چاپ چهارم کتاب «130 نکته در باب کارگردانی» [Frank Hauser and Russell Reich] اثر فرانک هاوزر و راسل رایش [Frank Hauser and Russell Reich] با ترجمه حمید احیاء در نشر بیدگل منتشر شد.

130 نکته در باب کارگردانی» [Frank Hauser and Russell Reich] اثر فرانک هاوزر و راسل رایش [Frank Hauser and Russell Reich]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از شرق؛ این کتاب درواقع چکیده‌ای از تجربیات ارزشمند فرانک هاوزر در طول سال‌ها فعالیت در عرصه کارگردانی تئاتر و همچنین تجربیات راسل رایش از به‌کار‌بستن موفقیت‌آمیز رهنمودهای هاوزر و بسط و گسترش آنها در این حرفه است. این کتاب از نخستین مواجهه با متن می‌آغازد و نکات پرباری درباره دریافت و تحلیل متن بیان می‌کند و در ادامه به موضوعات دیگری نظیر نخستین روخوانی، گزینش بازیگر، قوانین تمرین، میزانسن و عناصر به صحنه درآوردن و حتی خنده‌گرفتن از تماشاگران می‌پردازد. به عبارت دقیق‌تر، تلاش مؤلفان در کتاب حاضر این است که با بیان رهنمودهایی که به نظر خودشان رعایت برخی اختیاری و برخی دیگر الزامی است، کارگردانان، خواه تازه‌کاران و خواه باتجربه‌ها را از مسائل و مشکلات احتمالی همه مراحل کارگردانی تئاتر آگاه سازند و در پیشگیری از وقوع و حل آنها یاریگر آنان باشند.

فرانک هاوزر که اصالتی لهستانی داشت، در سال 1922 در ولز متولد شد و پس از دوران تحصیلش، به تهیه‌کنندگی نمایش روی آورد و سپس گروهی از بازیگران را در آکسفورد گرد آورد. او نزدیک به دو دهه کارگردان تماشاخانه آکسفورد بود و نمایش‌های گوناگونی را در لندن و نیویورک به روی صحنه برد. پس از آنکه هاوزر آکسفورد را ترک کرد، نمایش‌های مختلفی در وست‌اند اجرا کرد.

راسل رایش، از شاگردان فرانک هاوزر بوده و از همین‌جا آشنایی این دو شکل می‌گیرد و رایش در یکی از اجراهای هاوزر به‌عنوان دستیار مشغول به کار می‌شود. در جلسات تمرین نمایش، هاوزر جزوه‌ای مختصر به رایش می‌دهد که شامل نکته‌هایی در باب کارگردانی بوده است:‌ اینکه چطور باید با بازیگر صحبت کرد، چگونه باید صحنه را تحلیل کرد، چگونه باید تمرین‌ها را زنده و روان نگه داشت و... .

راسل رایش درباره این یادداشت‌ها نوشته: «برخلاف برداشتی که امکان داشت از یادداشت‌های فرانک کرد، تکنیک‌های کارگردانی او در تمرین‌ها اصلا مدرسه‌ای و انعطاف‌ناپذیر نبود. یادداشت‌ها اساس کار او، دخالت سریع و بجا و کارآمد او و راهنمایی و هدایت متمرکز و کاملا ساده او را به‌خوبی نشان می‌داد و این‌همه را چنان ساده بیان می‌کرد که ممکن بود آن یادداشت‌ها را هم مانند خودش دست‌کم گرفت. فرانک، به هنگام کارگردانی اگر مجبور می‌شد، همه‌‌چیز را می‌شکافت و توضیح می‌داد؛ اما این‌ کار را به دلخواه انجام نمی‌داد؛ چرا‌که انتظار داشت بازیگر یا دانشجو نیز مسئولیتی بر‌عهده بگیرد و فعالانه در بحث و کاوش شرکت و خود نکاتی را کشف کند. به عبارتی دیگر، اعتقاد داشت خود شخص نیز باید نقشی داشته باشد. او چیزی را بیان می‌کرد و انتظار داشت شخص آن را تحلیل و اجرا کند. همیشه مدتی طول می‌کشد تا شخص متوجه شود فرانک بی‌آنکه در ظاهر چیز زیادی گفته باشد یا کار مهمی کرده باشد، به بیشتر آنچه می‌خواسته دست یافته است؛ امری که نشان‌دهنده خبرگی و مهارت هر کارگردان و آموزگاری است».

«130 نکته در باب کارگردانی»،‌ درواقع شامل نکاتی است که فرانک هاوزر در جزوه‌اش نوشته بود و البته راسل رایش چیزهای دیگری را که در تمرینات از هاوزر آموخته بود، هم به آن اضافه کرده و این کتاب به این ترتیب شکل گرفته است.

این کتاب نه‌فقط برای کارگردانان تازه‌کار سودمند است؛ بلکه کارگردانان کهنه‌کار نیز که مایل‌اند با شیوه‌ها و گرایش‌های تازه آشنا شوند، می‌توانند از آن استفاده کنند. این کتاب، همچنین می‌تواند برای فیلم‌سازان، تماشاگران تئاتر و علاقه‌مندانی که می‌خواهند از نزدیک با چگونگی پروسه خلق تجربه‌ای زنده و مشترک آشنا شوند، مفید باشد. «130 نکته در باب کارگردانی» قرار نیست تنها دستورالعملی برای یک‌ بار خواندن باشد؛ بلکه می‌توان از آن مانند «کارافزاری دائمی» استفاده کرد. طبق توضیحات خود کتاب، بخش‌های مختلف آن را می‌توان به یکی از این سه روش خواند: ترتیب خطی کتاب روند تمرین را از شروع تا پایان نشان می‌دهد و در طول کارگردانی می‌توانید به همان ترتیبی که کار پیش می‌رود به آن مراجعه کنید.

بخش‌بندی مطالب این امکان را می‌دهد تا در راه رفتن به محل تمرین‌ها یا وقتی منتظر رسیدن بازیگران هستید، کتاب را نگاه کنید و ببینید چه چیزی مناسب تمرین آن روز است. نکته‌هایی را که به هم مربوط‌اند با هم بخوانید. با این کار می‌توانید موضوعات مهم دیگری پیدا کنید که لزوما به‌طور مجزا به آنها پرداخته نشده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...