شیما کرمی | ایبنا


کتاب «سرگذشت پزشکی در ایران» با بیانی روایی و گاهی طنزآلود، به تشریح تاریخ پزشکی در ایران، از پزشکی در «ایران باستان» تا پزشکی در «ایران معاصر» پرداخته است. این کتاب در ۱۲ فصل به بررسی ظهور علم پزشکی، آموزش‌های پزشکی و چالش‌های این علم در ایران و در دوران‌های مختلف می‌پردازد. عنوان فصل‌های کتاب عبارت‌اند از: «پیشگامان پزشکی ایرانی»،‌ «پزشکی زرتشتی»، «ظهور جندی‌شاپور»، «ورود اسلام»، «عصر ترجمه»، «عصر تألیف»، «رازی و ابن‌سینا»، «پایان یک عصر طلایی»، «حمله مغول»،‌ «پزشکی صفوی»، «ورود طب جدید» و «پزشکی معاصر».

خلاصه کتاب سرگذشت پزشکی در ایران یاسر مالی احسان رضایی

یاسر مالی و احسان رضایی نویسندگان کتاب هستند. هر دو نویسنده کتاب، تحصیلات پزشکی دارند. این کتاب یکی از جلدهای مجموعه «فرهنگ و تمدن ایرانی» انتشارات افق است. به مناسبت زادروز ابوعلی سینا و روز پزشک، با احسان رضایی درباره این کتاب و ضرورت شناخت نوجوان‌ها از شخصیت ابوعلی سینا صحبت کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

چرا «سرگذشت پزشکی در ایران» برای نوجوانان تنظیم و تولید شد؟
کتاب «سرگذشت پزشکی در ایران» یکی از جلدهای مجموعه «فرهنگ و تمدن ایرانی» است که از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده است. هدف انتشارات افق این بود که در این مجموعه سرگذشت پزشکی در ایران هم نگارش شود؛ بنابراین از من و یاسر مالی درخواست کردند که این جلد را بنویسیم. قبل از «سرگذشت پزشکی در ایران»، در مجموعه «فرهنگ تمدن ایرانی» کتاب‌هایی درباره تاریخ اجتماعی، سیاسی و... کار شده بود؛ ولی کتابی درباره تاریخ پزشکی ایران نبود.

علاوه‌بر اینکه نوشتن این کتاب از سوی ناشر پیشنهاد شد، هدف من و یاسر مالی این بود که بچه‌ها با تاریخ کامل آشنا شوند؛ چرا که خواندن تاریخ و آشنایی با گذشته هر کشور برای خوانندگان کتاب بسیار جذاب است و همچنین چنین کتاب‌هایی بسیار پرفروش هستند. این نوع کتاب‌ها نه‌تنها جذاب هستند بلکه دانستن از گذشته و تاریخ یک جامعه برای مردم آن جامعه یک ضرورت است. ما معمولا بریده‌هایی از تاریخ را آن هم به صورت منقطع و جدا از هم می‌شناسیم. هرکسی با یک بخشی از تاریخ موافق و با بخشی دیگر مخالف است؛ بنابراین می‌بینیم که در کتاب‌های درسی، تبلیغات و داستان‌ها، یک بخش‌هایی از تاریخ حذف می‌شود.

این حذف و انقطاع باعث می‌شود که ما در شناخت هویت ملی خودمان دچار مشکل شویم. به عنوان مثال وقتی که یک کتاب غربی درباره هر موضوعی را می‌خوانیم، می‌بینیم که تاریخچه‌ای از آن موضوع را مطرح کرده است. مثلا اگر بخواهیم یک کتاب درباره مدیریت بخوانیم، می‌بینیم که کتاب از سرگذشت مدیریت در اساطیر یونان آغاز و تا به امروز رسیده است. درواقع چنین کتاب‌هایی خودشان را به یک ریشه وصل می‌کنند؛ هدف چنین کتاب‌هایی این است که نشان دهند ما در امروز کسی هستیم که در انتهای سلسه‌ای از کُنش‌ها، واکنش‌ها و اتفاق‌ها ایستاده‌ایم. هدف نویسندگان چنین آثاری این است که به خواننده و جامعه یک هویت دهد. انگار ما این هویت را به صورت پاره‌پاره می‌دانیم.

ضرورت ما از نوشتن این کتاب این بود که تاریخ را از جنبه‌های مختلف بازخوانی کنیم. ما وقتی جامعه اخلاقی‌تری می‌شویم که احساس هویت کنیم. من اگر برای خودم شأن و شخصیتی قائل شوم، اخلاقی‌تر رفتار می‌کنم و وقتی احساس هویت می‌کنیم که تاریخ بخوانیم. تاریخ خواندن روش‌های مختلفی دارد و یکی از این روش‌ها این است که به جای اینکه تاریخ کلی را بخوانیم، تاریخ‌های جزئی، موضوعی، موضعی و موردی را مطالعه کنیم. «سرگذشت پزشکی در ایران» یکی از روش‌هایی بود که می‌شد با آن تاریخ ایران را نگاه کرد: آن هم از دریچه علم.

جدای از اینکه شناخت تاریخ باعث ایجاد هویت ملی می‌شود؛ لزوم شناخت شخصیت ابوعلی سینا چقدر برای نوجوان‌ها مهم است و اصلا چرا باید بچه‌ها با چنین شخصیتی آشنا شوند؟
یکی از ضرورت‌هایی که در نگارش کتاب «سرگذشت پزشکی در ایران» احساس شد این بود که بیشتر مردم از گذشته پزشکی ایران تنها ابوعلی سینا را می‌شناسند. ابوعلی سینا شخصیت بسیار بسیار برجسته‌ای داشت؛ ولی کتاب «سرگذشت پزشکی در ایران» این را به ما نشان می‌دهد که ابوعلی سینا محصول صدها سال تلاش و فعالیت پیشینیان خودش بوده که توانسته است به این جایگاه برسد و یک نابغه بزرگی مانند او در چنین محیط فرهنگی و با این پشتوانه علمی ظهور کند. ما اگر بخواهیم دوباره یکی همانند ابوعلی سینا داشته باشیم، نیاز داریم که این مسیر علمی را پیش ببریم و بدانیم که بعد از چندصد سال می‌توانیم یکی مانند او داشته باشیم؛ البته باید زمینه را فراهم کنیم. در این کتاب نام پزشکان نابغه دیگری هم مانند زکریای رازی، جورجیانی و... آمده است؛ اما نکته اینجاست که یک نابغه وقتی نبوغش تجلی پیدا می‌کند که یک پشتوانه علمی در پسِ سر خودش داشته باشد.

به عنوان مثال ابوعلی سینا در یکی از کتاب‌هایش درباره چشم دوربین و نزدیک صحبت می‌کند. او دلیل این پدیده را بخار بدن می‌داند و می‌گوید اگر بخار بدن زیاد باشد باعث تَری چشم و اگر کم باشد باعث خشکی چشم می‌شود؛ چرا که در آن دوران، هنوز نظریه فیزیک نور ابن هیثم مطرح نشده بود. بعدها کمال‌الدین فارسی می‌آید و نزدیک‌بین و دوربین‌بودن چشم را بر اساس نظریه فیزیک نور مطرح می‌کند و می‌بینیم که از عصر صفویه در ایران عینک تولید می‌شود. چرا کمال‌الدین فارسی توانست روی عینک کار کند؟ چون روی مبحث فیزیک نور کار شد و شناسانده شد و در عصر صفوی به نتیجه رسید؛ اما چون نظریه ابن هیثم در زمان ابوعلی سینا به‌درستی مطرح نشد، او دچار خطا شد. هرکسی محصول زحمات خودش و آنچه که از گذشتگانش به او رسیده، است.

از ابوعلی سینا چه چیزهایی می‌توان یاد گرفت؟
یکی از ویژگی‌های ابوعلی سینا این بود که اگر همه یک نظری داشتند، باز هم نظر خودش را داشت و استنتاج شخصی داشت و اسیر جَو عمومی نمی‌شد؛ خودش فکر می‌کرد و خودش به نتیجه می‌رسید. ابوعلی سینا می‌گوید: «طول زندگی مهم نیست و تنها عرض زندگی است که مهم است.» تمام این‌ها می‌تواند برای ما درس‌آموز باشد و از سیر علمی و زندگی‌اش یاد بگیریم.

پدر ابوعلی سینا با توجه به زمانی که زندگی می‌کرد، به درس و علم پسرش خیلی اهمیت می‌داد و از پنج‌سالگی بهترین استادها را برای آموزش فرزندش انتخاب می‌کرد. علاوه‌بر این، ابوعلی سینا استادها و هم‌دوره‌های بسیار برجسته‌ای داشته است. او در یک دوره علمی و دانشمندپروری زندگی کرده است.

آیا خواندن و شناخت چنین کتاب‌هایی به نوجوانان علاقه‌مند به پزشکی کمک می‌کند یا آنها را به این رشته علاقه‌مند می‌کند؟
قاعدتا باید کمک ‌کند. نگارش این کتاب به صورتی است که در ابتدای هر داستان یک حکایت علمی نقل شده است که ریشه تاریخی دارد؛ ولی به شیوه داستان تنظیم شده تا خواننده نوجوان لذت بیشتری ببرد و با کتاب ارتباط برقرار کند. دانستن تاریخ باعث می‌شود که بدانیم الان در کجای تاریخ ایستاده‌ایم و حاصل چه فرآیندی هستیم؛ چه پیشینه‌ای داشتیم و با کمک از همین گذشته، مسیر پیش‌رویمان را بشناسیم و بدانیم که چه مسیری داریم.

خیلی از نوجوان‌ها به رشته پزشکی علاقه‌مند هستند و در زمان انتخاب رشته، پزشکی را انتخاب می‌کنند؛ این بچه‌ها با خواندن کتاب‌هایی مانند «سرگذشت پزشکی در ایران» می‌توانند تصویر درستی از رشته پزشکی داشته باشند و بفهمند که سختی‌ها و خوبی‌های کار کجاهاست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...