کتاب «عملیات عطش» شامل روایت مستند نبرد گردان عمار در تنگه ابوقریب نوشته جواد کلاته عربی توسط نشر ۲۷ منتشر و راهی بازار نشر شد.

«عملیات عطش گردان عمار جواد کلاته عربی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب که ششمین‌عنوان از مجموعه «خاطرات شفاهی» نشر ۲۷ است، دربرگیرنده وقایعی است که مخاطبان سینمای ایران، چندسال پیش فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» را درباره آن دیده‌اند.

جواد کلاته که پیش‌تر با کتاب‌هایی چون «در هیاهوی سکوت»، «فرمانده لاله‌ها»، «مگر چشم تو دریاست» و «راهی به مجنون» به مخاطبان ادبیات دفاع مقدس و مستندنگاری این‌حوزه شناسانده شده، این‌بار در کتاب جدید خود با برگزاری بیش از ۵۰ جلسه مصاحبه و گفتگو با رزمندگان حاضر در معرکه و فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) سراغ بخشی از تاریخ جنگ رفته که سازندگان فیلم «تنگه ابوقریب» تلاش کردند از فراموشی و گم‌شدنش در صفحات تاریخ جنگ جلوگیری کنند.

به این‌ترتیب کتاب پیش‌رو، روایت مستند ۲۴ ساعت مقاومت و پایمردی عجیب و حیرت‌انگیز رزمندگان یک‌گردان از لشکر ۲۷ را با تشنگی شدید، مقابل حملات سنگین عراق برای داشتن دست بالا در روزهای پایانی جنگ شامل می‌شود. کلاته علاوه بر مصاحبه و گفتگو، دو کتاب خاطرات «هفت روز آخر» از محمدرضا بایرامی و «روزهای آخر» احمد دهقان را هم مطالعه کرده که روایاتی خودنوشت از ماجرا را به مخاطب عرضه می‌کنند.

«عملیات عطش» در مجموع ۱۱ فصل را با این‌عناوین شامل می‌شود: «سه‌هفته روی شاخ»، «عقب‌نشینی هولناک»، «خط ریخته»، «هجوم همه‌جانبه»، «جنگی‌ترین اعزام»، «بن‌بست نادری»، «به‌طرف ابوقریب»، «عبور از تنگه»، «در دشت آتش»، «معجزه سفید» و «عملیات عطش».

پس از این‌فصول هم «منابع و ماخذ» و «تصاویر و اسناد» درج شده‌اند.

در بخشی از این‌کتاب می‌خوانیم:

بنی‌اسدی می‌گوید:‌ «ما تا آخرین لحظه مقاومت کردیم. یه دونه اسلحه از ماها پیدا نمی‌شه که توش یه خشاب کامل تیر مونده باشد!»
یعنی نیروهایش تا آخرین لحظه و آخرین فشنگ، مقاومت کرده‌اند. او گزارش آن بی‌ام‌پی عراقی را هم می‌دهد که از دهانه تنگه عبور کرد.
کوثری می‌پرسد: «فقط یه دونه زرهی اومد اینطرف؟»
بنی‌اسدی جواب می‌دهد: «بله.»
کوثری با لحنی می‌گوید: «فقط یه دونه!؟ خب می‌زدیدش دیگه! کارش یه گلوله آرپی‌جی بوده!»
بنی‌اسدی که کمی بهش برخورده، حرف‌هایش را توی دلش می‌زند و چیزی به رویش نمی‌آورد.
کوثری اما انگار خیالش از عراقی‌ها راحت است.
بهشان می‌گوید:‌ «رفتار عراقی‌ها از حدود ساعت ده یازده به بعد نشون می‌ده که قصد پیشروی ندارن. اونا حتما فکر می‌کنن تنگه خط اول پدافند ما بوده و خط دوم و سومی هم داریم.»

این‌کتاب با ۲۶۴ صفحه،‌ شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...