مظلومیت شیربچه‌های بسیجی | جام جم


«قلب زمین مال ماست»، یک روایت مستند ازعملیات والفجر مقدماتی است. روایتی روان و شفاف که خواننده‌اش را در۲۱ فصل با وقایع، نتایج و حقایق یک جنگ نابرابر آشنا می‌کند. فصل‌بندی این کتاب یکی ازنقاط قوت آن به‌شمارمی‌رود. گل‌علی بابایی با زیرکی ما رابه فکه سال۱۳۶۱ می‌برد و می‌اندازد وسط عملیاتی که قرار بود سرنوشت جنگ را مشخص کند. درفصل‌های نخست ما با دشواری نبرد دررمل‌های منطقه آشنا می‌شویم و می‌فهمیم که چرا و چگونه‌. در ادامه آقای نویسنده دست‌مان را می‌گیرد وبا بچه‌های باصفای لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) به نقطه رهایی عملیات می‌رویم.

خلاصه قلب زمین مال ماست گل‌علی بابایی

درفصل هشتم رأس ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه هفدهم بهمن‌ماه، محسن رضایی پشت بی‌سیم فرمان آغازعملیات را صادر می‌کند و نیروهای لشکر با هدایت محمدابراهیم همت، فرمانده سپاه ۱۱ قدر وعلی فضلی فرمانده وقت لشکر۲۷ می‌زنند به دل دشمن.

ضرباهنگ هیجانی
با این‌که شرایط جنگ به نفع ما نیست ولی نویسنده نمی‌گذارد آب توی دل خواننده تکان بخورد و از چیزی بترسد؛ نه از لو رفتن عملیات توسط یک نفوذی و نه از زمین‌گیر شدن نیروهای خودی. ضرباهنگ هیجانی و پرکشش کتاب در فصل‌های بعدی به اوج می‌رسد و یکی از گروهان‌های گردان کمیل در کانال سوم گیر می‌افتد. قلم گل‌علی بابایی به‌خوبی از پس روایت آن لحظات نفس‌گیر برآمده است. مرور اسناد و خاطره‌ها رازهای عملیات والفجر را برملا می‌کند وما اطلاعات خوبی از میدان نظامی و فضای سیاسی آن دوران به‌دست می‌آوریم. خیلی طول نمی‌کشد که روزهای محاصره کمیل یکی‌یکی می‌گذرد و بعثی‌ها کانال را به آتش می‌کشند. امان از دل محمود ثابت‌نیا که هر چه زد به در بسته خورد و نتوانست گردانش را از چنگ دشمن در بیاورد. در نهایت والفجر مقدماتی بدون فتح و دستاورد خاصی به پایان می‌رسد. نویسنده در پایان کتاب، علل و ریشه‌های عدم‌الفتح یا همان شکست را با ارائه مستندات به‌جا مانده از آن روزها، واکاوی می‌کند.

مثل همیشه؛ حسین بهزاد
قلب زمین مال ماست، زمستان۱۴۰۱توسط نشر۲۷ بعثت چاپ و منتشر شد و تا زمان نگارش این یادداشت به چاپ سوم رسیده است. روی جلد در کنار نام گل‌علی بابایی مثل همیشه اسم حسین بهزاد هم به چشم می‌خورد. بهزاد معمولا در مسیر پژوهش و تعیین مسیر روایت با استاد بابایی همکاری می‌کند.این کتاب ۲۸۰ صفحه‌ای، پیش از ورود به بخش نقشه‌ها و تصاویر یک فصل جذاب و متفاوت هم دارد. سال ۱۳۸۲ شاعر سینه‌سوخته کشورمان، مرحوم ابوالفضل سپهر با کاروانی از رزمنده‌های عملیات والفجر راهی فکه می‌شود. شنیدن رشادت‌ها، تا ته خط ایستادن‌ها، شکل شهادت‌ها و جاماندن پیکرها در کانال کمیل، سپهر را سر ذوق آورد او همان‌جا یکی از اشعار شورآفرین و ماندگارش را سرود. شاید برای‌تان شیرین باشد که بدانید گ‌علی بابایی اسم این کتاب را از آن سروده دلنشین وام گرفته است.تصاویر و نقشه‌های ضمیمه شده به انتهای کتاب هم به‌خوبی گویاسازی شده‌اند تا خواننده با اشتیاق بالاتری عکس‌های مانده از تاریخ را تماشا کند. اصولا نوشتن شرح مختصر برای عکس‌ها یکی از معیارهای ارزشمندی در تاریخ‌نگاری محسوب شود.

عاشق فکه می‌شوید
این اثر در چارچوب مستندنگاری و با تکیه بر اسناد مکتوب و نوارهای باقیمانده از دوران دفاع‌مقدس، به پرسش‌هایی همچون «چرا والفجر برگزار شد؟» و «چرا به پیروزی نرسید؟» پاسخ می‌دهد. علاوه بر آن، کسانی که کتاب قلب زمین مال ماست را بخوانند، عاشق فکه می‌شوند؛ آن‌هم نه فقط به‌خاطر شهدای گمنام تفحص شده در آنجا. هدف آقای گل‌علی بابایی هم از نوشتن این کتاب همین بوده که زائران فکه با اشراف بیشتری راهی آن دیار شوند. ما باید بدانیم که چه کسانی، چرا و چگونه در فکه جنگیدند. ما باید بفهمیم که ریشه پیروزی‌ها و شکست‌هایمان چیست. ما باید از تاریخ درس بگیریم و این همان اصل ماجراست.
به این نکته هم باید اشاره کنیم که او خودش در عملیات حاضر بوده و با مظلومیت بچه رزمنده‌ها در بهمن‌ماه ۶۱ غریبه نیست. سردار بابایی خودش می‌گوید قلب زمین مال ماست، روایت مظلومیت شیربچه‌های بسیجی در رملستان‌های فکه است. حرف آخر این‌که، فکه را همین ایستادگی در اوج مظلومیت مقدس کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...