فیلمساز نابغه شرقی | آرمان ملی


دسامبر سال ۲۰۰۷ بود که کتاب «گفت‌وگو با کوروساوا» [Akira Kurosawa : interviews]، اولین کتابِ انگلیسی‌زبان درمورد او، به کوشش برت کاردولو [Bert Cardullo] منتشر شد؛ آخرین جلد از مجموعه کتاب‌های گفت‌وگو با فیلمسازان مطرح دنیا به سفارش انتشارات دانشگاه می‌سی‌سی‌پی ایالات متحده. اما آنچه که این کتاب را از بقیه‌ کتاب‌های این مجموعه مستثنی می‌کند ـ جدا از انتخاب خوب مقالات و مصاحبه‌ها که آن را برای بسیاری از طرفداران فیلمساز پرآوازه ژاپنی به دفتری وسوسه‌انگیز بدل می‌سازد ـ شخصِ کوروساوا است.

گفت‌وگو با کوروساوا» [Akira Kurosawa : interviews] برت کاردولو [Bert Cardullo

کارگردانی که او را با شاهکارهایی چون راشومون، هفت سامورایی، سریر خون، ریش قرمز، و آشوب می‌شناسیم و درعین‌حال از خودِ او، نحوه‌ کارش، دید اجتماعی، فرهنگی و سینمایی و تفکراتش کمتر می‌دانیم؛ درنتیجه کتاب «گفت‌وگو با کوروساوا»، مأخذ و منبعی یکتا برای شناخت و ارتباط‌گرفتن با کوروساوا، یکی از برترین کارگردان‌های جهان است؛ کتابی گیرا و جذاب که دریچه‌های نوینی را روی مخاطبین سینمای ژاپن و به‌طور خاص آکیرا کوروساوا می‌گشاید.

شالوده‌ اصلی کتاب «گفت‌وگو با کوروساوا» را مصاحبه‌ها تشکیل می‌دهند، مصاحبه‌هایی از برخی جلسات پرسش و پاسخ مطبوعاتی بسیار ساده تا مکالماتی آرام‌تر و صمیمانه‌تر که ممکن است خیلی جدی به‌نظر نرسند؛ اما در عین ساد‌گی عمیقند و شناخت خوبی از فیلمساز شرقی به خواننده می‌دهند. با توجه به اینکه خودِ کوروساوا معتقد بود فارغ از کارگردان، یک فیلم تنها می‌تواند به اندازه‌ فیلمنامه‌اش خوب باشد، آنطور که در مصاحبه‌ها نیز چنین فرمولی صدق می‌کند، درنتیجه هر مصاحبه به‌طور عمده توسط کیفیتِ سوالات مطرح‌شده در آن، تعیین می‌شود.

باید گفت که مطالب بسیار مهم این کتاب، نه در گفت‌وگوها، بلکه در مقالات و نوشته‌های موجود در آن یافت می‌شوند؛ مقالاتی که با ذاتِ روایت‌گرشان، توجه به جزئیات را بهتر از مصاحبه‌ها در خود جای داده‌اند. درحقیقت، شاید جذاب‌ترین مطلب موجود در این کتاب، اصلا گفت‌وگو نباشد؛ بلکه آن روایتِ سی چهل صفحه‌ای را شامل شود که روزنامه‌نگار، لیلیان راس حین تعقیب و زیرنظرداشتن کوروساوا در نیویورک، بی‌آنکه کارگردانِ پرآوازه متوجه او شود نوشته؛ زمانی‌که کوروساوا در سال ۱۹۸۱ به نیویورک سفر کرده بوده و در مراسم‌هایی گوناگون شرکت می‌جسته.

این مقاله‌ خاص، منحصربه‌فرد است، نه‌فقط به‌خاطر ادبیات خوب و نوشتار روان و زیبای راس، بلکه به دلیل فرصت نادر و شگرفی که خوانندگان این کتاب برای مشاهده‌ کمی دورتر و بافاصله‌ کوروساوا ولو از دید و منظر راس دارند. خوانند‌گان این‌بار کوروساوا را نه در قامتِ کارگردانی سر صحنه، در حال نوشتن و فیلم‌ساختن یا تبلیغ فیلمش، بلکه به چشم یک مرد عادی می‌بینند که برای سفر به نیویورک آمده، و نگارنده با تاکید می‌گوید که تنها همین مقاله‌ لیلیان راس، بهترین دلیل برای مطالعه‌ کتاب «گفت‌وگو با کوروساوا» است، متنی که خواندنش بسیار جذاب است و برای فردی که می‌خواهد کوروساوا را بهتر و ورای فیلم‌هایش بشناسد، ضروری ا‌ست.

با همه آنچه گفته شد، «گفت‌وگو با کوروساوا» مناسب چه کسی ا‌ست؟ پرواضح است که کتاب‌های گفت‌وگومحور، کاملا به روانی و گیرایی متن و البته ترجمه‌ دقیق و منجسم بستگی دارند ـ که به لطف نشر شورآفرین و آرمان صالحی این موارد مهیاست ـ ولی اکتفا به متن صِرف برای شناختِ یک کارگردان زبده کافی نیست و فردی که تازه شروع به شناخت کوروساوا کرده نباید فقط به این کتاب بسنده کند و اگر هنوز آثار سینمایی او را تماشا نکرده، نه خودش مخاطبِ ایده‌آل این کتاب است و نه این کتاب مناسب اوست. جدا از این‌ها، اطلاعات خاصِ به نسبت کمی از کوروساوا در این کتاب موجود است که می‌تواند جذابیتش را برای طرفداران دوآتشه‌ او که به‌دنبال مصاحبه‌های جنجالی و یکتا و مطالبی‌اند که از پیش نمی‌دانسته‌اند، از دست بدهد.

درحقیقت این کتاب، برای تازه‌واردان به دنیای کوروساوا که می‌خواهند ابتدا به ساکن او را بشناسند گیرایی کافی را ندارد، و مناسب افرادی ا‌ست که سینمای او را تماشا کرده و پسندیده‌اند و حالا خیال دارند این فیلمساز شرقی نابغه را بهتر از قبل بشناسند و درمورد آثار او تحقیق و تفحص کنند. این کتاب منبعی منحصر به‌فرد برای هر محقق جدی آثار کوروساوا است؛ کتابی که چند سر و گردن از بقیه‌ آثاری که در مورد این فیلمساز ژاپنی و فیلم‌هایش چاپ شده، بالاتر است و می‌توان خواندن کتاب «گفت‌وگو با کوروساوا» را به هر طرفدار جدي او و هر خوره‌ فیلمی توصیه کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...
تراژدی روایت انسان‌هایی است که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، اما داستان همه‌ی آنهایی که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، تراژیک به نظر نمی‌آید... امکان دست نیافتن به خواسته‌هامان را همیشه چونان سایه‌ای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا می‌دارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشته‌ایم بدانیم از تجربیات نداشته‌ی خود می‌دانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباه‌کننده‌ی رضایتمندی است ...