استارتاپها کتابخوانی را دگرگون میکنند | شرق
«بهخوان» یکی از ضرورتهای شرایط زندگی فعلی است. این تعریفی است که مهدی فیروزان از فعالیت این سایت کتابخوانی ارائه میدهد. طبق گفته فیروزان «بهخوان» با هدف گسترش فرهنگ کتابخوانی در بخش خصوصی راهاندازی شده که از هیچ منبع مالی استفاده نکرده است؛ حتی از تسهیلات معاونت علمی. «بهخوان» متمرکز بر حوزه اندیشه است و فعالیت آن بر گفتوگوی آزاد و تولید اندیشه بنا شده است. فیروزان استقلال این سایت کتابخوانی را نقطه قوت آن میداند و تأکید میکند که تا به امروز از هیچ بخش خصوصی و دولتی کمک گرفته نشده، حتی کمکهایی که حق استارتآپها است. این استقلال و آزادی که فیروزان از آن یاد میکند، شرط بقای این سایت کتابخوانی است تا به اهدافش نزدیکتر شود. در ادامه گفتوگوی ما با مهدی فیروزان را درباره چرایی راهاندازی این سایت میخوانید.
بد نیست ابتدا کمی درباره تجربه راهاندازی استارتآپی تولید و پخش کتاب الکترونیک صحبت کنیم. چه شد که به چنین ایدهای رسیدید؟
سال 89 بود که من با فیدیبو وارد اکوسیستم استارتآپی شدم که این نام گرفتهشده از فیروزان دیجیتال بوک... است. همان زمان که مجید قاسمی ایده فیدیبو را آورد و ما سرمایهگذاری کردیم جوانهای زیادی با ایدههای گوناگون سراغ من آمدند. بخشی از منابع مالی فیدیبو از پروژههای مختلف تأمین میشود تا این دغدغه فرهنگی به نتیجه برسد. تا امروز حدود 15 استارتآپ را سرمایهگذاری کرده یا شراکت کردهام. حوزه کتاب و فرهنگ مهمترین حوزهای است که دوست دارم و معتقدم در حوزه فرهنگ میتوانیم استقلال اقتصادی ایجاد کنیم، اگر آنقدر منتظر و متوقع کمکهای دولتی نباشیم.
الان الگوی شهر کتاب را ببینید که از هیچکس بودجه نمیگیرد و روی پایش ایستاده است. در طول دوران کرونا که مشاغل زیادی دچار چالشهایی شدند، یک شهر کتاب بسته نشد. معتقدم ناموس اقتصاد بر عرضه و تقاضا نهفته است. اگر تقاضا را درست ارزیابی کنید، میتوانید در حوزه فرهنگ هم عرضه درست را انجام دهید؛ اما همیشه کمکهای دولتی، تولیدکنندگان فرهنگی را متوقع میکند تا ضعف مطالعاتی و برنامهریزی اقتصادیشان را با یارانه دولتی پر کنند. از ابتدا در شهر کتاب تصمیم گرفتم روی پای خودمان بایستیم و از هیچکس کمک نگیریم. یکی از کارهایی که در اکوسیستم دیجیتالی و استارتآپی ایدهاش را مشاورم حامد حمایتکار مطرح کرد که نگاهش برگرفته از تخصص و دانشش در حوزه نرمافزار، نوشتن، پروموتکردن و مارکتینگ بود، منجر به طرح ایده «بهخوان» شد.
زمانی که بازار کتاب به دلیل گرانی، قطع سوبسیدها و... رو به ضعف رفته بود، حضور گجتها، ماهوارهها و... رقیبی برای کتاب محسوب میشد و اوضاع اقتصادی جهان و به تبع آن کشورمان و اشتباهات تصمیمسازان ایران دست به دست هم داد که احساس کنیم بازار کتاب رو به ضعف است. در این شرایط چگونه میشد بازار کتاب را رونق داد؟ از طریق گفتوگو میان مردم علاقهمند به کتاب. گفتوگویی که حضوری نیست، زمانی است که شما فکر میکنید و حرف میزنید. یک الگوی خارجی به نام گودریدز وجود داشت که این کار را قبلا انجام داده بود. جای گودریدز در ایران خالی بود. چند گروه قبل از ما شروع کرده و متوقف شده بودند. مطالعات را شروع کردیم و از گودریدز ایدههایی گرفتیم و ایدههای بومی هم اضافه شد و اولین شبکه اجتماعی بخش خصوصی را تأسیس کردیم. شبکههای اجتماعی در ایران با بحثهای صیانت و... روبهرو هستند و عملا هرچه شبکه اجتماعی درست شده دولتی است و استقبال و اقبال مردم به این شبکههای اجتماعی دولتی کم بوده.
«بهخوان» اولین شبکه اجتماعی بخش خصوصی است. منتها در این مرحله به کتاب، اندیشه و فکر اختصاص پیدا کرده. یکونیم میلیون کتاب فارسی در آن بارگذاری شد و هر شخص در «بهخوان» میتواند بهعنوان کاربر یک صفحه داشته باشد، همینطور هر کتاب، ناشر، نویسنده، مؤلف و صاحب اثر یک صفحه دارد و مردم میتوانند روی «بهخوان» درباره کتاب، ناشر و نویسنده نظرشان را بگویند و گفتوگو شکل بگیرد. «بهخوان» به این دلایل شکل گرفت. میگویند استارتآپها یا باید نیازی از جامعه را برطرف کنند یا ارزشی را به جامعه بیفزایند. «بهخوان» این کار را انجام داد. وقتی صفحه «بهخوان» را باز میکنید، زمینههایش تعیین شده است، کتابهایی که تازه منتشر شده و کسانی که سهمیه دارند، میتوانند بنویسند، نقد کنند یا از کتابی تعریف کنند، اشکالات ترجمه را بگویند و... همه موضوعاتی که در باب نقد و معرفی است وجود دارد.
همه نویسندگان میتوانند ذیل کتاب خودشان راجع به کتاب داستانشان را بگویند. امروز یکی از راههای بازارسازی، قصههای پشت سر محصولات است. در حال حاضر در حوزههای استارتآپی و اقتصادی وقتی با قصهای روبهرو میشوید که دلایل تولد یک ایده یا محصول را میبینید، عملا توجهتان جلب میشود تا اینکه خیلی ساده بگویند این کتاب را بخوان. اما اگر قصه نویسندهاش را بدانید که چطور تغییر کرده، طور دیگری مشتاق خواندن کتاب میشوید. «بهخوان» نیازی را از جامعه برطرف کرده است، شبکه اجتماعی آزاد بخش خصوصی برای تبادل افکار، تولید فکر و گفتوگو درباره فکر ایجاد شده است. به نظرم هر کتاب یک شخصیت دارد و شما با شخصیتهای گوناگون از طریق «بهخوان» آشنا میشوید و میتوانید لذتها، منابع علمی و تفکریتان را انتخاب کنید.
در فاز اول که در ایام نمایشگاه کتاب از آن رونمایی خواهیم کرد و امیدوارم ارشاد کمک کند و غرفه مناسبی هم برایش مهیا شود. فاز اول «بهخوان» را که گفتوگو بر اساس کتاب است، رونمایی میکنیم. در آینده شما را ارجاع میدهد به جاهایی که میتوانید کتاب را تهیه کنید. مثلا اگر نسخه الکترونیک کتاب موجود است، شما را به طاقچه، فیدیبو یا... ارجاع میدهد. برای تهیه نسخه فیزیکیاش به شرکتهای آنلاین فروش کتاب متصلتان میکند؛ یعنی با مراجعه به «بهخوان» میتوانید در موضوع مورد علاقهتان نظر مردم و ارزشگذاریها را بخوانید، ریتینگ را ببینید، کتابتان را انتخاب کنید، اگر نسخه الکترونیک یا کاغذی دارد، تهیه کنید. در «بهخوان» فرمولی وجود دارد که علاقهمندان یک نویسنده یا کتاب میتوانند با هم درباره آن صحبت کنند. معتقدم یکی از مشکلات اساسی ایران فقدان گفتوگو است و برای اینکه بتوانیم این فقدان را به اندازه خودمان حل کنیم، باید سازوکارهای گفتوگو را ایجاد کنیم. اینکه ما مدام از گفتوگو بگوییم ولی سازوکارش را نداشته باشیم، به نتیجه نمیرسیم. شبکه اجتماعی «بهخوان» این سازوکار را درباره کتاب، تولید اندیشه و فکر ایجاد کرده است. هم اکنون یک ونیم میلیون کتاب فارسی روی بهخوان قابل جستجو است.
به هر حال در سالهای اخیر «گودریدز» جایگاه مهم و تأثیرگذاری برای علاقهمندان به کتاب ایجاد کرده که کاربران فارسیزبان بسیاری هم دارد. «بهخوان» را به نوعی میتوان نوع فارسی آن در نظر گرفت؟
مشکل گودریدرز این است که به زبان انگلیسی است. به دلیل تحریم باید با VPN وصل شوید که مشکلات قطع و وصلی دارد. همه کتابهای فارسی را ندارد و بیشتر تمرکزش بر زبان انگلیسی است و افزودن نظر از IP ایران روی گودریدز به دلیل تحریم خیلی وقتها با مشکل مواجه میشود. الان عده زیادی از نویسندگان فارسیزبان گودریدز به «بهخوان» آمدهاند. تقریبا 60، 70 درصد نویسندگان گودریدز هم در گودریدز و هم «بهخوان» کار میکنند.
همانطورکه اشاره کردید گستردگی مخاطب ایرانی در این میان کمککننده است، اما شاید منِ خواننده بخواهم نظرم را درباره یک کتاب بگویم. قاعدتا ما هم مشکلات خودمان را در بحث نشر و حتی انتشار کامنت داریم. برای این مسئله فکری شده است؟
چندی پیش نامهای برای خانم کریستینا نوشتم و گفتم چه کاری انجام میدهیم و خواستم تجربیاتش را برای من بگوید. در این دوران مجبور شدیم مشابه بسیاری از استارتآپهای جهانی را در ایران ایجاد کنیم. فارغ از اینکه خدمات خوبی میدهد یا نه، یک تجربه توسعه است. تصمیم گرفتیم در داخل ایران آن مسیر توسعه را که بخشی از آن استفاده از موجودی جهانی است و بخشی تمرین و ممارست برای تولیدات است، انجام بدهیم. یکی از محسنات «بهخوان» این است که جوانان علاقهمند به حوزه کتاب را که در حوزه نرمافزار و اکوسیستم استارتآپی تسلط دارند، دور هم جمع میکند. فرض کنید اگر راه باز بود و تحریمی نبود و گودریدز در ایران یک شعبه باز میکرد، یک اتفاق بود، اما باز نیاز به یک ایستگاه در ایران داشت که در داخل ایران مدیریتش کند. بااینحال، هر وقت تحریم آزاد شود، گودریدز برای اینکه وارد ایران شود «بهخوان» را دارد و میتواند از آن استفاده کند. با محتوایی که برای همین مردم است. الان «بهخوان» محتوای افغانها و تاجیکها را هم در مورد کتابهایشان دارد و وقتی تحریم تمام شود یا موانع برداشته شود، یک گام جلو هستیم. در این شرایط لازم نیست گودریدز از ابتدا در ایران شعبهای تأسیس کند؛ یک همتا در اینجا دارد که با آن میتواند کار کند. این یعنی من گمان میکنم هر کاری که دنیا در جهت توسعه فردی و اجتماعیاش انجام داده، ما هم میتوانیم انجام دهیم و به اصطلاح امروز، بومیسازیاش کنیم.
خاصیت گودریدز این بود که وبلاگ دوران مدرن و کتابخوانی محسوب میشد. کسانی که کتاب میخوانند آنجا نظراتشان را میگویند. به این فکر کردید که میشود این مجموعه را گسترده کرد.
ما هم در عمل به این رسیدیم و شروع کردیم. خیلی از جوانان یک صفحه اینستاگرام یا وبلاگ دارند که کتاب معرفی میکنند. با تمام آنها وارد گفتوگو شدیم. یکی از محسنات شبکههایی مثل «بهخوان» و گودریدز این است که دانش بشری را یک جا ذخیره میکند. مثلا شما 30 سال قبل در روزنامهای یک نقد کتاب نوشتهاید، یک تألیف از کتاب 10 سال قبل در مجلهای در اهواز نوشتهاید، دیگران درباره آن کتاب در جاهای گوناگون نوشتهاند. چیزی مثل «بهخوان» این دانش 30، 40 ساله گذشته و آینده را میتواند یکجا ذخیره کند. فقط به موتورهای جستوجو اکتفا نکنید. خیلی از کتابهای ما در موتورهای جستوجو نیست. حالا حساب کنید اگر «بهخوان» را 20 سال قبل راهاندازی میکردیم، امروز چه سرمایه ارزشمندی از یک جوان 16 تا 36 ساله که در این حوزهها نوشته بود، در اختیار داشتیم. به نظرم از این دیدگاه هم باید به شبکههایی مثل «بهخوان» و گودریدز اندیشید. واقعا در دورانی که وقت کم است، تسهیل در دسترسی و رسیدن به منابع موردنیاز بسیار مهم است.
طبق آخرین گزارشها در دنیا شیب رفتن به سمت کتاب صوتی خیلی بیشتر شده است. به این موضوع چقدر فکر کردهاید؟
دو مورد خیلی برایم جدی است، هوش مصنوعی و محتوا. الان دنبال سازوکاری هستیم که بتوانیم نرمافزار نوشته را به صوت و البته صوت دلخواه مخاطب بنویسیم. مثلا در فهرست شما 40 نوع صوت وجود دارد. در نظر داریم این امکان را به شما بدهیم که مثلا با صدای مادربزرگتان بتوانید نرمافزاری بنویسید تا با این صدا کتابی را بشنوید.
هوش مصنوعی در این زمینه در قسمتهای دیگر هم وارد شده و آنقدر در روند تقویت نوستالژیک آدمها مؤثر بوده که مثلا چهره پدر و مادرها را بازسازی کرده و... به نظرم مونتاژ در همه زمینهها در زمینه تولید زیربناست. کپیکردن اگر تکرار صرف یک محصول نباشد، میتواند زیربنای خوبی باشد. شما از بخش تمدنی صحبت کردید، در رویکرد فرهنگسازی و تمدنی هم قصد دارید زبانمحور باشید؟
در بهخوان توانستیم بخشی از کتابهایی را که به زبان فارسی در افغانستان چاپ شده داشته باشیم.
در زمینه گویشها چطور؟
آن نرمافزار هم به مرحله تست رسیده است.
مقصودم این است که مثلا در رشت شیون فومنی را داریم که شاعر بزرگی است. او یک ثروت است که شاید کمتر کسی او را بشناسد و یک ارتباط فرهنگی و تمدنی است. این یک مثال است که بگویم در حوزه تمدنی، زبانها و گویشها میتوان به کارهای بزرگی فکر کرد.
در «بهخوان» میشود به زبان فارسی لهجه را نوشت. در «بهخوان» این امکان هست که زبان ترکی یا عربی یا گویشهای گیلکی و کرمانی و... را به فارسی بنویسید. اما در مورد صوت فکر میکنم در برنامه شنوتو میتوان به این موضوع فکر کرد که در طراحی پادکست بخشی را به گویشهای ایرانی اختصاص داد.
بنای توسعه حرکت است و از زبان و ارتباط تمدنی صحبت میکنیم. چه تدبیری برای پرداختن به گویشها در نظر گرفتید؟
در «بهخوان» این زیرساخت وجود دارد، چون هرچه با زبان فارسی سروکار دارد و امکان نوشتنش به زبان فارسی موجود است، در این سایت هست. به این فکر کردیم که یک گزینه در «بهخوان» برای گویشها ایجاد کنیم که وقتی شخصی روی صفحه «بهخوان» میآید، بداند اگر آیکون گویشها را انتخاب کند، میتواند زبان آن گویش را که به فارسی نوشته شده ببیند. «بهخوان» امکان نوشتن به زبان انگلیسی و لاتین و عربی و فارسی را دارد و گویشها با آن علائم آوانگاریشان روی فارسی تعریف شده است. اما از حرف شما استفاده میکنم که نیاز به حرکتهای تازهای احساس میشود.
فکر کنیم در شنوتو پادکستهای محلی تولید کنیم و درباره گویشها در پادکستها حرف بزنیم. به مثال خود شما مراجعه میکنم که فردی مثل شیون فومنی زبان و گویش خاص خودش را مثلا در 10 پادکست آموزش بدهد. متأسفانه بسیاری از گویشها از بین رفته است. درحالیکه اگر این تکنولوژی 100 سال پیش وجود داشت، میشد جلوی ازبینرفتن گویشها را گرفت. الان باید از کسانی که گویشها را خوب میشناسند، دعوت کنیم که هرچقدر لازم است درباره آن گویش پادکست تولید کنند تا از بین نرود. اگر این امکان ایجاد شود، گمان میکنم مردمی که به آن گویش صحبت میکنند، علاقهمند به تولید بیشتر محتوا باشند تا بسیاری از کتابها را به گویش محلی خودشان تبدیل کنند و ما از این طرح حمایت میکنیم. معتقدم سازوکارش موجود است؛ چراکه در شنوتو صوت موجود است و در «بهخوان» هم کلمه وجود دارد و هیچ محدودیتی در این زمینه نیست.
مشکل گودریدز این است که بخشی را برای کتابهای صوتی در نظر نگرفته است. بهخوان میتواند همان بهشنو باشد که اگر کسی شنید، نظرش را بدهد.
الان روی «بهخوان» چند اطلاعات در مورد کتاب هست؛ 1)این کتاب جایزه گرفته؟ 2)صوتی این کتاب در بازار موجود هست یا خیر؟ 3)الکترونیک کتاب در بازار هست یا خیر؟ 4)کتاب نایاب است یا خیر؟
منظورم کامنتگذاشتن درمورد صوتیهاست.
سازوکارش موجود است شما بهعنوان کاربر باید استفاده کنید.
درحالحاضر کستباکس این امکان را فراهم میکند.
شنوتو هم این کامنت را از شما میگیرد.
از لحاظ ساختاری کستباکس جامع و کامل است.
گفتوگوهایی با کستباکس و دیگران داریم و در نسخه آینده شنوتو، همتایی مثل کستباکس را داریم که باهم کار کنیم. نکتهای که شما میفرمایید دقیقا علت تأسیس شنوتو و بهخوان میشود. اینکه تجربههای موفقی در دنیا هست و کاربر ایرانی که با آن زبان آشنا نیست، ابزار تجربه به او داده میشود.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............