شرافتمندانه‌زیستن زیرِ سایه ستم | اعتماد


ارنست جیمز گینز [Ernest James Gaines] از برجسته‌ترین نویسنده‌های آفریقایی‌تبار آمریکایی است که اولین رمانش را ای. ال. داکترو در دهه شصت میلادی منتشر کرد. «درس پیش از مردن» [A lesson before dying]، شاخص‌ترین اثر او است که علاوه بر نامزدی جایزه پولیتزر 1993، برنده جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا، جایزه بزرگ انجمن کتابخانه‌های آمریکا، و جایزه کتاب سال باشگاه کتاب‌خوانی اُپرا وینفری شد. همچنین این رمان در فهرست صد رمان بزرگ جنوبی آمریکا برای همه اعصار که دانشگاه آکسفورد انتخاب کرده شماره پانزده را به خود اختصاص داده است. این رمان با ترجمه سیدرضا ابراهیمی از سوی نشر نقش جهان منتشر شده است.

خلاصه رمان درس پیش از مردن» [A lesson before dying] ارنست جیمز گینز [Ernest James Gaines]

«درس پیش از مُردن» روی حادثه‌ای در اواخر دهه 1940 در لوییزیانا متمرکز است که در آن یک جوان سیاه‌پوستِ فقیر و بی‌سواد به‌نام جفرسون (شباهت نام با رییس‌جمهور آمریکا) به‌خاطر نقش ناخواسته‌اش در یک مغازه مشروب‌فروشی و تیراندازی متعاقب آن به قتل محکوم می‌شود. جفرسون که یک تماشاگر بی‌گناه بود، توسط هیات‌منصفه¬ کاملا سفیدپوست به قتل انباردار متهم و به اعدام محکوم می‌شود. راوی داستان، معلم مدرسه، گرانت ویگینز (شباهت به یکی دیگر از رییس‌جمهورهای آمریکا)، باید مبارزه کند و با این پرسش قدیمی کنار بیاید که «چه چیزی از یک مرد، مرد باشرف می‌سازد؟»، و این درحالی است که گرانت تلاش می‌کند تا قبل اعدام جفرسون، از او «یک مرد شریف» بسازد.

در محاکمه، وکیل مقتول از جفرسون به‌عنوان چیزی مشابه یک حیوان یاد می‌کند، گرازی که هیچ تصوری از درست و غلط یا توانایی برنامه‌ریزی برای سرقت ندارد: «به همین زودی یک گراز را روی صندلی برقی می‌گذارم.» او که تنها چندماه از زندگی‌اش مانده و به اعدام محکوم شده، تمام امید خود را رها کرده و تسلیم تصویری از خود به‌عنوان یک جانور شده است.

از سویی دیگر، مادرخوانده او، از گرانت ویگینز، معلم مدرسه محلی می‌خواهد که در زندان به ملاقات جفرسون بیاید و به او آموزش دهد تا بتواند شرافتمندانه بمیرد. با وجود این، گرانت هیچ تمایلی ندارد که به این دانش‌آموز سرسخت و دشوار آموزش دهد، نمی‌خواهد با واقعیتی که برای سیاه‌پوستان اتفاق می‌افتد، یا سفیدپوستانی که زندان را اداره می‌کنند، روبه‌رو شود. اما عمه ویگینز، که او را بزرگ کرده، از او می‌خواهد که به پسرخوانده¬ دوستش کمک کند، بنابراین با اکراه این مسئولیت را می‌پذیرد.

این رمان به موضوعات مختلفی می‌پردازد که بستری برای تحریک بحث فراهم می‌کند. موضوع ظلم و ستم در سایه تاریخ برده‌داری، مانند تلاش ساکنان محله سیاه برای تثبیت حق خود در مقابل قوانین «جیم کرو» است. یعنی قوانینی که در عمل شرایطی برای سیاهان ایالت‌های جنوبی آمریکا ایجاد کرد که وضع آنان از سفیدهای آمریکایی پایین‌تر باشد و ضررهای اقتصادی، آموزشی و اجتماعی برایشان در پی بیاورد. آنچه در این کتاب مسلم است مبارزه آنها به منصه ظهور رسیده و آنها باید به‌طور جمعی شاهد اعدام یک مرد سیاه‌پوست بی‌گناه باشند.

ارنست جی. گینز نه‌تنها از تلاش جفرسون برای اثبات خود به‌عنوان یک مرد در مواجهه با مرگ می‌نویسد، بلکه از گرانت، یک معلم تحصیل‌کرده با احساس سرخوردگی و وظایف بیش از حد سنگین و طاقت‌فرسا، و نحوه مواجه‌شدن با آنها نیز می‌نویسد. نکته قابل تأمل و درعین‌حال درخشان کتاب، آنجایی است که نویسنده به‌طور زیرکانه و ظریفی دریچه‌ای رو به‌سوی درون انسان می گشاید تا یک‌بار دیگر موجود و وجود را در مقابل هم قرار دهد؛ یعنی آنجایی‌که شرایط سخت و بغرنج می‌شود، دین و وابستگی سنتی جامعه سیاه‌پوستان نیز زیرسوال می‌رود. و سوالاتی که مطرح می‌شود این‌گونه است: «آیا چیزی به‌نام ایمان کور وجود دارد؟» یا «وقتی با آزمایش‌های طاقت‌فرسا مواجه می‌شویم، آیا باید آن را به دست خدا بسپاریم یا بجنگیم؟» این پرسش‌ها در طولِ بحثی پرجنب‌وجوش و در خلالِ داستانی تحسین‌برانگیز طنین‌انداز می‌شود.

«درس پیش از مُردن» به واقعیت جامعه سیاه‌پوستان و مردان سیاه‌پوست امروزی در آمریکای شمالی بازمی‌گردد. این شباهت‌ها زمانی بیشتر قوت می‌گیرد که گروه جامعه سیاه یا بلک‌استارلاین‌ها نیز درمورد این پرسش‌های مهم بحث کرده‌اند: «چند مرد سیاه‌پوست امروزی به ناحق به‌دلیل جنایاتی که مرتکب نشده‌اند زندانی می‌شوند؟» و «جفرسون یک محاکمه عادلانه با هیات‌منصفه بی‌طرف دریافت نکرد.» یا «چندبار این اتفاق در سال 2017 در آمریکا افتاد؟» نکته اصلی پرسش‌هایی که مطرح شده در این عبارت نهفته است که «هرچه قوانین کمتر تغییر کنند، رفتارها بیشتر ثابت می‌مانند.» از این عبارت می‌شود اینطور نتیجه گرفت که: چه تغییری باید در جامعه امروزی برای به چالش‌کشیدنِ وضعیتِ موجود و گرفتن حق ستمدیدگان انجام داد؟ حال کتابِ «درس پیش از مردن» با قراردادن یک لنزِ بزرگ‌نمایی روی تاریخ سیاه‌پوستان اثبات می‌کند که جامعه سیاه‌پوستان و هر جامعه‌ای که زیر فشار ظلم حکومت‌های دیکتاتور است، بی‌شک تحت‌شعاع دو مساله بحرانی و خطرناک قرار می‌گیرند. از یک‌طرف همواره تحت ستم بوده‌اند و از طرف دیگر از ابراز عقاید خود ترسیده‌اند. اما ارنست جی. گینز در رمانِ قابل ستایشِ خود تاکید دارد که جهان امروز متفاوت است و چه جامعه سیاه‌پوستان و چه جوامعی که تحت‌تاثیر استبداد قرار دارند می‌توانند صدای جمعی خود را از طریق پلتفرم‌های مختلف به گوش جهانیان برسانند، و رسانه‌های اجتماعی یکی از قدرتمندترین و موثرترین آنهاست.

«درس پیش از مُردن»، رمانی قدرتمند و تکان‌دهنده است که به غیرانسانی‌بودنِ انسان می‌پردازد، اما همچنین به ما اجازه می‌دهد تا شاهد اَعمالِ کوچکِ انسانیت از غیرمنتظره‌ترین منابع باشیم. این کتاب معضلات اخلاقی بسیاری را ارائه می‌دهد و خواننده را به چالش می‌کشد تا زمانی و مکانی را در تاریخ آفریقایی‌آمریکایی تجربه کند که حتی امروز نیز بسیار واقعی است. بی‌شک خوانندگان در حین خواندن این کتاب اشک خواهند ریخت، و جهانِ درونِ خواننده به فکرکردن درمورد انسانیت و آنچه که یک انسان را می‌سازد، درگیر خواهد شد. دقیقا مشابه آن سخنرانی قدرتمند و تاثیرگذار گرانت، که در آن خطاب به جفرسون می‌گوید: «آیا می‌دانی افسانه چیست، جفرسون؟ افسانه یک دروغ قدیمی است که مردم به آن باور دارند. سفیدپوستان معتقدند که از هر کس دیگری روی زمین بهتر هستند- و این یک افسانه است. آخرین چیزی که آنها همیشه می‌خواهند این است که ببینند یک مرد سیاه‌پوست ایستاده است و برای حقِ خود کاری نمی‌کند، اما انسانیتِ مشترک می‌گوید ما همه باهم هستیم، و این اسطوره را از بین می‌برد. در این حالت آنها دیگر توجیه نمی‌کنند که ما را برده کرده‌اند و ما را در شرایطی که هستیم نگه داشته‌اند. تا زمانی که ما کاری نکنیم و فقط ایستاده باشیم، آنها در امان هستند.»

به‌طور کلی، جفرسون درحالی‌که بارِ کلِ یک جامعه را به دوش می‌کشد، تبدیل به یک شخصیت مسیحی می‌شود و با وقار در برابر مرگ و زندانبانان سفیدپوست، نشان می‌دهد که واقعاً «شرافتمندانه زندگی‌کردن» به چه معنا است. او درحالی‌که برای گناهان دیگران می‌میرد، خود را نه یک گراز، بلکه یک انسان نشان می‌دهد و در این روند گرانت ویگینز را رستگار می‌کند، و به یک آپوتئوز می‌رسد.

«درس پیش از مُردن» رمانی سرراست است که به‌طور استادانه زمان و مکان و جامعه‌ای را تداعی می‌کند که مجبور به تحمل بی‌عدالتی های غیرانسانی شده است. رفتار متینی که در آن یک انسان ساده قیام می‌کند و با شجاعت و لطف، بار غیرانسانی‌بودن انسان را بر دوش انسان می‌پذیرد. درواقع داستانی نشاط‌آور درباره¬ پیروزیِ روحِ انسان است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...