کتاب «اسفند وحشی» [The wild rue: a study of muhammadan magic and folklore in Iran] با عنوان فرعی پژوهشی درباره سحر و جادو در فرهنگ عامه ایران اثر بس الن دانلدسن[Bess Allen Donaldson] مبلغ مسیحی است که ۱۱۰ سال پیش به ایران آمد و درباره باورهای خرافی و جادویی رایج در ایران، اطلاعاتی جمع‌آوری کرد. دانلدسن این کتاب را بر اساس تجربیات شخصی خود نوشته است.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از همشهری آنلاین، چشمِ بد، سعد و نحس روزهای هفته و ماه، طلسم‌های عشق و زناشویی، خواص سنگ‌ها و فلزات، خواب و رویا و پیشگویی و داستان‌ اجنه، همه ریشه در باورهای قدیمی عامه مردم ایران دارد که از روزگاران دور و نزدیک و از تلفیق مذاهب و فرهنگ‌ها و باورهای مختلف به وجود آمده است.

بس الن دانلدسن، عضو کلیسای پرسبیتری امریکا و مبلغ آن فرقه مسیحی در سال ۱۹۱۰ به تهران آمد و تا دهه چهل میلادی در مدارس تبلیغی مشغول بود. او چند سال مدیر مدرسه دخترانه پرسبیتری تبلیغی بیت‌ئیل بود و تا سال ۱۹۴۰ و تا زمان ملی شدن مدرسه‌های تبلیغی در ایران ماند. بعد از آنکه مبلغان مسیحی از ایران رفتند، بس و همسرش دوئایت دانلدسن که او هم مبلغ مذهبی بود، راهی هند شدند. بس دانلدسن در ۳۰ سالی که در ایران زندگی کرد، در کنار تبلیغ کتاب مقدس و آموزش زبان انگلیسی، مطالب کتاب اسفند وحشی را نیز جمع‌آوری می‌کرد.

ابوالقاسم سرّی، مترجم کتاب، اسفند وحشی را پژوهشی بی‌مانند در فرهنگ عامه و افسانه‌های ایرانی معرفی می‌کند و آن را هم‌رده کتاب باورها و آیین‌های ایرانی اثر آنری ماسه فرانسوی می‌داند، هر چند که به گفته او اسفند وحشی به نسبت کتاب آنری ماسه، بیشتر بر تجربه‌های شخصی نویسنده استوار است.

دانلدسن، در مقدمه اسفند وحشی نوشته است: «این کتاب، بیانگر زندگانی کهن است، با ترس‌ها و خرافه‌هایش که خوشبختانه رو به نابودی دارد.» او در مقدمه از رضا پهلوی به عنوان فرمانراوی کنونی ایران یاد کرده است و از این رو کتاب پیش از سال ۱۳۲۰ نوشته شده؛ هر چند جمع‌آوری اطلاعات مربوط به سال‌های قبل‌تر است. نویسنده می‌گوید که بیشتر داده‌هایش را در خراسان جمع‌آوری کرده، اما از آن‌جا که زائران از سراسر ایران به مشهد می‌آیند و بسیاری از آنان در این شهر می‌مانند، جمعیت آن‌ را می‌توان نمونه‌ای آماری دانست. دانلدسن نوشته است که بسیاری از اطلاعات کتاب را از زنانی گرفته است که اهل شهرهای کرمان، یزد، اصفهان، تهران و بسیاری از روستاهای پیرامون این شهرها بوده‌اند و البته عده کمی که از رشت، تبریز و همدان به مشهد آمده بودند.

دانلدسن در ۲۶ فصل، انواع باورهای مربوط به سحر و جادو در فرهنگ عامه ایران را توضیح داده است. از مراسم زاده شدن کودک، جن، عشق و زناشویی، نام‌ها و شماره‌ها، سوگندها و نفرین‌ها تا رویا و خواب، پیشگویی و جن‌گیری و طلسم و نشانه‌ها.

نویسنده ابراز امیدواری کرده است که با وجود حرکت به سوی پیشرفت و ترقی و راه افتادن مدرسه‌ها، گسترش روزنامه‌های عمومی، تاسیس بیمارستان‌های دولتی و مراکز آموزش عالی و حرکت به سوی آزادی زنان، بساط خرافه و جادو جمع شود، چرا که «هر زمانی که توده‌ها در نادانی بوده‌اند، صدها دعانویس، غیبگو و جادوگر از آنان سود جسته‌اند.»

بسیاری از مطالب کتاب، برای خواننده ایرانی آشنا است و بسته به میزان دانش مخاطب، ممکن است اطلاعات زیادی در اختیار او نگذارد، اما در هر حال مطالعه پژوهش این مبلغ مسیحی در حدود ۱۰۰ سال پیش، می‌تواند برای علاقمندان به فرهنگ عامه ایران مفید و جالب باشد.

کتاب «اسفند وحشی» با عنوان فرعی پژوهشی درباره سحر و جادو در فرهنگ عامه ایران، نوشته بس الن دانلدسن با ترجمه ابوالقاسم سری در 270 صفحه توسط نشر فرهنگ جاوید منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...