داستانهای کوچک مصور... کارمند جزء یک شرکت صنعتی پای گرفته در یکی از شهرهای بزرگ شمال ایتالیا و متأهل و دارای سه فرزند، هرروز با عدم انطباق با محیط شهری مواجه می‌شود... به جستجوی نشانه‌های طبیعت می‌رود که در زیر نشانه‌های خفقان‌آور و از نظر او غیرقابل درک مدنیتی پیروز پنهان است... لبخند غالباً تلخ و متأثری که ناشیگریهای مزمن مارکووالدو به شیوه چارلی چاپلین القا می‌کند.

مارکووالدو یا فصلهای شهر | ایتالو کالوینو
مارکووالدو یا فصلهای شهر
[Marcovaldo ovvero Le stagioni in citta]. (Marcovaldo) حکایت هایی از ایتالو کالوینو (1) (1923-1985)، نویسنده ایتالیایی، که در 1963 منتشر شد. ده متن از بیست متن کوتاهی که تحریر نهایی مارکووالدو را تشکیل می‌دهد (همراه با نقاشیهای توفانو (2)) نخستین بار در 1958، در کتابی شامل همه حکایتهای کالوینو با عنوان ساده حکایتها (3)، منتشر شد. مارکووالدو بارها و بارها، از جمله برای مدارس، تجدید چاپ شد. کالوینو خود این کتاب را نمونه «داستانهای کوچک مصور برای بچه‌ها» توصیف کرده است. در واقع، این بیست متن حول یک ماجرای واحد برای داستان مصور نظم می‌یابد: مارکووالدو، کارمند جزء یک شرکت صنعتی پای گرفته در یکی از شهرهای بزرگ شمال ایتالیا و متأهل و دارای سه فرزند، هرروز با عدم انطباق با محیط شهری مواجه می‌شود. بنابراین، در هر سرگذشتی به جستجوی نشانه‌های طبیعت می‌رود که در زیر نشانه‌های خفقان‌آور و از نظر او غیرقابل درک مدنیتی پیروز پنهان است که با «معجزه اقتصادی» بعد از جنگ مرتبط می‌شود (سوداگری املاک (4)، 1957). این جستجو نخست او را به ردیابی کوچکترین نشانه‌های زندگی حیوانی یا نباتی در شهر و سپس با خواندن رمز آن نشانه‌ها، به گریز در رؤیاپردازی درباره «حالت غریزی» می‌کشاند که نتیجه تغییرناپذیر آن به شکل سرخوردگی بروز می‌کند.

شکل قالبی ساخت روایی، تکرار شدن تأثیر حاصل از «سقوط» نهایی، اختصار پی‌آیندهایی که بر فکاهی بودن موقعیتها پایه‌گذاری شده است، همه عناصری است که از نظر صورت‌شناسی به داستان مصور نزدیک است. با این حال،‌ این «کاهش» تخیل نباید تاریخ‌مداری پرقدرتی را که ماجراهای مارکووالدو تیره‌بخت گویای آن است، کم‌بها سازد. او به گروه اجتماعی‌ای تعلق دارد که در سالهای 1950 مصرف را هنوز کار دیگران می‌شمارد؛ کار ثروتمندان، طبقه‌ای که واقعیتی دشوار را متحمل می‌شود، واقعیت پرولتاریای شهری را که کاملاً از امیدواریهای زاده پایان جنگ، در دنیایی برادروار و مساوات طلب دور است. بی‌شک کالوینو بدان سبب به این شکل بسیار خاص ناشی از آنچه در کودکی خوانده است متوسل می‌شود که به این سرگذشتها وزنی بیش از حد نورئالیستی ببخشد. هر متن به قصه کوچکی «برای کودکان و همچنین برای بزرگسالان» تبدیل می‌شود؛ لبخند غالباً تلخ و متأثری که ناشیگریهای مزمن مارکووالدو به شیوه چارلی چاپلین القا می‌کند. در این بخش، مضمونی بنیادین هویدا می‌شود: مضمون انهدام واقعیت و دنیای خیال. یکی از عناصر ثابت در جستجوی شخص داستانی، در واقع دریافت حسی «تحت» واقعیت دنیایی دیگر است که زیستنی‌تر و واقعی‌تر باشد، حتی اگر این جستجو نومیدکننده و ناممکن درنظر آید. این کاربرد ادبیات، یعنی پیشنهاد «ضد جهان» یا «دنیاهای ممکن»، در رمانهای بعدی به شکل گسترده‌تری مطرح می‌شود.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش

1.Italo Calvino 2.Tofano 3.I Racconti 4.La speculazione edilizia

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...