همه بر شکوه این کتاب افزوده است؛ و البته چنانکه همگان و این جانب نویسنده‌ی این معرفی بر این نکته اعتراف دارند، هیچ گاه نمی‌توان ادّعا کرد که یک کار عالی عالی است و هنوز هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است؛ ولی بانو ضرّابی زاده در اندازه‌ی خود به خوبی از عهده برآمده است. چنانچه ممکن بود اگر کس دیگری این کتاب را به انجام می‌رساند بر گونه‌ی دیگری به گردآوری و فصل بندی دست می‌زد. برخی فصل‌ها پررنگ تر و برخی را کمرنگ تر می‌کرد و غیره.

خواننده پس از خواندن و بهره وری از این کتاب، چنین توقع دارد که همو این گونه کتاب‌ها را درباره‌ی پیشینه و شکوه بافندگی دوره‌های گوناگون تاریخی ایران به ویژه زند، افشار و قاجار هم پژوهش و چاپ کند.
و چند نکته: ص ۱۸ نام درست مدیر کتابخانه‌ی وزیری، بقیة الله و نام انجمن پور و چیستا است؛ در بخش زندگی نامه‌ی غیاث نقشبند اشاره به هنرها و مهارت او نشده است و اینکه از وی دیوان شعری هم برجای مانده است؛ بهتر بود در بخش کتابنامه، منابع شماره‌ی ۱۱۶تا ۱۲۱ یعنی کتاب «سیاحت نامه‌ی شاردن» یکجا آورده می‌شد؛ ص ۲۵۳، واژه‌ی «فرامین» جمع مکسّر واژه‌ی فارسی فرمان است، بهتر بود فرمان‌ها می‌آمد.

پی نویس:
۱- در این باره بنگرید به منابع زیر:
- صدیقه‌ی رمضانخانی: هنر نساجی در شهر یزد/ علی اصغر علمدار: تاریخ هنر و صنعت نسّاجی در استان یزد/ حسین مسرّت: «تاریخ نسّاجی در یزد» در کتاب: یزد، یادگار تاریخ، یزد: اندیشمندان یزد.
۲- ابن‌ بلخی : فارس نامه‌ی ابن‌ بلخی، به کوشش: گای لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳: ۱۲۲.
۳- مارکو پولو: سفرنامه‌ی مارکوپولو،با مقدمه‌ی جان مانسفیلد، ترجمه: حبیب الله صحیحی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب: ۳۷.
۴- اکبر قلمسیاه: یزد در سفرنامه ها، یزد: سبز رویش، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ج ۱ : ۳.
۵- جوزف باربارو: سفرنامه‌ی ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۴۹: ۸۲.
۶-علی محمّد وزیری یزدی: «نسّاجی در یزد» در کتاب مجموعه‌ی وزیری، یزد: کتابخانه‌ی وزیری یزد، ۱۳۵۵: ۲۰۹.
۷- اکبر قلمسیاه، همان: ۱۳۳.
۸,۹- بنگرید به کتاب : یزد در سفرنامه ها: اکبر قلمسیاه، یزد: سبز رویش، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ج ۱ .
۱۰ - امروز هشت تکّه از دست بافت‌های خواجه غیاث درزمان شاه عبّاس در موزه‌های فرنگ و اروپا برجای مانده است. در این باره بنگرید به کتاب: دیوان غیاث الدّین نقشبند یزدی، به کوشش: حسین مسرّت، یزد: اندیشمندان یزد، ۱۳۹۳، دیباچه، ص ۷ -۶۸.
۱۱ - در این باره دوازده کتاب و گفتار در دست است که یا بخشی ازآن ویژه‌ی عصر صفوی است یا به هنری ویژه در این دوره پرداخته اند. بنگرید به منابع شماره‌ی ۸، ۵۷، ۶۵، ۶۶، ۸۱، ۸۵، ۱۰۳، ۱۰۹، ۱۱۱، ۱۲۵، ۱۳۱و۱۳۸ کتاب شکوه دیبا.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...