همراه با مرگ...‌ | سازندگی


«رودخانه تمبی» نخستین اثر داستانی بهروز ناصری است که از سوی نشر قو منتشر شده است؛ مجموعه‌ای شامل هشت داستان که خواننده اهلش خیلی زود با زبان روایت‌ها همزاد می‌شود تا انتها با آن پیش می‌رود. وجه مشترک داستان‌ها علاوه بر زلالیت و رفاقت واژگان در نثر، صراحت لحن و پرهیز از زبان‌ورزی‌ها است. نقطه اشتراک دیگری که داستان‌ها را به صورت یک پیام واحد شاکله بخشیده است، جغرافیای روایت‌ها است که از نگاه بوم‌شناسی، با استفاده از تصاویر و عناصر طبیعی، اشیا و حرکت اشیا، نشانه‌های فرهنگی، بستر روایت‌ها رنگ و طعم جنوب گرفته‌اند.

خلاصه کتاب معرفی رودخانه تمبی بهروز ناصری

از دیگر وجوه اشتراک داستان‌ها موضوعیت «مرگ» است که تقریبا در همه آنها به‌نوعی محور مضمونی روایت‌اند؛ نقطه اشتراک دیگر «جاده» است که در بیشتر داستان‌ها بستر روایت بر آن در حرکت است که خود دارای بار استعاری با تاویل‌های چندگانه است.

در داستان اول، «سگ‌ها در مه»، نویسنده با ریزنگاری، به‌کمک لحن راوی و استفاده از عناصر طبیعی از قبیل، تاریکی، نیمه‌شب مه‌آلود، نورافکن‌ها و حضور دو سگ که از لای چمدان‌هایشان بخارهای موحش متساعد می‌شود به کمک ضربآهنگ نثری تند، فضایی هولناک و حادثه‌محور می‌سازد. وجود راننده‌ای ناشناس که در حین سفر کوتاه یک‌بند از وقوع جرم و جنایت و مرگ مسافران دم می‌زند؛ همه عناصر صحنه خوف و اضطراب را در فضای داستان جاری می‌سازد. درنهایت داستان با یک تشکیک و نوعی تعلیق به پایان می‌رسد:چرا در حمله سگ‌ها پاچه شلوار راوی خونی شده؟ چه اتفاقی در زیرلایه این نشانه نهفته است؟

این داستان درعین سادگی و ایجاز از نشانه‌های یک داستان کوتاه خوب برخوردار است: زمان محدود بدون تایم‌اوت، تعداد شخصیت‌های محدود «اینجا سه نفر آدم و دو سگ»، و تمرکز روی محور اصلی. درنهایت عدم صراحت در رخدادهای قبل و بعد از لحظه روایت که این خون از کجا همراه راوی آمده و نشانه‌های دیگر که فقط با اشاره‌های گذرا می‌آیند به ذهن داستان «به راننده می‌گوید سگ‌ها بو می‌کشند»؛ این‌ها ذهنیتی تعلیق‌گونه در داستان باقی می‌گذارد که جالب است.

داستان «شکوفه‌های زرد» باز هم با تکیه بر فضاسازی و ریزنگاری و استفاده از نشانه‌های اقلیمی در داستان فضایی مرگ‌محور ساخته، مرگی که در جاده در کمین ایستاده و با ذهن راوی بازی می‌کند. در داستان «عبور از عرض جاده» هم مرگ مثل یک سایه، مثل یک همزاد پابه‌پای داستان حرکت می‌کند. اما داستان «تلفن» با ساختاری زیبایی‌شناسانه طراحی و به تصویر درآمده است؛ این داستان آینه‌ای زنده از مادری است که فرزندش را در جنگ از دست داده، اما مرگ او را منکر است و تا پایان زندگی منتظر آمدنش. طرح داستان به صورت گفت‌وگوی تلفنی مادر با فرزند رفته است، ساختار این داستان بسیار ساده، بی‌شک زیبایی آن در همین سادگی و زبان آشنای شخصیت اصلی یعنی همان مادر نهفته است، که با دیالوگ با پسر مرده، روح خواننده را به زنجیر می‌کشد.

داستان «دسته‌گلی از کنار رودخانه تمبی» نیز با ویژگی خاص در کارکرد زبان راوی و تصویر عناصر طبیعی و اقلیم‌نگاری خوش‌دست، از داستان‌های درخور توجه این مجموعه است. پیرمردی از پسرش می‌خواهد او را بر سر مزار دختری که در جوانی عاشقش بوده ببرد. همان رودخانه‌ای که معشوق را بلعیده است. در این داستان، درواقع نوعی تقابل میان سنت و مدرنیته نهفته است، اما با تصویری مغلوب، پیرمرد با لذتی وافر و با زبانی نوستالژیک از گذشته شهرش صحبت می‌کند و زیبایی و شکوه آن را به رخ می‌کشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...