مجموعه داستان «ما چهار نفر بودیم» نوشته امیررضا بیگدلی منتشر شد.

ما چهار نفر بودیم امیررضا بیگدلی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این مجموعه که شامل شش داستان کوتاه است، در ۱۰۵ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۰ هزار تومان در نشر ترنگ عرضه شده است.

«سه کیلو اضافه وزن»، «شجره‌نامه»، «یک بسته کبریت از من بخرید»، «فاتحه‌ای برای زندگان»، «ما چهار نفر بودیم« و «یک حبه قند» داستان‌های این مجموعه هستند.

در قسمتی از داستان «ما چهار نفر بودیم» می‌خوانیم: «اول چیزی نبود. یک سرماخوردگی کوچک بود. بعد جایش را داد به یک حس مبهم در گلو و گردن که دست آخر شد جریان خون نیم‌بند اول وقت هر روز صبح. آدم سحرخیزی بودم. صبح‌ها با اولین رگه‌های روشنایی بیدار می‌شدم. اما بعدها دیگر نیمه‌شب بیدار می‌شدم. هر نیمه‌شب چند قطره خون از بینی راهی گلو می‌شد و حلقم را خنک می‌کرد. انگار ساعت شماطه‌داری بود که نیمه‌شب‌ها صدایش در سکوت خانه طنین می‌انداخت. ادامه یافت و ادامه یافت تا فهمیدم آن جریان شبانه‌ مرموز از یک توده‌ بدخیم میان سر و گردن سرچشمه می‌گیرد؛ سری که دیگر سنگینی می‌کرد به روی این گردن.»

«چند عکس کنار اسکله»، «آن مرد در باران آمد»، «آدمها و دودکش‌ها»، «اگر جنگی هم نباشد»، «دو کلمه مثل آدم حرف بزنیم»، «آن سال سیاه» و «چند نسخه از این کاغذها» از دیگر آثار امیررضا بیگدلی است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...