هر ذره خاک ارگ رازی دارد* | اعتماد


در مطالعات ادبی، آن نظریه‌ای که هم‌پیوستگی تاریخ و ادبیات را توضیح می‌دهد تاریخ‌گرایی نوین است. یکی از اصول اساسی تاریخ‌گرایی نوین این است که ادبیات از سایر جلوه‌های فرهنگ جدا شدنی نیست. تاریخ‌گرایی نوین معتقد است که ادبیات، هم بر اثر تاریخ شکل می‌گیرد و هم اینکه تاریخ را شکل می‌دهد. بنا بر این منطق، تحلیل متون ادبی علاوه بر آشکار کردن ابعاد زیباشناختی آن متون، به شناخت فرهنگ‌هایی یاری می‌رساند که ادبیات در آنها تولید شده و خود در آنها تاثیر گذاشته است.

خلاصه اتاقک اعتراف عمو آرمن» نوشته اسماعیل سالاری

حسین پاینده اصول بنیادین تاریخ گرایی نوین را این‌گونه تبیین می‌کند:
۱- شناخت دقیق از تاریخ ناممکن است زیرا تاریخ مانند یک شیء مادی نیست که در برابر ما باشد.
۲. معرفت تاریخی ماهیتی گفتمانی دارد. بدین‌معنا که تاریخ عبارت است از کشاکش مجموعه‌ای از گفتمان‌های ناهمگون. درنتیجه، معرفت تاریخی حاصل مجموعه‌ای از آن گفتمان‌های متناقض است.
۳. حقیقت تاریخی ثابت و یکسان نیست، بلکه برحسب گفتمان‌های گوناگون متغیر است.

۴. مفهوم روح زمان که تاریخ‎‌گرایان سنتی به‌کار می‌برند به درک تاریخ کمکی نمی‌کند. به ‌بیان ‌دیگر نمی‌توان وقایع و رویدادهای گوناگون یک دوره تاریخی را به یک جهان‌بینی خاص و مشخص فروکاست و همه رویدادها را با توجه به آن جهان‌بینی واحد یا روح زمانه توصیف کرد.
۵. نقد ادبی باید به گفتمان‌های مغلوب و به حاشیه رانده شده‌‌ای توجه کند که قدرت حاکم هیچ‌گاه مجال مطرح شدن آنها را نداده است.
۶. تاریخ هم از منظر ذهنی نوشته می‌شود و هم از منظر ذهنی خوانده یا تفسیر می‌شود. درنتیجه حقیقت عینی در تاریخ بی‌معناست و نمی‌توان به آن دست یافت.
۷. تاریخ و ادبیات بر یکدیگر پرتوافشانی می‌کنند.

کتاب «اتاقک اعتراف عمو آرمن» نوشته اسماعیل سالاری مجموعه داستانی است که توسط نشر آگه در سال ۱۴۰۳ چاپ شده است. شش داستان این کتاب عبارتند از: یک ماجرای مرزی، سور اسلحه‌ها، اتاقک اعتراف عموآرمن، جاده ادویه، موزه گیل تاج و باغ امیرنظام. این یادداشت به بررسی مجموعه داستان «اتاقک اعتراف عموآرمن» از دید تاریخ‌گرایی نوین می‌پردازد. یک ماجرای مرزی در زمان جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد که روس، آلمان و انگلیس ایران را اشغال کرده بودند: «انگلیسی‌ها تا همدان آمده‌اند و روس‌ها بندر پهلوی را قرق کرده‌اند.» (ص١٩) پسری که در کودکی پدرش را به خاطر اعتراض به نظام سرمایه‌داری و ارباب و رعیتی از دست داده، عاشق دختری به نام رعناست که با ورود روس‌ها با سربازی روسی می‌رود. «...تا عاشقی به ما رسید دنیا زیروزبر شد. من که نه سواد داشتم و نه اخبار می‌دانستم. یک روز کریم بیک آمد سیگار به لب گفت: صرب‌ها ولیعهد اتریش را ترور کرده‌اند.» (ص۱۹) آنچه در منابع تاریخی می‌خوانیم، شرح اوضاع و احوال نظام حاکم است و تاریخ به زندگی توده مردم نمی‌پردازد.

ادبیات می‌تواند به این گروه نور بتاباند. در بخشی از داستان یک ماجرای مرزی می‌خوانیم: «روی پیشانی ما داغ رعیت زده‌اند پسرجان. تقدیر ما را روی یک لوح سنگی تراشیده‌اند و گذاشته‌اند پستو که نور آفتاب هم بهش نخورد.» (ص۱۶) در این عبارات مناسبات مردم عادی در برابر نظام حاکم نمود می‌یابد.در داستان سور اسلحه‌ها، ژابیز اسلحه‌ها را در رودخانه کنگیر غرق می‌کند: «می‌خواهم... روی سطح کنگیر پارو بکشم. روی لوله تمام اسلحه‌ها دستمال رنگی ببندم و هدیه‌شان کنم به آب. بابا می‌گفت: «کنار همی کنگیر با بعثی‌ها جنگیدم.» و من حالا تاریخ‌مان را درون همین آب دفن می‌کنم. ببین کنگیر دارد داغی لوله‌های اسلحه و بوی باروت را می‌بلعد. نگاه کن مادر، تاریخ مجسم‌مان زیر آب می‌رقصد.» (سور اسلحه‌ها ص۳۹)

یکی از پرسش‌هایی که تاریخ‌گرایان نوین در بررسی یک متن به ‌دنبال پاسخی برای آن هستند این است که چه گفتمان‌هایی در متن بازنمایی شده‌اند. در لایه زیرین این داستان‌ نیز تعارض میان مردم عادی و نظام حاکم بازنمایی می‌شود.در بخشی از داستان «اتاقک اعتراف عموآرمن»، تعریف جدیدی از تاریخ ارایه می‌شود که یکسان نبودن حقیقت تاریخی را نشان می‌دهد: «دست‌نوشته‌های عموآرمن از نظر موضوعی با تاریخ آراکل تطابق دارند، اما همان‌طور که عموآرمن نوشته است: تاریخ محل کتابت عشق نیست؛ چراکه عشق زندگی است. اما تاریخ را برای ثبت مردگان می‌نویسند...» (ص۴۲) در داستان جاده ادویه، می‌خوانیم: «یک روز از زلزله بم گذشته. امروز برای روزنامه یادداشتی نوشته‌ام و بالای متن تیتر زده‌ام: «توحیدی مرد حتی اگر زنده باشد» و این‌طور شروع کردم: بیش‌ از بیست ‌و هشت ‌هزار جان‌باخته، یک نفرش هم دردآور است و من که سه بار به بم رفته‌ام، می‌نشینم و به چهره‌هایی فکر می‌کنم که در آن‌جا دیده بودم. بچه‌های سیاه‌سوخته شیرینی که در مدرسه با هم صددانه یاقوت را برایم خواندند و توی کتاب‌هایشان از من امضا گرفتند. صاحب کتاب‌هایی که حالا در میان همان بیست ‌و هشت ‌هزار نفر به ملکوت الهی پریده‌اند. تا که نوبت این صاحب امضا بشود...» (ص۵۵) سپس راوی خاطره‌ سفرش به بم را تعریف می‌کند و نقبی به تاریخ ارگ می‌زند: «توحیدی، که این یادداشت به نام اوست، همان مرد میانسال راهنمای ارگ است.» (ص۵۵) در این داستان از محقق تاریخ و نویسنده بمی و اولین راهنمای گردشگری؛ محمود توحیدی یاد می‌شود.بار دیگر یک عشق در دل روایتی تاریخی روایت می‌شود. نویسنده حتی سراغ نادیدنی‌ها می‌رود: «...اگر قرار بود مورخ باشم، عطرها را نیز مانند اصوات مکتوب می‌کردم: بوی تیز شاه‌دانه، نافع مفلوج و کنجد، زیر بینی می‌پیچید، اما یک بوی غریب دیگر هم هست که نمی‌فهمم چیست. زیر درخت کنار این یکی بیشتر از آن‌های دیگر بینی را می‌سوزاند...» (جاده ادویه ص۵۹)

در داستان موزه گیل‌تاج چهار کاراکتر داریم. گیل‌تاج، امید، بریوان، راوی (یحیی). جمعی که بعد از اعتراضات از هم می‌پاشد و حالا یحیی راهی تهران است تا جنازه گیل‌تاج را تحویل بگیرد و به رشت بیاورد: قبرستان سلیمان‌داراب. «همان قبرستانی که عکس‌هایش را به ما نشان داد؛ کنار مقبره کلاه فرنگی که سردیس میرزاکوچک زیرش نصب است... (ص٧٣) از میان نامه‌هایی که گیل‌تاج برای «پسرنداشته‌اش» گذاشته، تاریخ قیام جنگل روایت می‌شود: «زبان‌بسته‌های چند صد ساله سبزه‌میدان، تاریخ این‌جا را خوب بلدند. به‌عینه دیده‌اند. هم گذشته را می‌دانند، هم آینده را.» (ص٨۶) داستان باغ امیرنظام به ماجرای کشته ‌شدن امیرکبیر از نگاهی دیگر می‌پردازد و بار دیگر تاریخ و ادبیات در یکدیگر حل می‌شوند: «...می‌گویم: «این هم آخر قصه این دفتر... باز هم خوش نشد.» سار می‌گوید: «اون‌قدر می‌نویسید و بازی می‌کنیم تا خوش بشه.» در داستان‌های مجموعه «اتاقک اعتراف عموآرمن» به انسان‌ها، مکان‌ها و ماجراهایی پرداخته می‌شود که به حاشیه رانده شده‌ و مجال مطرح ‌شدن نیافته‌اند و می‌روند که گرد فراموشی بر آن بنشیند. اما ادبیات می‌تواند محملی باشد برای ماندگار شدنشان.

«هر ذره خاک ارگ رازی دارد/ هرکنگره‌اش ز فخر نازی دارد/ گرباز کند زبان به صحبت خشتی/ دانی که چه سوزی و چه‌سازی دارد...» (ص۶٧)

*عنوان یادداشت مصرعی از یک رباعی محمود توحیدی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...