نشست معرفی و بررسی کتاب «نابرابری با ما چه میکند؟» [The inner level : how more equal societies reduce stress, restore sanity and improve everyone's well-being] نوشته ریچارد ویلکینسون [Richard Wilkinson] و کیت پیکت [Kate Pickett] با حضور مزدک دانشور، مترجم کتاب، محمد مالجو، اقتصاددان و پژوهشگر حوزهی اقتصاد سیاسی و حسن رفیعی، روانپزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در کتابفروشی نشر ثالث برگزار شد.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ مزدک دانشور مترجم کتاب، در ابتدای نشست ضمن تاکید بر اهمیت جایگاه این کتاب در بررسی مسئله نابرابری گفت: «این کتاب، نابرابری را به زندگی اجتماعی ما میآورد. کتاب، ترکیبی از انسانشناسی، روانپزشکی تکاملی و اقتصاد سیاسی است که در نظر من میتواند خواننده را وادار به حرکت کند.»
او سه رویکرد نگرش به بیماریها و مشکلات اجتماعی را بر شمرد و توضیح داد: «ما سه رویکرد برای بررسی بیماریها و مشکلات اجتماعی داریم که یکی از آنها رویکرد زیستپزشکی است؛ تفسیرهایی که به بررسیهای ژنتیکی و درمانهای مطابق آن رهنمود میشود. رویکرد دیگر، نگرش فرهنگی است؛ در این نوع نگرش، مشکلات از جانب فرهنگ عمومی، تغذیه فرهنگی، عادات و از این دست موارد ایجاد میشوند که طبیعتاً در راهکار، به توصیههای تجویزی برای فرهنگ منتهی خواهند شد. گرایش سوم که این کتاب نیز به آن توجه دارد، بر آن است تا به ما بگوید بیماری و مشکلات اجتماعی به زیربنای اقتصادی و اجتماعی جوامع مرتبط است نه فرهنگ و ژنتیک. طبیعتاً پیشنهاد کتاب برای بهبود وضعیت نیز تغییری در روابط اجتماعی و اقتصاد سیاسی است.»
مترجم کتاب در ادامه از خوانندگان درخواست کرد که ساکن نباشد و دریافت خود از کتاب را با دیگران به اشتراک بگذارند. او در این رابطه تاکید کرد: «بزرگترین پیغام کتاب این است که ارتباط اجتماعی خوب میتواند بهترین هدیه برای انسانها باشد.»
نابرابری و افول سلامت روانی اجتماعی
حسن رفیعی هم ضمن تقدیر از مترجم و ناشر این کتاب تلاش کرد تا از زاویه روانپزشکی به شرح محتوای کتاب بپردازد. او توضیح داد: «این کتاب قطعاً برای کسانی که در حوزه سلامت روانی اجتماعی فعالیت میکنند، بسیار آموزنده است و میتواند جهتگیریهای ما را تغییر دهد. با مفروض گرفتن رابطه بین افزایش نابرابری و افول سلامت روان اجتماعی -که البته امروزه یک امر مسلم محسوب میشود و نویسندگان کتاب نیز به خوبی آن را توضیح دادهاند- باید پرسید که این اتفاق چگونه رخ میدهد؟ سازوکارهای گسترش نابرابری به مشکلات سلامت روانی اجتماعی از چه مسیری عبور میکنند؟»
رفیعی پس از توضیحات اولیه درباره کتاب، دلایل به وجود آمدن رابطه میان نابرابری و افول سلامت روانی را شرح داد: «یکی از عوامل مهم در این میان فضای رقابتی است که وضعیتی به نام «اضطراب منزلت» را پدید میآورد. افراد دائماً فکر میکنند که در حال از دست دادن موقعیت خود هستند و باید آن را حفط کنند.دیگر عنوان مهم «استرس مزمن» نامیده میشود؛.مسائلی مانند ناپایداری شغلی، بیکاری، درآمد متزلزل و تجارب ناگوار زندگی مانند خشونت و طلاق از جمله مواردی هستند که استرس مزمن را پدید میآورند.»
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی یک متغیر مهم دیگر را «احساس سرخوردگی» نامید و ادامه داد: «ما میدانیم میان نابرابری و خشونت رابطه مستقیمی وجود دارد و یکی از نظریاتی که چگونه پدید آمدن این رابطه را با شواهد بسیار نشان میدهد، نظریه سرخوردگی است. منظور از سرخوردگی درست نقطه مقابل موفقیت است؛ یعنی ناتوانی در دستیابی به اهداف مختلف در زندگی. فرد تلاش میکند تا با نوعی از جبران افراطی، احساس سرخوردگی خود را با خشونت جبران کند. همچنین اگر وی دست به جرایم مالی بزند تلاش دارد که عامل سرخوردگی یعنی فقر را جبران کند.
او همچنین اشاره کرد که در کنار این موارد نهادهای اجتماعی کننده افراد و همچنین پیوند اجتماعی میانفردی در وضعیت نابرابری تضعیف میشود و در این شرایط فرایند اجتماعی شدن، پذیرش هنجارها و پیش گرفتن رفتار سالم در افراد با اختلال مواجه خواهد شد.
پیشنهاد بهبود وضعیت روانی
این روانپزشک پس از توضیح عوامل به وجود آمدن رابطه میان نابرابری و مشکلات روانی اجتماعی درباره راهکارهای موجود نیز توضیح داد: «از آنجایی که آرمان برابری، آرمانی است که در تمام تاریخ بشری مورد توجه انسانها بوده اما معلوم نیست چه زمانی به تحقق کامل برسد، ما باید راهکارهایی را پیشنهاد بدهیم که رابطه بین نابرابری و افول سلامت روان اجتماعی را کاهش دهد.»
رفیعی در ادامه گفت: «مطالعات نشان میدهد که در کشورهای توسعه یافته این رابطه ضعیفتر و در کشورهای کمتر توسعه یافته شدیدتر به چشم میخورد. حرکت به سمت وضعیت توسعه میتواند برای تعدیل فشارهای مرتبط با نابرابری راهگشا باشد. یکی دیگر از راهکارها دسترسی به منابع «کنار آمدن» است که در دو دسته روابط حمایتگرانه و منابع روانشناختی صورتبندی میشود. هر چه روابط حمایتگرانه قویتر باشد انسانها توان تحمل بیشتری دارند و همچنین مسائلی مانند خوشبینی، اعتماد به نفس و تابآوری به عنوان منابع روانشناختی این راهحل میتوانند باعث شود که انسانها تحمل بیشتری نسبت به نابرابری پیدا کنند.»
رفیعی اشاره کرد که دسترسی به خدمات سلامت روان و گسترش تحرک اجتماعی از دیگر راهکارهای تعدیل رابطه نابرابری و افول سلامت روان هستند چرا که هر چه جامعه امید بیشتری به بهبود وضعیت داشته باشد، این رابطه تضعیف خواهد شد. رفیعی همچنین اشاره کرد که گسترش فرهنگ برابریخواهی میتواند فشارهای نابرابری را کاهش دهد او گفت: «در برخی از موقعیتهای فرهنگی دیده میشود که فقیران بابت فقر سرزنش شده و ثروتمندانی مانند ترامپ ستایش میشوند.»
سطح زندگی بهتر، رضایت کمتر
در ادامه این نشست محمد مالجو به بررسی نسبت نابرابری و رضایت از زندگی اشاره کرد و گفت: «نویسندگان کتاب به خوبی توانستند نشان دهند که هرچند که کیفیت زندگی در دهههای اخیر بهبود پیدا کرده، اما حداقل به همان مقدار نارضایتی نیز افزایش پیدا کرده است که بخش مهمی از این مساله عطف به موضوع نابرابری است.»
او با اشاره به مصاحبه خود در خصوص کیفیت جهیزیه و میزان رضایت از جهیزیه فراهم شده در پرسش از سه زن از یک خانواده که در سه نسل مختلف، در دهههای ۲۰، ۵۰ و ۸۰ ازدواج کرده بودند، بیان کرد: «برای مثال کیفیت جهیزیه مادربزرگ خانواده نشان میداد که این جهیزیه مناسب یک خانواده از طبقه کارگر است؛ جهیزیه مادر در سطح یک خانواده متوسط پایین بود و جهیزیه دختر در سطح طبقه متوسط بالا فراهم شده بود؛ اما من به ترتیب میزان رضایت مادربزرگ از جهیزیه را بیشتر از میزان رضایت مادر و رضایت مادر را بیشتر از دختر مشاهده میکردم. بی شک بخشی از آن به علت مواجهه افراد با جهانهای متفاوت است. زیست مادربزرگ در ابعاد کوچه و محلههای اطراف خود بوده است؛ مادر خود را در سطح شهر و کشور مقایسه میکرد و دختر کیفیت زندگی در کشورهای مختلف جهان را دیده بود و بخش بیشتری از «نداشته» ها را در ذهن خود داشت. این مطالعه تا حد زیادی کلیدیترین جنبههای هسته اصلی مساله کتاب «نابرابری با ما چه میکند؟» را به زبان دیگری بازتاب میدهد.»
مالجو تاکید داشت که در این حرکت واگرا سطح زندگی به شدت رشد کرده، اما روند نارضایتی که میتواند محصول بسیاری از چیزها از جمله استرس، اضطراب و نابرابری باشد رو به افزایش گذاشته است.
اوگفت: «آمارها نشان میدهد سطحِ زندگیِ متوسطِ تورمزدایی شده بر اساس قدرت خرید و میزان مصرف متوسطی از ایرانیان در سالهای ۷۱ تا ۹۶ بسیار افزایش پیدا کرده است اما به نظر میرسد که میزان رضایت آنها اینگونه نبوده است. هر چند که دادههایی که میزان مصرف را نشان میدهد، قابل بررسی و عینی است اما احساس رضایت یک متغیر ذهنی است و اندازهگیری آن کار دشواری است، اما برخی از مطالعات نشان میدهد که نارضایتی اقتصادی از سطح زندگی افزایش پیدا کرده است.»
این کارشناس اقتصادی در ادامه گفت: «نویسندگان این کتاب تلاش کردند تا این دو روند واگرا را در پیوند با جغرافیای مورد مطالعه خود توضیح بدهند. آنها بر نارضایتی به عنوان عامل موثر تاکید نداشتند بلکه از عوامل اضطراب، ناامنی، افسردگی، مصرف مشروبات الکی و مواد مخدر نام برده و همه آنها را با عنصر نابرابری سنجیدهاند. نتیجه نیز مشخص است؛ هر جا که نابرابری فزونتر باشد این دشواریهای روانی و اجتماعی بیشتر است. نویسندگان با نشان دادن روایتهای نظری و تجربی گسترده نشان میدهند که هر چقدر جایگاه فرد به هرم سلسله مراتب طبقاتی نزدیکتر باشد، این دشواریها بیشتر و هر چه جایگاه افراد از نظر طبقاتی بالاتر باشد، کمتر درگیر این مصائب هستند.»
نئولیبرالیسم، شتابدهنده نابرابری
مالجو تاکید داشت که هر چند در متن کتاب به این موضوع اشاره نشده است اما محتوای کتاب بر این تاکید دارد که نابرابریها به شکلهای متاخری از نظام سرمایهداری از جمله نئولیبرالیسم مرتبط هستند. او گفت: «سیاستهای نئولیبرال به منزله نوعی اعمال قدرت به نفع طبقات بالا و به زیان طبقات پایینتر این نابرابری را بیشتر کرده است.»
او در ادامه با اشاره به نابرابریهای جامعه ایران افزود: «من معتقدم نئولیبرالیسم در سپهر بازتولید اجتماعی در ایران دست بالا را داشته و هر چه پیشتر میرویم قدرتمندتر نیز میشود.»
مالجو در انتها تاکید کرد که «نابرابری با ما چه میکند؟» یکی از ارزشمندترین آثاری است که او در چند سال اخیر خوانده است و اگر بنا باشد این کتاب در بستر جامعه ایران مورد تامل قرار بگیرد، خواننده باید بتواند ملاحظات مربوط به حکمرانی و فرهنگ سیاسی ایران را نیز در این مطالعه مورد توجه خود قرار بدهد.