از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود


آوارگان به روایت نویسندگان | اعتماد
 


تاریخ ادبیات جهان پر است از نویسندگانی که به دلیل جنگ، سرکوب سیاسی یا جست‌وجوی آزادی مجبور به ترک وطن و مهاجرت شده‌اند؛ تجربه‌ای که تأثیر عمیقی بر آثار و زندگی آنها گذاشته است. دانته آلیگیری، شاعر بزرگ ایتالیایی قرن چهاردهم، به دلیل کشمکش‌های سیاسی از فلورانس تبعید شد و در شهرهای مختلف ایتالیا زندگی کرد؛ تجربه‌ای که الهام‌بخش اثر سترگش «کمدی الهی» بود. ویکتور هوگو، نویسنده فرانسوی، به دلیل مخالفت با حکومت ناپلئون سوم، به جزیره جرزی در بریتانیا تبعید شد و در آنجا آثاری چون «بینوایان» را خلق کرد.

ویت تان نوئن [Viet Thanh Nguyen] کتاب «آوارگان: تجربه پناهندگی به روایت نویسندگان مهاجر» [The displaced : refugee writers on refugee lives]

در قرن بیستم، موج گسترده‌ای از نویسندگان برجسته به دلیل جنگ‌ها و سرکوب‌های سیاسی مجبور به ترک کشورهای خود شدند. جیمز جویس از ایرلند به پاریس، زوریخ و رُم مهاجرت کرد و آثار مدرن کلاسیکی خلق نمود. ساموئل بکت، اهل ایرلند، در فرانسه به فعالیت‌های مقاومت ضدنازی پرداخت. هانا آرنت، فیلسوف یهودی-آلمانی، پس از فرار از آلمان نازی ابتدا به فرانسه و سپس به آمریکا رفت. ای. ام. فورستر، نویسنده انگلیسی، به ایتالیا مهاجرت کرد تا از فضای سیاسی اروپا فرار کند.

در روسیه و اروپای شرقی نیز نویسندگان بزرگی به دلیل سرکوب‌های سیاسی و جنگ، مجبور به مهاجرت یا تبعید شدند. آنا آخماتوآ و الکساندر سولژنیتسین نمونه‌هایی شاخص‌اند؛ آخماتوآ که شاعری روس بود، با سانسور گسترده روبه‌رو شد و سولژنیتسین پس از تحمل سال‌ها زندان و تبعید به غرب مهاجرت کرد و صدای مخالفت با رژیم شوروی شد. واتسلاو هاول، نویسنده و سیاستمدار اهل چکسلواکی، که بعدها رییس‌جمهور شد، پس از سرکوب جنبش چکسلواکی به تبعید رفت. میلان کوندرا، نویسنده اهل چکسلواکی، به فرانسه مهاجرت کرد و نقد استبداد را در آثارش دنبال نمود. هرتا مولر، نویسنده رومانیایی آلمانی‌زبان، به آلمان رفت و جایزه نوبل ادبیات را کسب کرد. آگوتا کریستوف، نویسنده مجارستانی، پس از فرار به سوئیس، آثاری تلخ درباره تبعید نوشت.

در جهان عرب نیز نویسندگان متعددی به دلیل اشغال، جنگ و سرکوب مجبور به ترک وطن شده‌اند. محمود درویش، شاعر فلسطینی، از جمله چهره‌های برجسته است که در تبعید به سر برد و اشعارش پیوند ناگسستنی با هویت و رنج ملت فلسطین دارد. در جهان فارسی‌زبانان نیز بسیاری از نویسندگان به دلایل سیاسی و اجتماعی مجبور به ترک ایران، افغانستان یا تاجیکستان شده‌اند. غلامحسین ساعدی، صادق چوبک، رضا براهنی، یدالله رویایی، داریوش آشوری، شاهرخ مسکوب، ایرج پزشکزاد، رضا قاسمی، عباس معروفی، منیرو روانی‌پور، مهشید امیرشاهی، شهرنوش پارسی‌پور، شهریار مندنی‌پور، نگار جوادی، آذر نفیسی و بسیاری دیگر از نویسندگان ایرانی در طول یکصدساله اخیر مجبور به مهاجرت شدند. آنهایی هم که ماندند به تعبیر زنده‌یاد سپانلو ناگزیر به «تبعید در وطن» شدند.

«بحران پناهندگان» امروز باعث شده بیش از ۶۸.۵ میلیون نفر از خشونت و آزار ناشی از درگیری‌های متعدد بگریزند؛ رقمی که بسیار بیشتر از شمار یهودیان اروپایی و دیگر گروه‌های تحت‌تعقیب است که در جنگ جهانی دوم از اروپا گریختند. بااین‌حال، نگاه عمومی نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ زمانی که «پناهندگان خوب» ویتنامی به آمریکا، فرانسه، استرالیا و کانادا - همان کشورهایی که تا حدی در آوارگی‌شان نقش داشتند- «خوشامد» گفته می‌شد.

از دهه‌ ۱۹۷۰، ایالات متحده یکی از پیشگامان اسکان پناهندگان در جهان بوده است. در پایان دوره‌ باراک اوباما در سال ۲۰۱۶، سقف پذیرش سالانه‌ پناهندگان ۱۱۰ هزار نفر تعیین شده بود. دولت دونالد ترامپ این سقف را به ۴۵ هزار نفر کاهش داد؛ پایین‌ترین رقم در بیش از ۳۰ سال گذشته. با احتساب «ممنوعیت ورود مسلمانان» این محدودیت در عمل به معنای پذیرش تعداد بسیار کمتری پناهنده است. کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان گزارش داد که این رقم در سال ۲۰۱۷ تنها ۲۴,۵۵۹ نفر بود و در سال ۲۰۱۸ آمریکا در مسیر ثبت کمترین تعداد پذیرش پناهنده از سال ۱۹۸۰ قرار داشت. کشورهای اروپایی نیز همین مسیر را دنبال کردند.

در چنین بستری، ویت تان نگوین [Viet Thanh Nguyen] کتاب «آوارگان: تجربه پناهندگی به روایت نویسندگان مهاجر» [The displaced : refugee writers on refugee lives] را منتشر کرده است. نگوین، نویسنده و پژوهشگر ویتنامی‌تبار و برنده جایزه پولیتزر برای رمان «همدرد»، در این مجموعه 15 نویسنده مهاجر از نقاط مختلف جهان را گرد آورده تا هر یک از زاویه‌ای متفاوت، تجربه زیستن در جایگاه «پناهنده» را روایت کنند. ترجمه فارسی این کتاب توسط شکوفه میبدی و از سوی نشر بیدگل منتشر شده است.

این مجموعه نوشته‌های نویسندگانی از ایران، افغانستان، بوسنی، شیلی، اتیوپی، مجارستان، لائوس، مکزیک، پاکستان، اتحاد شوروی، ویتنام و زیمبابوه را گرد آورده که داستان‌های آغازِ دوباره‌ زندگی‌شان در کانادا، آلمان، آفریقای جنوبی، بریتانیا و آمریکا را روایت می‌کنند. بسیاری از آن‌ها امروز چهره‌هایی شناخته‌شده در عرصه ادبیات، سینما، روزنامه‌نگاری یا دانشگاه هستند؛ اما وجه مشترکشان این است که همگی زمانی، اغلب در کودکی، ناچار به ترک وطن شده‌اند. همین تنوع زبانی و فرهنگی باعث می‌شود روایت‌ها شکل‌های بسیار متفاوتی به خود بگیرند: از مقالات شخصی گرفته تا داستان‌های تصویری کوتاه و حتی تجربه بازدید از یک اثر هنری تعاملی در مرز آمریکا و مکزیک.

برای نمونه، رینا گرنده در یادداشت «آنکه کنار فرزندانش می‌ماند» مرز میان «پناهنده رسمی» و «مهاجر غیرقانونی» را به چالش می‌کشد و از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد. دینا نیّری، نویسنده ایرانی‌تبار، در مقاله «پناهجوی قدرنشناس» به این موضوع می‌پردازد که چگونه جامعه میزبان از پناهندگان رنگین‌پوست انتظار دارد همواره داستانِ نجات خود را تکرار کنند تا «حقانیتِ» کشورِ پذیرنده را تأیید کنند. دیوید بزموزگیس، نویسنده متولد اتحاد جماهیر شوروی سابق، امروز شهروند کانادا است، اما در جلسه‌ای که برای بررسی پرونده یک پناهجوی جدید حضور دارد، درمی‌یابد شانس خانواده‌اش در گذشته نه به شایستگی ویژه آن‌ها بلکه به شرایط سیاسی مساعد آن زمان وابسته بوده است.

آوارگان: تجربه پناهندگی به روایت نویسندگان مهاجر» [The displaced : refugee writers on refugee lives]

پروچیستا خاکپور دیگر نویسنده ایرانی که اکنون در آمریکا است در یادداشت «مهاجر و سیزده راه پیش پایش» تصویری از مهاجری می‌دهد که از روز ورود تا زمان مرگ (او اکنون 47 ساله است) یک مهاجر است: «از خودت می‌پرسی آیا آمریکایی‌بودنت همیشگی است و به عنوان یک آمریکایی می‌میری یا نه؟ می‌فهمی آمریکایی‌بودنت هم ممکن است همان‌قدر تغییرناپذیر باشد که در وهله اول همان وضعیتی که به‌خاطرش می‌خواستی آمریکایی بشوی تغییرناپذیر بود. با خوشحالی می‌فهمی که به‌عنوان یک آمریکایی بالاخره می‌میری. با رنج و مشقت می‌فهمی که به‌عنوان یک آمریکایی می‌میری. با وحشت و سرگشتگی و ترس و ناباوری می‌فهمی که به‌عنوان یک آمریکایی می‌میری. تصورکردنش یک‌جورهایی از خود جان‌دادن هم سخت‌تر است. از خودت می‌پرسی به‌خاطر سودای آمریکایی‌شدنت، چه کسانی جانشان را از دست داده‌اند و با خودت فکر می‌کنی آیا درست شبیه خودت بوده‌اند؟»

بسیاری از مقالات کتاب نشان می‌دهند که عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است. نویسنده زیمبابوه‌ای، نوویویو روزا چوما، در یادداشت تأثیرگذارش «سرزمین‌های نو، هویت‌های نو» توضیح می‌دهد که چگونه در آفریقای جنوبی برای نخستین‌بار با هویت تحمیلی «بیگانه» مواجه شده و حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد. این تجربه «بینابینی‌بودن» یکی از محورهای اصلی کتاب است: فردی که در کشور جدید همواره «دیگری» تلقی می‌شود و در کشور قدیمش نیز جایگاه پیشین را ندارد.

این مجموعه تنها به بازگویی خاطرات شخصی بسنده نمی‌کند؛ بلکه به‌طور مستقیم با سیاست‌های معاصر مهاجرت و پناهندگی وارد گفت‌وگو می‌شود. بخش قابل‌توجهی از کتاب به فضای سیاسی ایالات متحده در سال‌های اخیر می‌پردازد؛ دوره‌ای که با فرمان منع ورود شهروندان چند کشور مسلمان و سیاست «تحمل صفر» در مرزها همراه بود. نویسندگان کتاب نشان می‌دهند که چنین سیاست‌هایی نه‌تنها در سطح قوانین بلکه در زندگی روزمره مهاجران، در نگاه‌های مشکوک، پرسش‌های مکرر و حتی در روایت‌های رسانه‌ای بازتولید می‌شوند.

کتاب «آوارگان» تلاش دارد از کلیشه‌ای رایج فاصله بگیرد: اینکه داستان پناهندگی تنها به «فرار قهرمانانه» محدود شود و پس از رسیدن به کشور مقصد، همه‌چیز به خوشبختی ختم شود. بسیاری از نویسندگان این مجموعه می‌خواهند نشان دهند که مشکلات و تبعیض‌ها پس از ورود پایان نمی‌یابد؛ بلکه به شکل‌های تازه‌ای ادامه پیدا می‌کند. حتی مهاجرانی که امروز جایگاهی تثبیت‌شده دارند، همچنان با این پرسش مواجه‌اند که تا چه حد باید «قدردان» باشند و چه زمانی می‌توانند بدون بار سنگین گذشته، صرفاً به‌عنوان یک فرد عادی زندگی کنند.

ویت تان نگوین در مقدمه کتاب تأکید می‌کند که هدف این مجموعه ایجاد نوعی همدلی فعال است، نه صرفاً برانگیختن ترحم. او می‌نویسد پناهندگان در جوامع جدید همزمان «نامریی و بیش‌ازحد مریی» هستند: نامریی چون بسیاری از افراد حاضر نیستند ریشه‌های بحران‌های مهاجرت را ببینند و بیش‌ازحد مریی چون این افراد در رسانه‌ها، قوانین و سیاست‌ها اغلب به‌عنوان تهدید مطرح می‌شوند. نویسندگانِ «آوارگان» می‌خواهند این نگاه را تغییر دهند و نشان دهند که مسئله پناهندگی تنها یک بحران دوردست نیست، بلکه بخشی از واقعیت جهانی است که همه ما در شکل‌گیری آن نقش داشته‌ایم؛ چه با سیاست‌های خارجی، چه با الگوهای مصرفی و حتی با بی‌توجهی روزمره.

«آوارگان» کتابی است که از نظر ادبی ساده و متنوع است، اما از نظر سیاسی و انسانی پیچیدگی‌های بسیاری را در خود جای داده. هرچند ممکن است برخی خوانندگان انتظار داشته باشند چنین مجموعه‌ای راه‌حل‌های روشن ارائه دهد، نگوین به‌صراحت می‌گوید وظیفه او و هم‌قلمانش تغییر سیاست‌گذاری نیست؛ آن‌ها می‌خواهند «آگاهی» و «حساسیت» ایجاد کنند. در جهانی که مرزها هر روز سخت‌تر و دیوارها بلندتر می‌شوند، همین یادآوریِ پیوندهای انسانی شاید نخستین گام برای تغییر باشد؛ تغییری که شاید بیش از هر چیز، نیازمند تغییر سیاست‌های کشورهای مبدا است؛ جایی که نویسندگان مهاجر در آن زاده شدند، اما سیاست‌های سرکوب و سانسور آنها را ناگزیر به ترک میهنشان کرد.

شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود که به زبان مادری‌اش در کشور دیگر بنویسد یا به زبان دیگری در کشور دیگر. آنطور که بسیاری از نویسندگان فارسی‌زبان ایرانی در طول سال‌های مهاجرت، نتوانستند اثر موفقی خلق کنند و عملا تبعید و مهاجرت آنها را از نو متولد نکرد، که کُشت؛ رضا براهنی، ایرج پزشکزاد، اسماعیل خویی، یداله رویایی، عباس معروفی، یعقوب یادعلی تنها چند نمونه از نویسندگانی هستند که در چند سال اخیر مُردند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...