«نفت خام و سراب آبادانی: تجربه نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران» [Crude Oil and Its False Promises of Modernization Petroleum Encounters in Modern Iranian Fiction] نوشته رویا خوشنویس با ترجمه علی قاسمی منفرد منتشر شد.

«نفت خام و سراب آبادانی: تجربه نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران» [Crude Oil and Its False Promises of Modernization Petroleum Encounters in Modern Iranian Fiction] نوشته رویا خوشنویس

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «نفت خام و سراب آبادانی» در ۳۱۴ صفحه و به بهای ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات شیرازه کتاب ما راهی بازار نشر شده است.

دعوی کتاب حاضر آن است که ادبیات می‌تواند هم نقش پُلی را میان مفهوم مدرنیته و عامل نفت که به شکلی گزاف‌گونه بر تاریخ نگاری معاصر ایران سیطره دارند، ایفا کند و هم سویه‌های مردمی‌ترِ این تاریخ‌نگاری را آشکار سازد و همزمان با تأکید بر جوانب حِسّانیِ رشته‌تجاربِ زیسته در سطوح خُرد، بر غنای آن بیفزاید.

فرض نویسنده آن است که مواجهه با نفت _ که همزمان با وقوع انقلاب مشروطیت صورت پذیرفت _ و برآمدنِ ادبیات مدرن در ایران همزاد یکدیگرند و مدرنیته نفتی نه فقط سکوی پرتابی بود برای ادبیات امروزی ایران، بلکه با طرح پرسش‌های اجتماعی و فرهنگی، ذهن روشنفکران کشور را به سمت مفاهیم جدیدی سوق داد که همگی در بالندگی این ادبیات سهیم گشتند. با اینهمه و علیرغم این تأثیرگذاری گسترده، در مقایسه با جاگیری سریع و همه جانبه نفت در حوزه سیاست و اقتصاد ایران، ورود آن به حوزه داستان با کُندی و لکنت زبان انجام شد.

کُندی و لکنتی که نویسنده دلیل اصلیِ آن را ممانعت از رویارویی با شکست تجربه مدرنیته نفتی می‌داند. لکنت زبانی که در تأمل بر سایر ابعاد این شکست نه فقط در اقتصاد و سیاست، بلکه در سویه‌های گوناگون فرهنگی و اجتماعی نیز قابل‌رؤیت است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...