درک مکان سینمایی | اعتماد


بازار کتب سینمایی در سال‌های اخیر در انقیاد آثار ترجمه‌ای است. بخش مهمی از این ماجرا به سبب گشایش‌ دروازه‌های بینافرهنگی در اواسط دهه 70 و البته شناخت جامعه هنری از نظریه‌پردازی غرب در آن سال‌ها بود. نتیجه امر انتشار آثاری بود که نگاه و سلیقه سینمایی هنرجویان و هنرمندان حوزه سینما را تغییر داد. برای مثال کتاب «هنر سینما» اثر دو نویسنده شهیر دیوید بوردول و کریستین تامپسون پس از ترجمه و انتشار، بسان کتاب مقدسی، شکل تازه‌ای از سینما به مخاطب ایرانی هبه می‌کند. این رویه اما موجب کاهش اقبال کتب سینمایی تالیفی می‌شود. رویه‌ای که از دهه 40 شمسی با قلم شخصیت‌هایی چون پرویز دوایی، جمشید ارجمند و... در آن سال‌ها بخش مهمی از حافظه تئوریک سینمادوستان را رقم می‌زنند.

«نور، صدا، ... مدیریت مکان در سینما سجاد مهرگان

در سال‌های اخیر اما رویه‌ای برای بازگشت به سنت تالیف شکل گرفته است. با افزایش دسترسی اطلاعات و درک و فهم بیشتر نسبت به نظریات و مطالعات سینمای، تمایل به تالیف نیز بیشتر شده است. هر چند بخش مهمی از این تالیفات در جریان بومی‌سازی سینما منتشر می‌شود؛ اما هستند آثاری که نگاه‌شان بیش از مساله سیاستگذاری به موضوع آموزش و درک سینما معطوف بوده است. «نور، صدا، ... مدیریت مکان در سینما» نوشته سجاد مهرگان نیز در زمره چنین آثاری قرار می‌گیرد. با در نظر گرفتن وجهی از هنر سینما یعنی مکان، تلاش می‌کند رویکردی تاریخی و آموزشی به این مقوله داشته باشد.

سجاد مهرگان در نوشتن کتاب بر دو مقوله توجه داشته است. یک ادبیاتی که موجز و ساده باشد و دو فراگیری مقولاتی که برای حجم کتاب مذکور به نظر گسترده‌تر می‌آید. در گام اول با ادبیاتی ساده و روان روبه‌رو هستیم. نویسنده تلاش نمی‌کند سواد و درک خود از سینما را به رخ بکشد؛ بلکه همانند نوجوانی کنجکاو با ابزاری ساده به جست‌وجوی سرنخ‌ها رفته است. از تاریخ سینما اشاراتی را برمی‌گزیند که هم در دسترس عموم باشد و هم آشنا برای نوآموزان سینما. برای مثال شما نام فیلمی غیرقابل‌کشف را نمی‌یابید. نویسنده از همین رو چاشنی روایت به متنش افزوده تا حوصله خواننده از موضوعی چنین تخصصی سر نرود. جستار پدیدارشناختی سجاد مهرگان، حس همراهی یک سینه‌فیل جوان را تداعی می‌کند. اما همین گرایش سینه‌فیلی کمک می‌کند، نویسنده عرصه‌ای گسترده را چکیده کند. کتاب نزدیک به 100 صفحه حجم دارد و بیش از یک کتاب جامع چند جستار منسجم درباره مکان‌مندی سینماست.

برای پاره نشدن کلام مهرگان دو رویکرد متضاد را پیش می‌گیرد: نشانه‌شناسی سینما و پدیدارشناسی سینما. با همین تقابل نگاهی تاریخی به جهان سینما می‌کند. علاقه نویسنده به جهان مدرن موجب می‌شود، او تقابلی میان مکان سنتی و مکان مدرن نیز پیش بکشد و البته پایش به معماری پست‌مدرنیستی نیز گشوده شود. جمع‌آوری نحله‌های فکری منجر به همان کپسولی می‌شود که مخاطب کم‌حوصله ایرانی خواهان آن است. چگونه می‌توان در فرصتی اندک اطلاعات فراتر کسب کرد. کتاب به این میل پاسخ می‌دهد. هر چند کتاب چندان به مکان در سینمای ایرانی ورود نمی‌کند و شاید قصدش تمرکز بر کلیت سینماست؛ اما حب مهرگان به فرهنگ ایرانی در چند جای کتاب نمودار می‌شود که از قضا موجب اندک تناقض می‌شود. به‌ عبارتی در تلاش برای کشف رابطه مدرنیسم و مکان سینمایی، نویسنده به احیای مکان سنتی رجوع می‌کند؛ آن هم در قالب نوستالژیک، شاید چیزی شبیه جهان «هامون» داریوش مهرجویی که گذشته را قدسی و یوتپیایی تصور می‌کند. با این وجود بخش جذاب ماجرا آن است که مهرگان از قسمت دوم کتابش نیز خبر داده و آن هم موضوع زمان در سینماست. «نور، صدا، ... مدیریت مکان در سینما» نوشته سجاد مهرگان توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...