گذر از تجربه‌های تلخ زندگی | الف


روبرت موزیل [Robert Musil] را می‌توان از برجسته‌ترین رمان‌نویسان اتریشی آغاز قرن بیستم میلادی دانست. نویسنده‌ای که در عصر خود با تحولات ادبیات جهان همگام شد و کوشید شکلی نو از رمان روانکاوانه را به دنیای داستان معرفی کند. به همین‌ خاطر هم لقب «کالبدشکاف زندگان» به او داده شده است، زیرا در تمامی رمان‌هایش به تحلیل روان انسان‌ها از ابعاد و چشم‌اندازهای مختلف پرداخته است. از همان اولین رمان‌اش، «مرد بدون ویژگی» می‌توان این کندوکاو پرظرافت را شاهد بود؛ کتابی که توجه منتقدان را به‌شکل چشمگیری جلب کرد و با دومین رمانش، «سه زن» بود که موزیل در زمره برترین رمان‌نویسان آلمانی‌زبان دوره‌ی خود قرار گرفت.

خلاصه رمان پریشانی‌های ترلس جوان» [The confusions of young Törless]

اما این استقبال برای او زندگی حرفه‌ای چندان راحتی رقم نزد و او با فرازونشیب‌های بسیار این مسیر را پی گرفت. رمان «پریشانی‌های ترلس جوان» [The confusions of young Törless] شاید به گونه‌ای تمثیلی از زندگی خودِ او باشد. تصویری دقیق از انسانی که بودن در میان جمع آزارش می‌دهد و فردیت‌اش را نفی می‌کند و تنهایی موهبتی بزرگ برای اوست.

رمان حول محور شخصیت محصلی جوان با نام تُرلس شکل گرفته است. صحنه‌های ابتدایی کتاب به وداع دشوار او با خانواده و رهسپاری‌اش به آموزشگاهی اختصاص دارد که زمینه‌های رنج بی‌پایان او را فراهم می‌آورد. آموزشگاه منبع تمامی تنش‌های درونی و بیرونی اوست، جایی که می‌خواهد با قالبی خشک و سخت او را به آن شکل کلیشه‌ای خاص خودش تربیت کند. در اولین چشم‌انداز از سفر طولانی او به آموزشگاه نیز نویسنده با تعابیری شاعرانه و تصویرپردازیِ پرجزئیات خویش، کوشیده فضایی غم‌بار و سرد را ترسیم کند که تُرلس جوان قرار است به آن پا بگذارد؛ آفتاب بی‌رمق و محو، هوایی مه‌آلود، اشیاء و آدم‌هایی که گویی از دل یک نمایش عروسکی بیرون کشیده شده‌اند، همه از جمود و مردگی حاکم بر این موقعیت حکایت دارند.

تُرلس جوان در آموزشگاه شبانه‌روزی دچار چنان دلتنگی عمیقی می‌شود که به سختی می‌تواند از آن بیرون بیاید و به چیزی جز آن از قبیل درس، بازی یا معاشرت با دیگران فکر کند. او می‌کوشد با نوشتن روزانه‌ی نامه از غم و دلتنگی‌اش بکاهد و به نظر می‌رسد این نامه‌ها سهم بزرگی در پرورش طبع شاعرانه‌ی او دارند. زندگی تُرلس در این نامه‌ها خلاصه می‌شود و هر کار دیگری در نظرش بی‌اهمیت جلوه می‌کند. نامه‌نگاری شوری شگفت‌انگیز در وجودش سرازیر می‌کند و به او انرژیِ ادامه‌ی مسیر می‌دهد. نامه‌ها لزوماً حاوی ابراز علاقه به والدینش نیستند، بلکه حتی ممکن است در خود انتقاداتی هم درباره‌ی شیوه‌ی رفتار آن‌ها داشته باشند. آن‌ها برای تُرلس از این جهت اهمیت دارند که بستری برای احساسات مختلف و گاه متناقضش هستند و گویی از طریق آن‌هاست که خود را بهتر می‌شناسد و بازمی‌یابد.

گرچه در کلیشه‌ی آموزشگاه‌های سخت‌گیر، این‌طور به نظر می‌رسد که خبری از تحول و استقلال فکری دانشجویان نیست اما تُرلس می‌کوشد راهی متفاوت را طی کند و با برقراری روابطی پرچالش با افراد هم‌دوره‌اش و نیز کندوکاو در مناسبات مختلفی که در آموزشگاه حاکم است، راه‌هایی تازه برای رشد و تکامل خود بیابد. او بیشتر منابع کلاسیک کتابخانه، طرز تفکر همکلاسی‌ها، اساتید و رویکرد تربیتی و آموزشی موسسه را به دقت رصد می‌کند و تلاش دارد آن را به هر ترتیبی به پرسش بکشد. چنین اتفاقی البته به مذاق فضای تمامیت‌خواه آموزشگاه خوش نمی‌آید و اهالی آن سعی می‌کنند به اشکال و عناوین گوناگون تُرلس را تحت فشارهای خاص خود قرار دهند.

فرآیند بلوغ تُرلس که با تناقضات و فراز و فرودهای بسیاری همراه است، یکی از تأمل‌برانگیزترین بخش‌های کتاب است. او تجارب عجیبی را از سر می‌گذراند و گاه با اشیاء و آدم‌ها و حتی خودش بیگانه می‌شود. گاهی میان رکود تکرار و هیجانِ وقایع ناگهانی مردد می‌ماند و از خودش می‌پرسد کدام است که او را بیش‌تر در مسیر درست زندگی پیش می‌برد. تُرلس به‌تدریج از تکرار و نظم به ساماندهی ذهنی می‌رسد و از اتفاقات ناگهانی هوشیاری و آینده‌نگری می‌آموزد. هر دوی این رویکردها برای بقای او در سیستمی پرچالش همچون آموزشگاه شبانه‌روزی لازم و کاراست.

آن‌چه شخصیت تُرلس و تجربه‌ی سیر و سلوکش را برای مخاطبان جدی ادبیات واجد اهمیت می‌کند، شباهتی است که او به شخصیت‌های رمان‌های سیال ذهن هم‌عصر خود دارد؛ مشابهت‌های بسیاری میان او و قهرمانان رمان‌های «چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی» و «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» می‌توان دید. او همان‌قدر با محیط زندگی خود سر ناسازگاری دارد و همان‌قدر شاعرانه به همه دنیای اطراف نگاه می‌کند که شخصیت‌های این رمان‌های ماندگار دارند. اما تُرلس، در عین شباهت به این آدم‌ها با آن‌ها متفاوت است؛ او به شدت میل درآمیختن با جامعه و تمایل به زیستن با عینیات را دارد. در او غرایز انسانی پررنگی می‌توان دید که کتمان‌شان نمی‌کند و آن‌ها را با آغوش باز می‌پذیرد. در آستانه‌ی قرن بیستم و زمانی که انسان عاصی می‌کوشد به درون خود پناه ببرد، تُرلس مدام ماجراجویی می‌کند و علیرغم داشتن روحیه‌ی شاعری، در پی برقراری ارتباط با جهان بیرون و توسعه‌ی روابط اجتماعی خویش است؛ مسأله‌ای که میان این رمان موزیل و معاصرینش تفاوت‌های بسیار عمیقی به‌وجود می‌آورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...