روایتی از خاطرات کودکی فاطمیما مرنیسی از اندورنی یک خانه در کنار پدربزرگ و نُه همسرش، به همراه فرزندان، نوهها و خدمتکاران... با این که مادرم مسلمان بود اما نسبت به حجاب شک و تردید داشت و اصلاً دوست نداشت من محجبه شوم... چیزی جز رادیو و شنیدن صدا نبود، چرا که در آن زمان ورود دختران به سینما هنوز تابو محسوب میشد. زنان اندرونی جملگی مشتاق شنیدن صدای خوانندگانی نظیر امکُلثوم و تقلید از صدای آنها بودند
روایت کودکیِ دختری در اندرونی | دورنما
درآمد
فاطمه مرنیسی [Fatima Mernissi] (۱۹۴۰-۲۰۱۵) در شهر فاس در مراکش به دنیا آمد، در دانشگاه سوربن در رشتهی علوم سیاسی تحصیل کرد و سپس در دانشگاه برَندایس ماساچوست دکتری جامعهشناسی گرفت. کار خود را در حوزهی زنان با تدریس جامعهشناسی خانواده آغاز کرد، اما بهتدریج بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده در حوزهی فمینیسم اسلامی مطرح شد. او ضمن تحقیق دربارهی اسلام و نقش زنان، به تحلیل رشد تاریخی تفکر اسلامی میپرداخت. کتابها و مقالات او به سی زبان مختلف منتشر شده است. از آثارش میتوان به کتابهای «آن سوی حجاب»، «زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش»، «ملکههای فراموششدهی اسلام»، «اسلام و دموکراسی» و «زنان بر بالهای رویا» [Dreams of trespass: tales of a harem girlhood] اشاره کرد. کتاب اخیر با همین نام به قلم حیدر شجاعی به فارسی ترجمه و منتشر شده و نوشتار حاضر گزارشی از همین ترجمه است.
«زنان بر بالهای رویا»، که عنوان اصلیاش «رویاهای شکستن حریم: داستان دختری در اندرونی» است، زندگینامهی خودنوشت مرنیسی است که در ۱۹۹۵ تألیف شده است. مرنیسی در این کتاب به روایتگری خاطرات کودکیاش میپردازد: روایتگری تاریخ از نگاه زنانی که در اندرونی نشستهاند و از نگاهی زنانه به دنیا مینگرند، خواستهها و آمالی دارند و برای دستیابی به آنها میکوشند و باور دارند که حتی اگر این تلاشها در زمان خود ثمر ندهد در آینده به بار خواهد نشست. مرنیسی در پی ارائهی چنین نمونهای از تاریخ، میکوشد تا به کشف وقایعی بپردازد که در تاریخهای رسمی کمتر ذکری از آن به میان آمده است.
کتاب به شیوهای داستانی و حول محور یک پرسش شکل میگیرد: حریم یا اندرونی کجاست؟ حریم برای او و زنان خانواده جایی است که درهای آن همیشه بر روی آنها بسته است. دنیای مادی زنان مراکشی همواره محصور در حریم است، هرچند که با بالهای رویا هر دم از آن میگریزند. مرنیسی با توصیفهای کوتاه و پرکِشش تصاویری از زندگی در اندرونیِ خانهای بزرگ را به رشتهی تحریر درمیآورد. در این خانه، به رسم سنت، همهی اعضای یک خانوادهی بزرگ در کنار هم زندگی میکنند: پدربزرگ و نُه همسرش، به همراه فرزندان، نوهها و خدمتکاران. در این کتاب از زیبایی زنان صحبت شده، از درگیریها و زندگیشان در یک خانه، آن هم در حالی که پدر خانه حق دارد چند همسر داشته باشد.
کتاب تصویری گویا از محدودیتها و تبعیضهای شدید اِعمالشده علیه زنان از سوی مردانی است که حتی برخی از آنها در جنبش استقلالطلبانه و میهنپرستانهی مدرن فعال بودند. با واکاوی دقیق این کتاب میتوان برخی از عوامل تأثیرگذار بر ذهن و فکر مرنیسی را استنباط کرد. کتاب سرشار از مفاهیم فمینیستی است؛ اعتراض به وضع موجود در عین علاقه به فرهنگ و سنت بومی تار و پود کتاب را تشکیل میدهد؛ به شیوهی تبعیضآمیز آموزش و پرورش و جامعهپذیری دختران و پسران اشاره شده است که با نزدیک شدن سن بلوغ، بهتدریج، ابعاد وسیع خود را بیشتر نشان میدهد.
کتاب در واقع قصهی مادر فاطمه است که بیشک از مؤثرترین افراد در شکلگیری اندیشهی اوست. مادر، تحت تأثیر افکار و آرای قاسم امین در کتاب «تحریر المرأة»، پیوسته رویای جهان بدون مرز را برای فاطمه به تصویر میکشد. او از روبند و لباسهای گشاد و سنگین بیزار است. زنی است که آرزوی باسواد شدن و حسرت یک لحظه خلوت با همسرش را دارد. او از زندگی دستهجمعی در اندرونی گریزان است و فرزندانش را برای آیندهای روشن، آزاد و خوشبخت پرورش میدهد. نمیخواهد دخترانش سنتی تربیت شوند و سعی میکند آنها را طوری پرورش دهد که خود آرزوی آن را داشت.
او میپندارد که حضور گستردهی فرانسویان در مراکش محیط را برای تربیت متفاوت آنها مهیا میکند؛ به همین دلیل هم با اصرار فاطمه را، که از سه سالگی برای آموختن قرآن به مکتبخانه رفته بود، با وجود مخالفت جدی پدرش به مدرسه میفرستد. او قوانین حریم را آزاردهنده میداند و از هر فرصتی برای فرار از آن بهره میجوید. به دخترش لباسهای مدل غربی میپوشاند و میگوید «اهداف زن در لباس او منعکس میشود؛ پس اگر میخواهی مدرن باشی باید آخرین مدل لباس را بر تن کنی وگرنه خودت را پشت دیوارها و درهای بسته زندانی مییابی».
مرنیسی میگوید «با این که مادرم مسلمان بود اما نسبت به حجاب شک و تردید داشت و اصلاً دوست نداشت من محجبه شوم ... بالاخره روزی فرا رسید که به مناسبت خروج فرانسویان از کشور برای جشن و تظاهرات خیابانی به همراه دیگر زنان از منزل خارج شد و وقتی برگشت دیگر نقاب بر چهره نداشت». دگرگونیها و تحولات پدیدآمده در زندگی زنان مصر و ترکیه، چنان بر مادر مرنیسی تأثیر داشت که حتی برای مدتی او را دچار افسردگی کرد. همگان میگفتند جهان تغییر خواهد کرد و دیوارها فرو خواهد ریخت اما او هنوز احساس میکرد در حصار دیوارها زندانی است. او بیصبرانه منتظر تغییر جهان بود.
یکی دیگر از شخصیتهای اثرگذار بر اندیشهی مرنیسی عمه حبیبه است. او با نقل داستانها و سرگذشت «زن بالدار» که هرگاه اراده میکند میتواند از خانهاش به پرواز درآید، دیگران را شگفتزده میکند. او همیشه از تحقق رویاهایی سخن میگوید که همواره در ذهن پرورانده میشدند: این که رویاها میتوانند زندگی را تغییر دهند و آزادی زمانی آغاز میشود که در ذهن کوچک به رقص درمیآید، سپس واژه میشود و در نهایت به ثبت میرسد. مرنیسی میگوید من تصمیم گرفتم آن مرزها را از بین ببرم و این رسالت را از آن شبها با خود نگه داشتم.
یاسمن یکی دیگر از شخصیتهای اندرونی است. او یکی از نُه همسر پدربزرگ است که با تعدّد زوجات همسرش مشکل دارد. او پیوسته از آیندهای روشن و برابر سخن میگوید که وطنخواهان و استقلالطلبان علیه فرانسه وعده داده بودند. در این آیندهی امیدبخش زنان حق تحصیل خواهند داشت و هر مردی میبایست تنها یک همسر بگیرد تا زنان مجبور نباشند برای این که کنار شوهرشان باشند روزها و شبهای متوالی منتظر بمانند. یاسمن میگفت هر زنی که در حریم به سر میبرد فاقد حرکت و آزادی است، خصوصاً اگر شریک همسران شوهرش باشد زیرا باید مانند آنها سختی بکشد.
از تأثیر دیگر زنان اندرونی که بگذریم، به نقش و اهمیت رسانه میرسیم که در ایام کودکی مرنیسی چیزی جز رادیو و شنیدن صدا نبود، چرا که در آن زمان ورود دختران به سینما هنوز تابو محسوب میشد. زنان اندرونی جملگی مشتاق شنیدن صدای خوانندگانی نظیر اَسمَهان و امکُلثوم و تقلید از صدای آنها بودند. اسمهان برای زنان نماد خوشبختی فردی و زندگیِ پر از لذت و عشق و مبارزه با قوانین قبایل بود. نمایشنامهخوانی و بازی شخصیتهای واقعی و داستانی نظیر اسمهان، شهرزاد و دیگر زنان فعال، زنان اندرونی را برای رهایی از بند سنتهای حاکم آماده میساخت.
نکتهی جالب دیگر در مورد این داستان ارائهی تصویر ضمنی حضور بیگانگان در کشور است. گویی نوعی تشابه بین نگهبان اندرونی و مرزهای کشور وجود دارد. همچنان که در کودکی با مفهوم حریم و اندرونی آشنا میشود، حملهی بیگانگان به مرزهای کشورش را هم میبیند. در عین حال، از آن جا که مراکش مستعمرهی فرانسه است، حضور بیگانگان تأثیرات دیگری هم بر این جامعه دارد: مردم سبک زندگی متفاوتی را میبینند و با زندگی خود مقایسه میکنند، ازجمله این که زنان فرانسوی میتوانستند آزادانه در ملأ عام ظاهر شوند در حالی که بزرگان حریم به فاطمه و دیگر دخترها میآموختند که زنان نباید از حریم خارج شوند. این کشمکش و تصویر دوگانه در ایجاد تحولات گسترده در جامعهی آن زمان مراکش و هم در ذهن و زندگی فاطمه بیتأثیر نیست.
در مجموع، مرنیسی در این کتاب کوشیده است با ترسیم دوران کودکی خود، وضعیت زنان را در برههای از تاریخ نشان دهد. اوضاع نابسامان زنان در آن ایّام آنها را وادار کرده بود تا برای رهایی از حریم و زندان بر بالهای رویا سوار شوند تا لحظاتی را بدون نگرانی از بیعدالتیها به پرواز درآیند. مرنیسی خود یکی از همین زنان حریم بود که توانست رویاهایش را تحقق بخشد و با رهیافتی که همواره در زندگیاش پیش رو داشت، کوشید تا رویای زنان مسلمان دیگر را نیز به واقعیت نزدیک کند.