سارا سالک | ایبنا
کتاب «کارگردانی تئاتر پست مدرن» [Directing Postmodern Theater: Shaping Signification in Performance] نوشته «جان ویتمور» [John Whitmore] از مهمترین کتابهای حوزه تئاتر در جهان است. این کتاب علیرغم جنبه آموزشیاش؛ آنچنان که باید و شاید در ایران معرفی نشده است. درباره این کتاب و جایگاه جهانیاش، با مترجم آن صمد چینی فروشان(نویسنده و مدرس دانشگاه) گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
درباره نحوه نشر و توزیع این کتاب در بازار بگویید، گویا دلگیری از متولیان نشر آن داشتید.
این کتاب در سال 86 در ایران معرفی و توسط انتشارات نمایش منتشر شد. نگرانی و دلگیری من درباره چاپ مجدد آن است که چندین سال است که در تجدید چاپ مانده است و متاسفانه مرکز هنرهای نمایشی همه نسخههای باقیمانده آن را به من برگردانده است. در چاپ اول چنان مخاطب انبوه داشت که در چاپ دوم همه علاقهمندان آن از من تشکر میکردند. حتی ما در یک سال آن را به چاپ دوم رساندیم. اما ناگهان به جایی رسید که برای چاپ بعدی به من گفتند این کتاب به فروش نرفته و تعدادی از آن در انبار مانده است. شخصا به بیش از 100 کتابفروشی مراجعه و پیگیری کردم ولی این کتاب در هیچ کدام معرفی و توزیع نشده بود. اهمیت این کتاب به گونهای است که در واقع باید منبع آموزشی دانشگاهی باشد. صفحه به صفحه تمرین دارد و اساتید میتوانند از آن استفاده کنند؛ اما متاسفانه هنوز تجدید چاپ نشده است و در اختیار همه نیست. خلاصه در این زمینه مرکز هنرهای نمایشی کوتاهی کرد و من 1400جلد باقی مانده را پس گرفتم و در حال حاضر آن را به انتشارات «مانیا هنر» سپردهام.
برگردیم به کتاب؛ «جان ویتمور» کیست و جایگاه او در تئاتر جهان کجاست؟
«جان ویتمور» یکی از چهرههای درخشان دانشگاهی و آموزش تئاتر در آمریکا است. حتی جزو چهرههای ماندگار جامعه تئاتری آمریکا معرفی شده است که مجسمه او در موزه هنرها است. ویتمور 50 سال سابقه کار عملی و تدریس دارد. در واقع ارزش این کتاب هم در این است که «کارگردانی تئاتر پست مدرن» حاصل سالها تدریس و فعالیتهای اجرایی و عصاره تجربیات تئاتری او است. ویتمور در جاهای مختلفی از آمریکا تدریس کرده است. در واقع پس از اینکه مدرک دکتری تاریخ تئاتر را در سال 1974 میگیرد؛ رئیس بخش دانشگاهی درامنویسی آمریکا میشود، درسال 85 به عنوان استادیار در ویرجینیا تدریس میکند و مدیریت بخش هنرهای خلاق را بر عهده میگیرد. از 79 تا 85 به نیویورک میرود. سال 85 تا 90 رئیس دانشگاه هنرهای تگزاس و سپس استادیار دانشگاه بوفالو میشود. ریاست دانشگاه تکزاس در 2003 و در 2008 ریاست دانشگاه ایالتی سن جونز را به عهده میگیرد. در واقع او مسیری طولانی را طی میکند. در تمام ایالتهای آمریکا در حال تجربه است. با این جابهجاییهای دائمی با اشکال نو ظهور تئاتر آشنا میشود و تجربیاتش را در تدریس به کار میبرد. دهها نمایش را به روی صحنه میبرد و از چهرههای درخشان تئاتر جهان میشود. او چهار کتاب برجسته دارد که کتاب حاضر یکی از آنها است. این کتاب حاصل 40 سال تجربههای مدیریتی، آموزشی و از مهمترین منابع آمریکا و اروپا است. در 1994 چاپ شده از 1974 تا 1994 تمام کارها، تئاترهای پستمدرن و جریانهای تئاتری فرامدرن را در قالب این کتاب و به زبان ساده نوشته که همه از آن استفاده میبرند. هم دانشجوها و هم خوانندههای عادی با جهان نظری پست مدرنیسم در تئاتر آشنا میشوند.
کتاب «کارگردانی تئاتر پست مدرن» چه میخواهد به کارگردانها بگوید؟
نویسنده درواقع جانمایه 50سال تحولات تئاتر عصر جدید یا عصر پسامدرن (عصر پساجنگ جهانی دوم) را در قالب این کتاب آموزشی به زبان ساده و قابل فهم تنظیم کرده است. این کتاب در هشت فصل طراحی و تدوین شده است. به واکاوی جهان نمایشی و اجرایی دوران خود میپردازد، که به عصر پسامدرن شهرت دارد. دانشجو و خواننده را با تمامی جزئیات نظری و عملی این عصر؛ از منظر نشانهشناسی و انواع وجوه دلالی و تکنیکی این آثار و تفاوتهای اجرای هنرمندان شاخص این عرصه آشنا میکند.
هنرمندان شاخص عرصه گستردهای از «یرژی گروتفسکی» تا «پیتر بروک» و «آریان منوشکین»، «ریچارد فورمن»، «رابرت ویلسن»،«خوان آکالین»، «تام استوارت»، «مارتا کلارک»، «آندری سریان»، «الیزابت لکامپ» و دیگران آشنا میکند. نویسنده در سفرها و کنجکاویهای هنری خودش با همه اینها آشنا میشود و این جریانها را تجزیه و تحلیل کرده است.
توجه به نظامهای چهارچوبی، افق انتظارات تماشاگران در خوانش رمزگانهای بصری و شنیداری این تئاترها؛ و نقش فضای تئاتر در انتقال معنا و نقش، همه اینها در کیفیت خوانش تماشاگر از اجرا در این کتاب آورده شده است. این کتاب با توجه به این رمزگانها و ارزش آنها در اجرای این نوع آثار در میان تمام کتب نمایشی در تمام جهان یگانه است.
خواننده وقتی این کتاب را ورق میزند، بیشتر از اینکه در مورد مقوله کارگردانی پستمدرن بخواند؛ درباره نشانهشناسی مطلب میبیند، آیا میتوان گفت بر این اساس: نشانهشناسی از مولفههای اصلی کارگردانی تئاتر پست مدرن است؟
ویتمور در این کتاب چنانچه در مقدمه هم گفته است؛ ثابت میکند که دانش نشانهشناسی مهمترین ابزار ارتباطی کارگردانهای این عصر است و این که نشانهشناسی نقش بنیادی در مفهوم پردازی، طراحی، تمرین، تعلیق و اجرای نمایش در اختیار کارگردانهای تئاتر جهان قرار میدهد. مولفههای اصلی علم نشانهشناسی، نقش کارسازی – آشنایی کارگردانها به این علم اساس ساختاری کارهای آنها را تشکیل میدهد. بله دقیقا. در فصل اول کتاب، جان ویتمور به چگونگی نحوه برقراری ارتباط اجراهای تئاتری به تماشاگران میپردازد. اینکه نشانهشناسی و تئوریهای واکنش خواننده چه امکاناتی را برای ترجمه و تبدیل یک متن اجرایی یا یک انگاره ذهنی، در اختیار کارگردانها قرار میدهد و تماشاگران چه بهرهای از آنها برای درک اجرا میبرند.
در این فصل پس از تعریف نشانهشناسی از دیدگاه «فردینان دو سوسور» ، «پاتریس پاویس» و دیگران...به مقوله رمزگانهای فرهنگی، تئاتری و رمزگانهای خاص هر اجرا میپردازد و اینکه این رمزگانها و آگاهی کارگردانها از آنها چه نقشی در برقراری ارتباط صحنه و تماشاگر ایفا میکند.
اینکه رمزگانهای خاص هر اجرا، چراغ راهنمای منحصر به فردی در مسیر فهم آن از سوی تماشاگر هستند.
سپس به معرفی پنج نظام نشانهای و شناختی و ارتباطی شامل نشانههای زبان شناختی، بصری (دیداری)، سمعی و بویایی و همچنین نشانههای بساوایی (لمسی) میپردازد. با ذکر مثالهایی، نشان میدهد که آنها به تنهایی و در مجموع چه نقشی در انتقال معنا ایفا میکنند؛ و اینکه آگاهی دقیق از آنها برای کارگردان پست مدرن که نسبت به تئاتر سنتی (مدرن) تمرکز کمتری بر دالهای زبانی دارد چقدر حائز اهمیت است. او در این بخش علاوه بر معرفی نظامهای نشانهای بیستگانه شامل تماشاگر، تمهیدات چهارچوبی، شخصیت نمایشگر، چهره، صدا و ... راه را برای تبیین و تشریح هر یک از این نظامهای نشانهای و کارکردشان در ارتباط تئاتری در فصلهای بعدی هموار میکند.
در فصل دوم تا هفتم به سهم هر نظام نشانهای در انتقال مفاهیم و کیفیت خوانش تماشاگر از اجرا میپردازد و این که کارگردانها چگونه از این نظامهای نشانهای بیست گانه مثل نظامهای چهارچوبی (محیطی، تاریخی، اجتماعی و ذهنی مخاطب) مکان اجرا، نمای بیرونی و داخلی تئاتر، چشم انداز، سالن انتظار و دیگر عوامل تاثیرگذار بر تماشاگر ویژگیهای فردی هر بازیگر آهنگ، وضوح و فصاحت بیانی و... در انتقال معنا ایفا میکنند و کارگردانها از طریق دستکاری در آنها چه بهرهای از آنها در راستای اهداف معنا شناختی مورد نظرشان بهره برداری میکنند. فصل 8 به پیچیدگیها و دشواریهای کاربرد دالها و نشانهها در جریان اجرا میپردازد و فرصتها و امکانات موجود در کاربرد پیش زمینهای و پسزمینهای دالها و نظامهای نشانهای را مورد بحث قرار میدهد. در این فصل او به اهمیت فرایند تمرین برای کارگردان و نقش او به عنوان داور و تصمیم گیرنده و هماهنگ کننده نهایی میپردازد و با ارائه چند طرح نمایشی، فرایندی کارگردانی را به عنوان یک فرایند کاملا آگاهانه مورد بازخوانی و تحلیل قرار میدهد.
جان ویتمور در بخشی از کتاب آورده است: همانطور که زبان نظام یکپارچهای از مجموعه عناصری است، که در آن همه اجزا در کنار هم مجموعه کامل و معنا داری را پدید میآورند؛ هر عنصری از عناصر اجرا نظامهای نشانهای گوناگون دالهای منفرد و زنجیره نشانههای مرتبط تنها به این دلیل قادر به تولید معنا میشوند که در سرتاسر چهارچوب زمانی اجرا همزمان با هم حضور دارند و از بر هم کنش آنهاست که معنا حاصل میشود. درواقع زنجیره نشانهها و بررسی نحوه هم زیستی آنها با هم است که معنا را منتقل میکند. و برای دستیابی به یک اجرای پست مدرن و مهم آن هم درک این همزیستیها و همپوشانیهاست که اهمیت دارد.
تفاوت کارگردانی مدرن با پستمدرن از دید ویتمور چیست؟
بعد دوم محتوای این اثر پژوهشی را نیز درواقع؛ تحقیق و بررسی درباره تفاوتهای کارگردانهای پستمدرن با کارگردانی تئاترهای رئالیستی سنتیتر (مدرن) تشکیل میدهد. اینکه پست مدرنها (برخلاف تصورات غلط و رایج جاری طی دو دهه اخیر) چه میکنند و چه رویکردی به ارتباط تئاتری دارند، که مدرنیستها و پیشینیان آنها نداشتند. و این که نظامهای نشانهای و دالهای بکار گرفته شده در اجرا، توسط کارگردانهایی که در دو قطب مخالف پیوستار تئاتر پستمدرن و سنتی فعالیت میکنند؛ چه تفاوتهای ماهوی و زیبایی شناختی با یکدیگر دارند. اینکه در کار کارگردانهای پستمدرن چه نسبتی میان دالهای زبانی با دالهای فضایی، حرکتی، بصری، شنیداری، دیداری و غیره برقرار است. درتئاتر پستمدرن بر خلاف تئاتر مدرن، گستره معنا شناختی و ارتباطی را وسیع میگیرند. تقریبا به تعداد تماشاگران مفاهیم مختلفی را انتقال میدهند. هر تماشاگری با دریافت خود از اجرا خارج میشود. ضمن اینکه معانی کلی هم وجود دارد. اما در تئاتر مدرن، معنای کلی که کارگردان یا نویسنده میخواهد بیان کند از پیش تعیین شده و تماشاگر به سمت درک آن هدایت میشود.
چه شد که تصمیم گرفتید مقدمه اثر توسط «فرزان سجودی» (از نویسندگان نام آشنای حوزه نشانهشناسی) نوشته شود؟
بله من شخصا از فرزان سجودی خواستم که مقدمه کتاب را بنویسد. در ترجمه این اثر از واژهسازیهای بسیار قابل فهم سجودی در حوزه نشانه شناسی استفاده کردم. در واقع اگر آثار سجودی نبود، این کتاب تا این اندازه قابل فهم نبود. و گرفتار ابداعات و بازیهای زبانی معمول میشد.
با توجه به اینکه کتابهای دیگری در این زمینه پیش از این نوشته و ترجمه شده بود؛ مثل کتاب نویسندگانی چون «کرآلام»، « دانیل چندلر» یا حتی کتابهای «فرزان سجودی» چه ضرورتی شما را به ترجمه این کتاب وا داشت ؟
بحث نشانهشناسی یک علم است و کتابهای موجود عمدتا درباره نشانهشناسی هستند نه کاربرد آن در اجرای تئاتر! در کتاب سجودی البته اشاراتی در حوزه تئاتر شده و همینطور در کتاب کرآلام اما این کتابها همانطور که اشاره کردم؛ صرفا درباره دانش نشانهشناسی هستند و همین دانش است که نحوه کاربرد اجرایی را بیان میکند. این کتاب تکمیل کننده آنهاست. همه مباحث پیشین کلی هستند. اما این کتاب به شکل علمی تئاتر را از منظر نشانهشناسی باز تعریف کرده است.
با توجه به تعریف کارگردانی تئاتر پست مدرن که جان ویتمور در این کتاب آورده است؛ آیا نمایشهایی که در ایران ادعا میکنند اجراهایی پست مدرن هستند در این حوزه میگنجند؟
فهم غلط ما از مقوله پست مدرن به خاطر نخواندنها و کنجکاو نبودنهای ماست. پست مدرن را مینویسیم و فکر میکنیم با زرق و برق و رقص، میشود تئاتر پست مدرن داشته باشیم! چون شنیدهایم که مثلا یکی از وجوه اجرای پست مدرن حرکات موزون است و تاکید بصری ، شنیداری و فرمی بیشتر از دالها و نشانههای زبانی است.
در واقع فکر میکنیم هر کاری که دلمان میخواهد میشود انجام داد. درحالی که این کتاب توضیح میدهد؛ که اول باید دالهای درستی را در حوزههای مختلف گزینش کنید، به طوری که مجموعه این عناصر در کنار هم بتوانند معنا را انتقال بدهند.در اجراهای به اصطلاح پست مدرن، به خاطر فهم غلط مقوله،هیچ کدام از مولفههای آن را به خوبی نمایش نمیدهند اما در تئاترهای پستمدرن ما در ایران، که هیچ فرقی با تئاترهای سنتی ندارند! همه چیز گسسته است. همه چیز سعی میشود به معنای مشخصی دلالت کند. تئاتر پست مدرن میخواهد که هرتماشاگری دریافت خودش را داشته باشد. بنیادی حرکت میکند، کاری میکند هر مخاطبی با جهان ذهنی خودش ارتباط درونی و مفهومی برقرار کند. عناصر نشانهای در اجراها و نوع همپوشانی آنهاست که معنا را منتقل میکند؛ نه اینکه کارگردان هدف مشخص داشته باشد و با رقص و فرم همان مفهوم اولیه مدرنیسم را به غلط انتقال دهد! خیلی ها در ایران مدعی هستند و فکر میکنند که به جهان پست مدرن نزدیک شدهاند. اما همان طور که گفتم مولفههای آن را نمیدانند.