ترجمه عربی ۱۴ داستان از ۱۴ نویسنده ایرانی، با عنوان «مرثیة الهواء» (مرثیه باد) در عراق منتشر شده است.

مرثیة الهواء (مرثیه باد) در عراق

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب با ترجمه حسین طرفی و مقدمه‌ای از کیهان خانجانی با عنوان «داستان کوتاه جهان بی داستان کوتاه ایران ناقص است» در انتشارات «شهریار» عراق انتشار یافته است.

این گزیده داستان در دو بخش، «کتاب مرگ» و «کتاب زندگی»، گردآوری، تدوین و ترجمه شده است. عنوان کتاب نیز نام داستانی از ابوتراب خسروی است و از مجموعه داستان «کتاب ویران» انتخاب شده است.

داستان‌هایی از صادق چوبک «انتری که لوطی‌اش مرده بود»، هوشنگ گلشیری «عروسک چینی من»، احمد محمود «ستون شکسته»، نسیم خاکسار «زایر»، ابوتراب خسروی «مرثیه باد»، محمدرضا صفدری «دو رهگذر»، قاضی ربیحاوی «حفره»، عدنان غریفی «کوسه»، کورش اسدی «پوکه‌باز»، حسین مرتضاییان آبکنار «داستان رحمان» و... در این مجموعه منتشر شده است.

در بخشی از مقدمه این مجموعه به قلم کیهان خانجانی که توسط احمد حیدری به عربی ترجمه شده، می‌خوانیم: پانزده سال پس از انقلاب مشروطه، سال ۱۳۰۰ سال مهمی است در تاریخ ادبیات ایران؛ در سه حوزه شعر و نمایشنامه و داستان، سه اثر به چاپ می‌رسند که پیشنهادهایی تازه‌اند برای نظم و نثر کهن فارسی: انتشار شعر نو «قصه رنگِ پریده» از نیما یوشیج، انتشار نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» نوشته جعفر مقدم، انتشار مجموعه داستان «یکی بود یکی نبود» از محمدعلی جمال‌زاده.

البته این سه اثر به‌ناگاه پدید نیامدند و اگر اتفاق‌های پیش از انقلاب مشروطه با دقت مرور شود، زیرساخت‌های آفریده شدنِ چنین آثاری مشخص می‌شوند، از جمله: برخورد با فرهنگ و تمدن غرب توسط درباریان قاجار و دانش‌آموختگان مدرسه‌ دارالفنون، آغاز جریان ترجمه، ورود تکنولوژی چاپ و سینماتوگراف و عکس، آموختن زبان خارجی و مطالعه آثار و... .

اما مدرنیسم در داستان‌نویسی فارسی با صادق هدایت و آثارش آغاز می‌شود. او به واسطه آمد و شد به فرانسه و برخورد با آثار مدرنیستی و تأثیرپذیری از هنر غرب و درونی کردن و بومی‌سازیِ آن فرم و ساختار و تکنیک، آثاری آفرید که در داستان‌نویسی ایرانی رُخداد محسوب می‌شوند.

پس از صادق هدایت، داستان‌نویسان بزرگ و صاحب‌سبکی در زبان فارسی پدید آمدند؛ در پیش از انقلاب ۱۳۵۷، کسانی چون صادق چوبک، ابراهیم گلستان، بهرام صادقی، غلامحسین ساعدی ، هوشنگ گلشیری و غیره. پس از انقلاب ۱۳۵۷ بر این تعداد افزوده شد و داستان کوتاه با وجود تمامِ محدودیت‌های سانسور و چاپ و جنگ و وضعیت اقتصادی و مهاجرت، یکی از بهترین دوران خود را در ایران سپری کرد و به اندازه‌ تمامِ نیم قرنِ گذشته‌اش، داستان‌ کوتاه‌نویس خوب معرفی کرد، از جمله نویسندگانی که غالبا پس از انقلاب و بیشتر در دهه شصت آثارشان منتشر شد: اصغر الهی، بیژن بیجاری، یارعلی پورمقدم، گلی ترقی، رضا جولایی، امیرحسن چهلتن، علی خدایی، ابوتراب خسروی، قاضی ربیحاوی، منیرو روانی‌پور، اکبر سردوزامی، محمدرضا صفدری، صمد طاهری، اصغر عبدالهی، رضا فرخفال، شهریار مندنی‌پور و...

چرا تا اینجای این مقدمه صحبتی از رمان نیست؟ باید گفت در زبان فارسی، در زمینه‌ داستان بلند و داستان‌های به‌هم‌پیوسته و رمان کوتاه آثار درخوری نوشته شده است که قابل ترجمه و ارائه به جهان است، از جمله: بوف کور، توپ مرواری، شازده احتجاب، کریستین و کید، آینه‌های دردار، ملکوت، یکلیا و تنهایی او، سنگی بر گوری، خروس، نماز میت، عزاداران بَیَل، ترس و لرز، نکبت، زنان بدون مردان، گاوخونی، سپیده‌دم ایرانی، دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، کی ما را داد به باخت، شهر بازی، عقرب، و... اما در زمینه رمان بلند، تعداد این آثار خیلی کمتر است؛ رمان‌هایی چون: سنگ صبور، سووشون، همسایه‌ها، داستان یک شهر، جای خالی سلوچ، شب هول، درازنای شب، طوطی، دایی‌جان ناپلئون، زمستان ۶۲، سوره‌الغراب، وِردی که بره‌ها می‌خوانند، خسرو و خوبان، اسفار کاتبان، رود راوی، و... چرا ادبیات فارسی هنوز در زمینه‌ داستان و رمان کوتاه بهتر است از رمان؟ این قصه‌ پُرغصه سرِ دراز دارد؛ لزوماً ایراد آن، ایراد نویسندگان ایرانی و ظرفیت‌های زبان فارسی نیست؛ نوعی جبر تاریخی است که وارد شده است، از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: انقطاع تاریخی، پشتوانه‌ هزارسال شعر فارسی، فلسفه زمان، گفتگو، درونِ ناآرام نویسنده و بیرونِ آرام او، منظومه به جای رُمانس، سیرِ عمودیِ روایت و سانسور.

با این همه معضلِ تاریخی تا اکنون، حیرت‌انگیز است کیفیت همان تعداد اندک رمان بلند و کوتاه فارسی، اما باید بپذیریم به گرد پای داستان کوتاه نمی‌رسد. پس چرا جهانی نمی‌شود؟ یکی از چندین دلیلش این است: همان‌طور که در محتوای آثار ادبی می‌گوییم بومی بنویسیم، جهانی بیندیشیم؛ در مورد ترجمه شدن نیز باید بگوییم: تیراژ بومی داشته باشیم، تا به تیراژ جهانی برسیم. به دلایل مشکلات بسیار، تیراژ آثار فارسی در داخل محدودند.

اگر داستان‌نویسی فارسی فقط سالی یک داستان کوتاه در حدِ جهانِ داستان کوتاهِ جهان تولید کرده باشد، اکنون گنجینه‌ای قابل ترجمه در خود نهان کرده است. گزیده داستان کوتاهی از خاورمیانه و آسیا و حتی جهان، بدون داستان‌های کوتاهی از نویسندگان ایرانی، بی‌شک ناقص است.

داستان‌های کوتاه ترجمه‌شده در این کتاب، مُشتی کوچک، نمونه خروارند.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...