خوشه‌های خشم، میوه‌های امید | میدان


وضعیت عادی نیست. شاید در سراسر تاریخ جهان هیچ زمانی چون اکنون نبوده که چنین سیل مصیبت و آوار مشکل بر زندگی بشر روانه و خراب شده باشد. مصائب جهان انسانی روز به روز بیشتر شده و از حالت مشکل به وضعیت بحران در آمده. بیکاری، تورم، ناکارآمدی سیاست‌های حکومت‌های جهانی برای حل معضلات، فقر فزاینده، ناامیدی، نبود عدالت و … همگی از کلیدواژه‌های تکراری برای شرح وضعیتی است که جهان، فارغ از هر جغرافیا و انسان فارغ از هر نژاد با آن درگیر است.

استفان هسل، ادگار مورن Stéphane Hessel, Edgar Morin] خلاصه باریکه راه امید» [The path to hope یا le chemin de l'espérance]

مشکل بیکاری و سرخوردگی اجتماعی در همه جا وجود دارد و فقط از کشوری به کشور دیگر و از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر شدت و حدتش فرق می‌کند و نحوه‌ی روبرو شدن با آن. بحث اصلی هسل و مورن [استفان هسل، ادگار مورن Stéphane Hessel, Edgar Morin] در کتاب «باریکه راه امید» [The path to hope یا le chemin de l'espérance] نیز تاکید بر معضلات اکنون، تحلیل چرایی‌اش و دادن راه‌حل است. این کتاب که در واقع برگرفته از دو رساله‌ی کوچک «باریکه راه امید» و «زمان آشوبیدن» است اول بار در اکتبر ۲۰۱۰ منتشر و درست در بحبوحه‌ی اعتراضات اروپا، آمریکا و شاخ آفریقا و مشخصا اعتراضات اسپانیا و جنبش تسخیر دست به دست شد و به نوعی تبدیل به راهنمای مقاومت مدنی شهروندان معترض گردید.

نویسندگان با مفروض گرفتن شکست ایدئولوژی بازار آزاد تلاش دارند تا توجه را دوباره به سمت ارزش‌های انسانی چون ضرورت تعاون، هم‌اندیشی، همدلی و به معنای کلی‌تر به جامعه جلب کنند. دو نکته‌ی کلیدی کتاب یکی این است که ما انسان‌ها در خلاء زندگی نمی‌کنیم و دومینووار به یکدیگر وصلیم و رخدادهای زندگی یکی بر زیست دیگری اثر می‌گذارد و دو این که جهان ایستا و راکد نیست و برای شناخت بهتر جهان کنونی باید نگاه پویا، چه به خود و چه بر پیرامون داشت.

جهانی‌سازی کلید اصلی برای ورود به جهان بحث است. چهره‌ی ژانوسی آن و رقم زدن بدترین و بهترین اتفاقاتی که در آن به سر می‌بریم؛ بهترین به این معنا که همه را زیر مجموعه‌ی جهانی واحد و میهنی انسانی گرد آورده و بدترین به این معنا که سواستفاده‌های نظام سرمایه‌داری و نهادهای مالی و بازوهای سیاسی آن سبب این فاجعه‌ای شده‌ که در آن غرقیم. نظام جهانی با ایجاد وضعیت اضطراری سبب شده تا رقابت تا پای نابودی اصل قرار گیرد و بشر برای دستیابی به وسایلِ رفعِ نیازِ ضروریاتِ خود وارد بازی‌ای شود که هر چقدر هم بدود قرار نیست برنده باشد و همواره در برابر نظام سرمایه بازنده است.

به زعم کتاب بشر به جایگاهی رسیده که ناگزیر است بین دگرگونی و نابودی (ص ۳۷) یکی را انتخاب کند. انتخاب بین این دوراهی و اساسا قرار گرفتن بر سر آن، زمانی شرایط را دشوارتر می‌کند که دریابیم اکنون هم‌زمان در وضعیت جهانی‌سازی و جهانی‌سازی‌زدایی هستیم و باید رویه‌ای را پیش گرفت که جهانی از نو بباید ساخت و از نو آدمی با این تفاوت که این بار آینده‌ی مشترکی را برای همه‌ی انسان‌ها رقم بزند و شرایط ایده‌آلی را برای همه بسازد.

اشاره به مباحث مهم و در عین حال ساده‌ای چون کمبود همدلی ( ص ۴۶) بحث کتاب را انضمام بیشتری بخشیده و با بسط دادن مثالی از زندگی روزمره، نه برای تقلیل امر بلکه در راستای تحلیل چراییِ ضرورتِ بازگشت همدلی بحث را شفاف‌تر کرده. مثال نحوه‌ی رفتار انسان‌ها با همسایگان خود و چگونگی تعامل آن‌ها در ساختمان محل سکونت که هم در ایرانِ اکنون و هم در فرانسه‌ی نویسندگان به یک گونه است نشان می‌دهد که وقتی با غریبه‌ای آشنا سلام و احوال‌پرسی می‌کنیم در واقع نشان‌دهنده‌ی آن است که آن فرد از نظرگاه انسانی فردی شایسته‌ی احترام، همنشینی و همدلی است. و همین مثال کوچکِ کتاب سرنخ فروپاشی اجتماعیِ بشر را دستمان می‌دهد. جهانی فارغ از اجتماع و سراسر پر شده از افراد، جامعه‌ای منفک و مجموعه‌ای جزیره‌وار که هر کدام ساز خودمان را در گوشه‌ای کوک می‌کنیم و می‌زنیم.

کتاب در صدد نیست تا برای برون رفت از وضعیت اضطراری، دست به تاسیس حزبی سیاسی بزند بلکه تلاش دارد تا بر اساس منابع الهامِ از پیش موجود که تقویت‌کننده‌ی خط مشی چپ بوده و هستند، در برابر جهان تک قطبی، بدیل ارائه دهد و به بازسازی سیاسی جامعه دست بزند و این بازسازی به این معنا نیز نیست که بین احزاب موجود و فعال به شکل دستوری توافقنامه ایجاد شود. بلکه تلاش دارد تا با الهام گرفتن از آزادی‌خواهی، که تمرکزش بر آزادی نوع بشر است؛ سوسیالیسم، که خواهان بهبود اوضاع جامعه است؛ کمونیسم، که تاکیدش بر برادری و خواهری در هر جماعتی است؛ مورد چهارم دیگری را نیز به نام محیط‌زیست‌گرایی اضافه کند تا روند بازگشت به جامعه کامل‌تر شود ( ص ۷۴).

کتاب تاکید ویژه‌ای بر نابرابری در تمام زمینه‌ها دارد؛ از آموزش و پرورش گرفته تا پرداخت حقوق و مزایا. و راهکار آن را در ایجاد اقتصادی تکثرگرا و چندجانبه می‌بیند که راه‌حل‌هایش مواردی است چون: کمک به کسب و کارهای کوچک، ضرورت بازنگری در نقش دولت‌ها به عنوان سرمایه‌گذار در جامعه و بازگشت به دولت رفاه، ضرورت احیای اقتصاد سبز، افزایش اختصاص یارانه و پرداخت مستمری به خانواده‌های تنگدست و …

نویسندگان جهان نابرابرِ امروز را با محوریت خشم برآورد می‌کنند. بر این اساس خشم مطلقا چیز بدی نیست و حتی می‌تواند به اظهار نظر و اثبات وجود برسد. کتاب با رد کردن اصلِ منسوخ و کلیشه‌ای و خیال‌پردازانه‌ی خوشبینی، مفهوم امید را برجسته می‌سازد و تلاش می‌کند تا خشم را به امید و سرانجام به تغییر گره بزند. لحن کتاب بویی از ادبیات ناکجاآبادی نبرده و دل در آرمان‌شهر نیز ندارد و فقط تلاش می‌کند ارزش‌های موجود اما فراموش شده در جامعه را به یاد جامعه‌ی دچار نسیان بیاورد و گریزی بر عصیان نظام‌مند بزند. همان گونه که کوتاه، بُرنده و شفاف در فرازی از کتاب آمده: «امیدوارم تک‌تک‌تان دلیلی برای ابراز خشم پیدا کنید» ( ص ۸۶).

زبان کتاب شفاف، مفاهیم آن ساده و راه‌حل‌هایش نیز تماما زمینی و عملی است. کتاب از نظر حجمی کوچک ولی دربردارنده‌ی مسائل و مباحثی بزرگ. نه بر اساس اصل بکتی و رویکرد ابزوردی تلاش می‌کند تا بگوید مجددا تلاش کن، باز هم شکست بخور، این دفعه بهتر شکست بخور، و نه بر اساس نگاه آنارشیستی و رویاییِ کمونیستی پیش می‌رود. کتاب تاریخ اکنون است، بی‌جا و مکان است، از درد می‌گوید و از درمان، از راه و راه‌حل. باید علیه انفعال بود و این مهم‌ترین درس کتاب است. «که نداشتن خشم همان بی‌اعتنایی است و بی‌اعتنایی بدترین رویکرد است» ( ص ۹۱).

کتاب علیه تحمل و در ستایش بردباری و استقامت است تا کم‌کم سد محکم (افراد) فرو ریزد و سیل (جامعه) تمام جهان را فرا گیرد. کتاب خشونت را نفی می‌کند و پذیرفته زمان انقلاب به شکل کلاسیک به علل و دلایل گوناگون گذشته. صحبت بر سر دوام آوردن نیست، بلکه استقامت مهم است؛ و ایستادگی. چرا که «آفرینش ایستادگی است و ایستادگی آفرینش است» ( ص ۱۰۷). خشم جهان را فراگرفته، همه چیز آماده‌ی تلاشی است و بشر در یک قدمی فروپاشی؛ نه به معنای آخرالزمانی، اما انهدام نزدیک است. دولت‌ها بر مسیر دیگری می‌روند اما جامعه چیز دیگری می‌خواهد. یادآوری برای جهانِ فراموش‌کار بسیار مهم است. باید قدرت جامعه را باز به یادش آورد، شاید که این خشم سر آخر حاصلش امید باشد.

[ کتاب «باریکه راه امید: مسیری که پیمودنش را باید بیاموزیم» با ترجمه سعید انوری‌نژاد و توسط نشر بان منتشر شده است.]

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...