«مافیابوی» [Mafiaboy : a portrait of the hacker as a young man] نام کتاب و هکری است که FBI به علت از پا در آوردن غول‌های اینترنتی دنیا وی را به زندان انداخت. مایکل کالیچی [Michael Calce] (مافیابوی) در این کتاب به روایت زندگی خویش پرداخته. وی معتقد است؛ وقتی آنلاین هستید عملا هیچ حریم خصوصی ندارید.

مافیابوی [Mafiaboy : a portrait of the hacker as a young man]  هکر مایکل کالیچی [Michael Calce]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ مایکل کالیچی یا بهتر است بگوییم مافیابوی نوجوانی که در سال 2000 با به زانو در آوردن غول‌های تجارت الکترونیک به تیتر نخست روزنامه‌ها تبدیل شد. مافیابوی آن روزها فقط شانزده سالش بود.

در کتاب «مافیابوی» به ترجمه محسن مصطفی‌جوکار، مایکل کالیچی داستان زندگی خود را روایت می‌کند. اینکه چگونه پسربچه‌ای که کار کردن با رایانه را نمی‌دانسته و بعد به هکری تبدیل می‌شود که وب‌سایت‌های معروف دنیا مانند Yahoo را با حملات «انکار سرویس» از پای می‌اندازد. در حقیقت مایکل در این اثر از فراز و نشیب‌های زندگی‌اش برای مخاطب می‌گوید.

نویسنده روزهایی را روایت می‌کند که قاضیان پرونده‌اش اکنون با خواندن آن شاید تصمیمات دیگری برایش می‌گرفتند. مایکل از روزی می‌گوید که برای نخستین بار یک رایانه را از نزدیک لمس می‌کند تا مدرسه و مشکلاتی که با معلمان در کلاس درس داشته که در نهایت به اخراجش از مدرسه می‌انجامد. وی از روزهایی می‌گوید که دستگیر می‌شود و در پی آن مشکلاتی که رسانه‌ها برای خانواده‌اش به وجود آوردند را هم روایت می‌کند. مایکل (نویسند) در دوازده سالگی صمیمی‌ترین دوستش را از دست می‌دهد و دچار پرخاشگری می‌شود.

گفتنی است، نویسنده علاوه بر داستان زندگی خود فصل‌هایی از کتاب را هم به هوشیار کردن خواننده درباره آنچه که واقعا در اینترنت می‌گذرد، پرداخته است. وی بخش‌هایی را به موضوع نصیحت کردن پدرها و مادرها در مورد قضاوت بر فعالیت فزندانشان با کامپیوتر اختصاص داده است.

شهرت یا زندان
لازم به ذکر است این اثر بیش از هر قشری برای افراد یا نوجوانانی مفید خواهد بود که می‌خوانند مانند مایکل یک هکر حرفه‌ای شوند. وی در این اثر به طور واضح بیان می‌کند که حملات سایبری سال 2000 برایش شهرت داشته اما مشکلاتی بیش از شهرت را هم در زندگی شخصی‌اش به وجود آورده است؛ مشکلاتی مانند رفتن به زندان، عقب افتادن از تحصیل و رفتن به دانشگاه و در کل عقب افتادن از زندگی.

نویسنده نوشتن این کتاب را از چند سال پیش آغاز کرده بود هنگامی که شروع به نگارش یک ستون درباره امنیت رایانه برای یک روزنامه فرانسوی زبان کرده بود. وی در آن زمان درباره امنیت کاربران مبتدی متمرکز بود و سخت کار می‌کرد تا مردم را درمورد اینکه چگونه می‌توانند از خود محافظت کنند، آموزش دهد. اما درنهایت تصمیم می‌گیرد در قالب یک کتاب هر آنچه را که می‌داند را به اشتراک بگذارد.

نویسنده اصلی‌ترین دلیل خود برای نگارش داستان زندگیش نه تنها صحبت کردن درباره مسائلی است که شاید بتواند برای نوجوانان مانند خودش در دنیای امروز درس بزرگی باشد، بلکه وی با توجه به اینکه با جرایمش کنار آمده بود متوجه بروز جنایات وحشتناکی شده بود که کاربران معمولی اینترنت قربانیان آن بودند.

نویسنده ابتدای داستانش را با سخنی از بیل‌گیتس آغاز می‌کند، «فکر می‌کنم منصفانه باشد که بگویم کامپیوترهای شخصی به قدرتمندترین ابزارهایی تبدیل شده‌اند که تا کنون ساخته شده است. آن‌ها ابزارهایی برای ارتباطات و خلاقیت هستند و می‌توانند توسط کاربرانشان شکل گزفته باشند.»

مافیابوی بسیار نزدیک است
ابتدای داستان با نحوه دستگیری مافیابوی آغاز می‌شود. «مافیابوی بسیار نزدیک است» این تیتر سایت اخبار فناوری Wired.com بود که در سال 2000 منتشر شده بود. در ادامه داستان می‌خوانید؛ «بیش از آن زمان، تنها یک بچه معمولی بودم که در حال رشد در حومه مونترال بود. وقتم را با دوستان می‌گذراندم؛ به مدرسه می‌رفتم و بسگتبال بازی می‌کردم. یک دانش‌آموز پانزده ساله کلاس دهمی بودم که در خانه پدرم زندگی می‌کردم. سپس ناگهان به خبری بین‌المللی تبدیل شدم...»

مافیابوی که در آن زمان از سوی FBI فردی مضنون نام گرفت، در مجموعه‌ای از حملات آنلاین برخی از غول‌های اینترنتی مانند Yahoo, eBay,CNN و TRADE را هدف قرار داده بود. در واقع در نتیجه یک حمله «انکار سرویس» وب‌سایت‌های آن‌ها کند یا به طور کامل از کار افتاده بودند.

من یک مشهور بدنام بودم
در بخش دیگر کتاب آمده است؛ «از اتاق خوابم در یکی از خیابان‌های حومه مونترال مشغول بودم و در یکی از بزرگ‌ترین مجموعه حملات که تاکنون به اینترنت ضربه زده بود و به عنوان بزرگ‌ترین حمله باقی ماند، را راه‌اندازی کرده بودم. در نتیجه مافیابوی مشهور شد؛ اما مشهور بدنام.»

سایت رسمی ان پی آر درباره مافیابوی نوشته بود؛ «بورس نیویورک از نوجوان شانزده ساله به ستوه آمده است چراکه آن‌ها با تجارت الکترونیک سرمایه‌گذاری می‌کردند.»

یکی دیگر از بحث‌ها مطرح شده در این اثر این است که چرا اینترنت در مقابل حمله آسیب‌پذیر است؛ وی در این اثر معتقد است؛ تمام چیزی که می‌توان گفت این است که اگر فکر نمی‌کنید یک هکر مخرب می‌تواند هر چیز مورد علاقه‌ای را بر روی یک کامپیوتر شخصی معمولی پیدا کند آنوقت اشتباه می‌کنید.

وقتی آنلاین هستید، حریم خصوصی ندارید
در بخشی از کتاب در ارتباط با اهمیت امنیت شبکه آمده است؛ «فرستادن یک ایمیل مانند فرستادن یک کارت پستال است. پیام شما در مسیر خود از سروری به سرور دیگر حرکت می‌کند تا به نقطه تحویل برسد در طول این سفر می‌تواند خوانده یا از رسیدن آن جلوگیری شود. همچنین به یاد داشته باشید که حتی اگر پیام‌ها را حذف کنید آن‌ها اغلب توسط ارائه دهنده خدمات اینترنت شما نگه‌داری یا آرشیو می‌شوند کارهایی که وقتی آنلاین هستید انجام می‌دهید ذاتا خصوصی نیستند.»

کتاب «مافیابوی» در 246 صفحه، به شمارگان صد نسخه و به قیمت شصت‌هزار تومان از سوی انتشارات پندارپارس راهی کتاب‌فروشی‌ها شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...