آقای آستریکس درگذشت

06 فروردین 1399

آلبر اودرزو [Albert Uderzo]، هنرمند فرانسوی طراح کتاب‌های مصور که همراه با داستان‌نویسی رنه گوسینی، «آستِریکس» [Asterix] را خلق کرد بر اثر حمله قلبی درگذشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین - آلبر اودرزو، تصویرساز مجموعه «ماجراهای آستریکس» در سن ۹۲ سالگی درگذشت. این هنرمند کتاب‌های کمیک فرانسوی که در کنار رنه گوسینی، خالق شخصیت محبوب «استریکس» بود روز سه‌شنبه در نوی‌سور‌سن فرانسه درگذشت. او در خواب و بر اثر حمله قلبی (بدون ارتباط با ویروس کرونا) از دنیا رفت.

یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌ها در فرهنگ عامه فرانسه با فروش بیش از ۳۷۰ میلیون نسخه در سرتاسر جهان و ۱۱ اقتباس سینمایی، استریکس با قامتی کوچک است که یک جنگجو از سرزمین باستانی گُل است که توسط رومی‌ها اشغال شده و همراه با بهترین دوست خود، اوبلیکس و سگش، داگمتیکس، از ماجراجویی و کلک زدن به سپاه رومی‌ها لذت می‌برد. استریکس خوش‌شانس است، چون اوبلیکس در کودکی در دیگی از معجون جادویی می‌افتد که او را قوی و غیرقابل شکست می‌سازد.

کرسیدا کوول نویسنده و تصویرگر برجسته داستان‌های کودک که بیشتر با مجموعه «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» شناخته می‌شود یکی از نویسندگان بیشماری است که در سوگ اودرزو نوشته است. او گفت: «وقتی بچه بودم عاشق استریکس بودم. شمایل او کاملا نمادین بود. خلق گروه عظیم شخصیت‌ها که هر کدام جداگانه قابل تشخیص‌اند و جزئیات دقیق آن نبردهای گروهی و صحنه‌های دعوا به خودی خود یک دستاورد است، اما مهارت واقعی اودرزو تلفیق ماجراجویی‌های سریع با چنان طنز و گرمی بود. کودکان به شیوه‌های مختلفی به خواندن علاقه‌مند می‌شوند که کتاب‌های کمیک و مصور یکی از مهم‌ترین آنها برای بسیاری از بچه‌هاست. استریکس به نسل‌های مختلفی از کودکان در سرتاسر دنیا عشق به خواندن را آموخت.»

 
 آلبر اودرزو آستریکس

 

مارک میلار، خالق کتاب‌های کمیک ازجمله «چهار شگفت‌انگیز نهایی» و «کینگزمن» اودرزو را «استاد» و «دروازه ورود من به کمیک‌های زیبای اروپایی» نامید و رافائل البوکرکی، تصویرگر و از سازندگان «خون‌آشام امریکایی» گفت «اوردزو یکی از بزرگ‌ترین منابع الهام من در زمینه کتاب‌های کمیک بود.» او در حساب توییتر خود نوشت: «استریکس یکی از اولین کتاب‌های کمیکی بود که خواندم. با او بیشتر از هر کس دیگری فن بیان را آموختم. مرسی استاد!»

الیور کم که مادرش آنته بل کتاب‌های استریکس را به انگلیسی ترجمه کرد گفت: «اودرزو یک کارتونیست نابغه بود که مهارت‌هایش کاملا با مهارت‌های رنه گوسینی در هم آمیخت. اودرزو برای ترجمه استریکس، بزرگوارانه قدردان مادرم بود.»

اودرزو در سال ۱۹۵۱ با گوسینی آشنا شد و این دو با یکدیگر شروع به خلق شخصیت‌هایی نظیر اومپاه-پاه کردند که زمینه‌ساز ساخت استریکس شد. در سال ۱۹۵۹ از آنها خواسته شد مجله «خلبان» را راه‌اندازی کنند که «یک قهرمان فرانسوی» را به نمایش بگذارد. آنها موافقت کردند که داستان‌شان را در سرزمین باستانی گُل پایه‌گذاری کنند. اولین شماره با انتشار ماجراهای استریکس در گُل منتشر شد و بیش از ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشت.

گوسینی در سال ۱۹۷۷ طی انجام تست ورزش برای معاینه پزشکی از دنیا رفت و اوردزو ماجراهای استریکس را به تنهایی ادامه داد. «استریکس و دوراهی بزرگ»، بیست‌وپنجمین اثر از این مجموعه که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد اولین کتاب از مجموعه استریکس بود که اودرزو به تنهایی نوشتن و تصویرسازی آن را بر عهده داشت. در سال ۲۰۰۸ اودرزو امتیاز مجموعه استریکس را به انتشارات اشت واگذار کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...