در جستجوی خویشتن گم شده | الف


در تاریخ نه‌چندان طولانی تئاتر در ایران، نمایشنامه‌نویس کم نداشته‌ایم، اما در میان آن‌ها نمایشنامه‌نویس شاخص واقعاً انگشت‌شمار بوده است. کسانی که آثاری ارزنده و برخوردار از هویت بومی، مذهبی و ملی ارائه کرده‌اند. محمود استادمحمد یکی از همین چهره‌های انگشت‌شمار است، نویسنده‌ای که خیلی زود با نوشتن نمایش ماندگار «آسید کاظم»، ارزش‌های کار خود را به نمایش گذاشت و متأسفانه زود هم از میان ما رفت.

کافه مک‌ادم محمود استاد محمد

«کافه مک‌ادم» که اخیراً چاپ دوم آن توسط نشر ققنوس وارد بازار شده، آخرین اثر منتشرشده از این نمایشنامه‌نویس تواناست. کافه‌ای در مونترال کانادا پاتوق گروهی از پناهندگان سیاسی ایرانی در ابتدای دهه‌ی شصت است به این کشور پناه برده‌اند. این نمایشنامه‌ شرح سرگشتگی‌، دربه‌دری‌ و سرخوردگی‌های آدم‌هایی است که بدون آگاهی درست وسط معرکه‌ای سیاسی افتاده‌اند؛ معرکه‌ای که گردانانش کسانی دیگر بوده‌اند و حالا دربه‌دری، غربت و امید بستن به مشتی شعارهای موهومش برای آن‌ها باقی‌مانده است.

استاد محمد پیش‌تر با نمایشنامه آسید کاظم (در گرامی داشت سنت‌های ایرانی و به‌ویژه ترنابازی)، توانایی خود را در نوشتن آثاری که مکان‎‌های عمومی اتفاق می‌افتند نشان داده بود. «آسید کاظم» در قهوه‌خانه می‌گذشت و با توجه به حضور شخصیت‌های این نمایش در جامعه‌ای پیشرفته، «کافه مک ادم» در کافه‌ای در کانادا رخ می‌دهد! «آسید کاظم» در گرامی داشت گذشته بود و «کافه مک ادم» در از دست دادن گذشته، آن‌هم برای آدم‌هایی که آینده را نیز باخته‌اند.

استاد محمد در مقدمه کتاب اشاره‌ای دارد به لوکیشن این نمایشنامه، خیابانی مهاجرنشین در مونترال کانادا، در ایالت کبک که فرانسوی‌زبان است و تا سالها مردمش روی اصالت فرانسوی خود پای فشرده‌اند تا اینکه فرهنگ آمریکایی چون عارضه‌ای به آن‌ها هجوم آورده است. این ماجرا کنایه‌ای هم هست برای مهاجران ایرانی که به آنجا پناه برده‌اند درحالی‌که نه به فرهنگ فرانسوی تعلق دارند و نه به فرهنگ آمریکایی.

«مک‌اَدَم نام گیاهی گلدانی است. همان گیاهی که در ایران به نام پیچ شناخته می‌شود. بوته‌ای کم‌توقع و سخت‌جان. در هر آب و هوایی زنده می‌ماند و رشد می‌کند. مشهور است اگر قلمه‌اش را بین دو تا سنگ هم بگذاری ریشه می‌دواند و سبز می‌شود. شاخه در شاخه می‌پیچد و با سبزینه‌اش فضایی را پرطراوت می‌کند. این گیاه را نخستین بار مهاجری به نام مک ادم از اروپا به کانادا آورده است و در کانادا نشانه‌ای است از مهاجر و مهاجرت.»

این نمایشنامه از منظر مضمونی، بستری واقعی دارد، این کافه واقعیت خارجی داشته، در خیابان سن‌لورن ـ طولانی‌ترین خیابان مونترال ـ واقع بوده و اعضای کنفدراسیون دانشجویی در سال‌های دهه‌ی چهل آن را تأسیس کرده‌ بودند. در دهه ۸۰ میلادی تغییر و تحولات سیاسی بعد از انقلاب، باعث مهاجرت برخی از فعالان سیاسی و یا حتی مردمی که شرایط را به‌دلخواه خود نمی‌دیدند، شد. این مهاجران راهی گوشه و کنار دنیا شدند و عده قابل‌توجهی از آن‌ها راهی کشوری شدند که به مهاجرپذیری شهرت بیشتری داشت و به‌خصوص در ایالت کبک و شهر مونترال. این مسئله درست هم‌زمان بود با اوج‌گیری فعالیت‌ سیاسی – مدنی مردم مونترال. چنین فضایی یکی از عوامل مهم جذب پناهندگان سیاسی بیشتر به این شهر شد.

آدم‌های این نمایشنامه در فضایی پرتنش به لحاظ درونی و بیرونی به سر می‌برند. از یک‌سو غم غربت بر زندگی آن‌ها سنگینی می‌کند و از دیگر سو رؤیاهای آن ها به کابوس بدل شده‌ و از همه بدتر در سرزمینی گرفتار شده اند که در آن ریشه ندارند و بیگانه محسوب می‌شوند.

عمده نمایش در فضایی این‌چنین می‌گذرد که به ملتهب شدن روابط این آدم‌ها انجامیده است. دیالوگ‌های کافه‌چی‌ها و مشتری‌ها که مرتب قطع‌شده نمود عینی حضور فضایی ناآرام و عصبی است که بر کافه حکم‌فرمایی می‌کند.

کافه مک‌ادم محمود استاد محمد

در چنین احوالی که شخصیت‌های این نمایشنامه مدام در حال بگومگو هستند و اغلب کافه‌چی نیز وارد بحث میان آن‌ها می‌شود. حضور یک ایرانی غریبه که به دنبال کسی می‌گردد، فضای کافه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، هرکس تصوراتی درباره او در ذهن می‌پروراند. اما سرانجام آشکار می‌شود که غریبه در جستجوی خویشتن است. شخصیت‌هایی که وارد این کافه می‌شوند، اغلب از سرمای شدید و استخوان سوز می‌نالند؛ به‌این‌ترتیب نویسنده به شکل کنایی بر سرمای غربت تأکید کرده و سرشتی جمعی برای آن‌ها قائل می‌شود؛ چنانکه گویی آنان نیز به دنبال خویشتن‌اند.

اولین بار این نمایشنامه را در سال ۱۳۸۹ در مجموعه تئاتر شهر (سالن چهارسو) به روی صحنه رفت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...