ورود به جهان شخصی آقای نویسنده! | الف


داوود غفارزادگان اهل تجربه است، نویسنده‌ای با سابقه که سبک‌ها و گونه‌های مختلفی را در روایت داستان تجربه کرده است. از روایت‌های سر راست ساده گرفته تا داستانگویی های کلاسیک و پر جزئیات و نهایتا استفاده از شیوه های ساختار شکنانه در داستان‌‌نویسی که به روایت های مدرن و حتی پست مدرن پهلو می زنند؛ نمونه اش کتاب «بی نام اعتراف» که در نوع خود تجربه متفاوت و توجه برانگیزی بود.


تا از سخن دور نیفتیم داوود غفارزادگان

 

این گوناگونی را از منظر گروه‌های سنی مخاطبان آثار نیز می‌توان شاهد بود، غفارزادگان علاوه بر بزرگسالان برای کودکان و بخصوص نوجوانان نیز دست به قلم برد که حاصل آن آثاری موفق و خواندنی بوده‌اند و بارها تجدید چاپ شده‌اند. در سالهای اخیر نشر نیستان به شکلی هدفمند، به بازچاپ مجموعه آثار غفارزادگان پرداخته و این رویکرد ناشر علاوه بر امکان دسترسی دوباره به آثاری که بعضا چند سالی بود که منتشر نشده بودند، فرصتی را در اختیار علاقمندان آثار این نویسنده قرار داده‌ است تا با کنارهم قراردادن این آثار نگاهی دقیق تر به تغییر و تحولها و تجربه گرایی غفارزادگان در قامت نویسنده ای جستجوگر داشته باشند.

«تا از سخن دور نیفتیم» که اخیرا به همت نشر نیستان وارد بازار کتاب شده است، یکی از تجربه های متفاوت همین نویسنده است که گفتیم در کارنامه متنوع خود کار متفاوت کم ندارد و کتاب حاضر نیز لااقل به ‌لحاظ ایده اصلی شکل‌گیری آن و فرم ارائه‌اش نامتعارف محسوب می‌ شود. این کتاب در واقع مجموعه‌ای از یادداشت‌های کوتاه و پراکنده است به قلم غفارزادگان یا به انتخاب او از منابع مختلف درباره موضوعات گوناگون، موضوعاتی که هریک بنا به دلیلی در موقعیتی خاص به ذهن او خطور کرده و یا از دیگر متون گزیده شده است. این نوشته ها تابع نظم خاصی تقسیم بندی موضوعی نشده اند، اتفاقا همین مسئله یکی از جذابیت های کتاب محسوب می شود، چرا که خواننده به واسطه کیفیت غیر‌منتظره‌ای که هر یک از این یادداشتها می‌توانند داشته باشند وارد یک بازی کشف و شهودی با جهان فکری نویسنده می‌شود.

دیگر ویژگی منحصر به فرد این یادداشتها آن است که مخاطب در آنها با جنبه هایی کمتر دیده شده از زندگی یک نویسنده روبه رو می شوند. یک جور ورود بدون مقدمه چینی به دنیای یک نویسنده که فرصت خوانش یکسری تأملات و یا خرده روایت هایش که اغلب مجال منتشر شدن پیدا نمی کنند (و نزد خود نویسنده باقی می‌ماند) پیش کشیده شده است.

ساختار کتاب یادداشت محور است، بریده متن هایی کوتاه که گاه چند جمله اند و گاه (حداکثر) چند پاراگراف. چنانکه خود غفارادگان نیز اشاره کرده، «تا از سخن دور نیفتیم» در واقع مجموعه یادداشت‌های کوتاهی است درباره موضوعات مختلف، موضوعاتی که هریک در زمان یا موقعیتی خاص ذهن او را درگیر کرده است. این یادداشت ها گاه شرح خاطره و مشاهدات او هستند، گاه بریده ای از یک متن ، شعر یا جمله قصاری و خلاصه هر آنچه با کلمه و کلام ارتباط دارد و محتوای آن توجه نویسنده را به خود جلب کرده و او نیز آن را ثبت و ضبط کرده است.غفارزادگان سالها معلمی کرده و اگر در مقام آموزگار شیوه‌های گوناگون سخن گفتن با مخاطبش را آزموده؛ این مهم ناشی از دغدغه‌های او به عنوان آموزگاری است که در عین حال دست به قلم دارد. سایه حضور این معلم و نویسنده را در جای جای این نوشته ها بخصوص آنجا که شرح مشاهدات و خاطرات خود اوست به روشنی می توان دید؛ خرده روایت‌هایی فکری و ذهنی که گاه از پتانسیل دستمایه خلق داستان شدن نیز برخوردارند.

به عبارت دیگر در این یادداشت‌های کوتاه که غفارزادگان ترجیح داده بدون تقسیم بندی موضوعی و یا اشاره به تاریخ نوشته شدن هر یک از آنها، منتشرشان کند؛ خواننده روایت و مشاهدات او از موقعیت‌های فکری و فیزیکی گوناگونی هستیم که او در مقام نویسنده و معلم در آن قرار گرفته است و غفارزادگان از زاویه دید حساس و دقیق یک نویسنده بدانها پرداخته است. علاوه بر زاویه دید و حساسیت یک نویسنده، زبان طناز غفارزادگان و نیز طبع و خوی آذری او نیز در جای جای این خرده روایت ها قابل ردیابی است و نقش مهمی در جذابیت و خواندنی شدن آنها دارد.

در این یادداشت‌ها مخاطب شاهد جنبه های کمتر دیده شده از زندگی و زیست فکری یک نویسنده هستند که آنها را به هزارتو اندیشه ها و دریافت های خود دعوت کرده است تا خواننده ایده هایی باشند که در هر داستان شاید تنها چند نمونه انگشت شمار از این ایده ها را سراغ گرفت، اما در این اثر خواندنی و منحصر به فرد با مجموعه ای خواندنی و در خور تامل از آنها روبه رو هستیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...