پیش به سوی آمریکا! | الف
آمریکای تازه متولد شده در برابر اروپای پیر ویژگیهای وسوسه برانگیز بسیاری داشت: زمینهای وسیع بیصاحب، با خاکی مرغوب که برتنش شخم نخورده بود، رودخانههای جاری در مناطق مختلف، جنگلهای سبز انبوه و معادن غنی و از همه مهمتر طلا. اینها اخباری واقعی بود که اما با غلو بسیار به دست مردم اروپا میرسید و انبوهی را وسوسه میکرد که پیش به سوی آمریکا!
نخستین مهاجران به آمریکا باید ۲۴ هفته مسافرت را در کشتیهای کوچک با امکانات اندک آن روزگار را تحمل میکردند تا به این سرزمین تازه برسند. بسیاری در طول راه میمردند، برخی از گرسنگی به شکار موشها میپرداختند و با آبهایی بسیار آلوده سر میکردند و اگر گرسنگی یا بیماری آنها را از پای نمی انداخت به آمریکا میرسیدند. برخی به دلیل کمی آذوقه و گرانی آن به صاحبان کشتی بدهکار میشدند، بنابراین هنگام رسدن به آمریکا باید کسی را پیدا میکردند که بدهی آنها را بدهد تا اجازه پیاده شدن پیدا کنند. بنابراین با رسیدن هر کشتی سوداگرانی پیدا میشدند که در قبال دادن بدهی مهاجران آنها را تا چند سال به خدمت میگرفتند.
با پیشرفت صنعت و تولید کشتی های بیشتر که بزرگتر و تندروتر هم بودند این شرکت های کشتیرانی بودند که برای جذب مسافر با یکدیگر رقابت میکردند. کاربه جایی رسید که در برخی از شهرهای بندری بریتانیا، شنیدن نام آمریکا، لرزه بر اندام شنونده میانداخت! اجنهای پیدا شده بودند که هنگام تاریکی هوا، گدایان، مردان جوان بیکار، کارگران و هر بخت برگشتهای را که در خلوتی گرفتار میکردند، بار کشتیها کرده و به سمت آمریکا میگریختند! این زمانی بود که آمریکا سخت به نیروی کار احتیاج داشت. زمین فراوان بود و نیروی کار کم. آنها که زنده به آمریکا میرسیدند برای نجات از کشتی باید منتظر خریدارانی میشدند که در قبال پرداخت هزینه سفر اجباری آنها به ناخدای کشتی، قراردادی چند ساله با ایشان میبستند که حکم بردگی داشت. در غیر این صورت همانند بیماران و مرده ها آنها را هم به دریا میانداختند.
اینگونه بود که آمریکا به یاد آفریقا افتاد که هم نزدیکتر بود و هم فقیرتر. بنابراین تجارت انسان شکل گرفت. کشتیها دکی پس از دیگری بردههایی که از آفریقا به آمریکا میآوردند و به زمینداران میفروختند. بردههایی که گاه نیمی از آنها در طول راه تلف شده و به دریا سرازیر میشدند.
مهاجران آمریکا که اوایل در مستعمره نشینهایی که روی نواری در امتداد سواحل این سرزمین سکنی گزیده بودند، رفته رفته با ازدیاد جمعیت و نیاز به زمین بیشتر به سمت داخل آن سرازیر شدند. رفتن به سمت داخل خاک آمریکا درگیری بیشتری با بومیان را به دنبال داشت. درگیریهایی که اغلب شکلی خونین و بیرحمانه داشتند. سرانجام این شاه انگلستان بوده که خط مرزی مهاجران را تعیین کرد. برخی از مهاجران که طمع بر زمین های حاصلخیز آن سوی خط مرزی داشتند، به این فکر میکردند که چرا شاه انگلستان باید درباره زمینهایی که چهار هزار کیلومتر با کشور او فاصله دارند تصمیم بگیرد. آمریکا مستعمره انگلستان بود و لندننشینان درباره میزان مالیات، نیروهای نظامی و بسیاری مسائل دیگر این کشور تصمیم میگرفتند.
اما کشوری که خود روزی مستعمره بود، نه تنها با قیام در برابر استعمار پیر استقلال خود را یافت، بلکه سالها بعد در میدان رقابت سیاسی نیز بریتانیای کبیر را زمین زد. چنان که دهههاست این سران کشور انگلستان هستند که چشم به تصمیم سیاسی صاحبان قدرت در آمریکا دارند تا در پی آنها حرکت کنند.
چه شد که از اجتماع این مهاجران ملتی متولد شد که سیاستمدارانشان به خود اجازه میدهد درباره مقدرات مردم سرزمین هایی که هزاران کیلومتر با آنها فاصله دارند تصمیم بگیرند؟
کتاب «ما مردم... داستان امریکا» [We, the People] به شکلی جذاب و خواندنی بازگو کننده چنین روایتی ست.
از تاریخ و گذشته کشور خود که بگذریم شناخت گذشته و تاریخ هیچ سرزمینی به اندازه آمریکا برای مردم ما ضروری نیست. دلایل این مهم آنقدر روشن هست که نیاز به توضیح نداشته باشد. اغراق نیست اگر بگوییم برای شناخت بهتر جهان امروز و مناسبات آن باید امریکا و تاریخش را خوب شناخت؛ داستان آمریکا را که بدانی، آن وقت دلایل بسیاری از سیاست های امروز و دیروزشان برایت روشن و قابل هضم خواهد شد.
«مامردم... (داستان امریکا)» نوشته لئو هیوبرمن [Leo Huberman] با ترجمه سروش حبیبی اثری منحصر به فرد برای شناخت آمریکاست. ترجمه خوب کتاب با نثر پاکیزه و محکم مترجمی که به برگرداندن شاهکارهای کلاسیک ادبیات جهان شهره است؛ نقش بسزایی در خواندنیتر شدن کتاب داشته است. «ما مردم...» به لحاظ فرمی اثر ویژه ای ست، هم تاریخی است، هم تحلیلی و البته برخوردار از روایتی که رنگ و بوی داستانگویانه دارد.
کتابهای تاریخی از این دست، معمولا با ماجرای چگونگی کشف قاره آمریکا آغاز میشوند. اما نویسنده این کتاب کاری به ماجرای کشف آمریکا ندارد، او روایت خود را با ماجرای مهاجران به آمریکا در قرن هفدهم آغاز میکند. مردمی که هر یک به دلیلی سر به سوی آمریکا میگذارند و به ساکنان این سرزمین تازه یافته بدل میشوند.
این چنین داستان آمریکا آغاز میشود. مهاجرانی که در کنار هم مردم سرزمینی را میسازند که تفاوتهای بسیاری با دیگر کشورها دارد. تفاوتهایی که از همان ابتدای داستان در همه چیز دیده میشود؛ از خود آدمهایی که قدم به این سرزمین میگذارند، دلایلی که به آنجا میروند و مهمتر از همه شرایط زیست آنها در این سرزمین که خود نیز ساکنانی بومی دارد. برای انسان غربی در این سرزمین گذشتهای وجود ندارد، همه چیز در حال و البته آینده خلاصه میشود. بنابراین مهاجران و در واقع ساکنان تازه آمریکا بی آنکه مجبور باشند بر سنت های پیشینیان تن در دهند، این کشور را بر اساس ایدهها و ایدهآلهای شان میسازند.
کتاب ما مردم... داستان ورود طیفهای مختلف مهاجران به این سرزمین و شکلگیری کشور آمریکا را روایت میکند. ابتدا نحوه شکل گیری پایههای اقتصادی این کشور و سپس شکل گیری نظام سیاسی در آن را بازگو کرده و تا میانه قرن بیستم پیش میآید. مهمترین ویژگی کتاب آن است که داستان دولت آمریکا و یا حکومت سیاسی آن را در طول این تاریخ چند سده ای روایت نمی کند. نویسنده کتاب به سراغ مردم آمریکا رفته و روایت تولد یک ملت را بازگو میکند. ملتی که از دل خصوصیات زیستی آنها در جنبه های گوناگون (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و...) چنین حکومتی تشکلیل شده است.
شناسایی و مرور دلایل مهاجرت نخستین کسانی که قدم به این سرزمین گذاشتند و تاریخ کوتاه و پرفراز و نشیب این سرزمین نشان میدهد که این شالوده نظامهای سیاسی و اقتصادی این کشور بر اهدافی شکل گرفته که از همان ابتدا وجود داشته و هنوز نیز دنیال میشود.
به همین خاطر است که شناخت گذشته این کشور به درک و شناخت بهتر آن در این روزگار منتهی میشود. بررسی این ویژگی ها و ارزشها که از دیرباز در این کشور نقش تعیین کننده داشته نشان میدهد که آمریکا تغییر نمی کند، پیشرفت میکند، قوانین خود را در درون اصلاح میکند اما ماهیت کلی آن بر اساس شاخص ها و ارزشهایی ست که لااقل در طول سه سده گذشته همیشه وجود داشته است.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............