در دفاع از زنان | سازندگی


 ایزابل آلنده، روزنامه‌نگار و نویسنده­ اهل شیلی است که در سال 1982 با انتشار اولین رمان خود «خانه ارواح» تحسین جهانی را به دست آورد. از آن زمان، او بیست‌وپنج کتاب پرفروش نوشته که به بیش از چهل‌ودو زبان ترجمه شده است. ایزابل آلنده در کتاب «روح یک زن» [The soul of a woman] (ترجمه علی‌اکبر عبدالرشیدی، نشر نون) تنها در 144 صفحه موفق می‌شود با نوشتن خاطراتی طنز به خانواده­‌اش _ که به‌نظر می‌رسد همه آنها از صفحات رمان‌های او خارج شده‌اند _ احترام بگذارد. کتاب به‌نوعی درخواستی فمینیستی برای حقوق زنان و نمایندگی از آنها در سراسر جهان است.



این نویسنده پرکار، شادی زندگی، انعطاف‌پذیری، اراده، هوش و اولویت‌هایش را در کتاب «روح یک زن» آشکار می‌کند. او همچنین ناتوانی‌ها و ویژگی‌های خاص خود را صادقانه و بدون دفاع از خود به اشتراک می‌گذارد.

«روح یک زن» پنجمین کتاب غیرداستانی آلنده است؛ تمام سفرِ کاری او به‌عنوان نویسنده و فعال حقوق زنان، با تمرکز بر زندگی زنان است؛ هما‌‌ن‌طور که در جمله آغازین کتاب بیان می‌کند: «کارم را وقتی در مهد کودک فمینیست بودم، حتی قبل از اینکه این مفهوم در خانواده من شناخته شود، شروع کرده‌ام.» این هویت با رعایت محدودیت‌های زندگی مادر و مادربزرگش، شنیدن درس‌ها و دستورات پدربزرگ محبوبش، و تماشای سرگذشت زنان اطرافش شکل گرفت. البته فرهنگ ماچیسم شیلی و رویدادهای تاریخی این کشور نیز بر تفکر و جهان‌بینی او تأثیر گذاشته است.

مهم نیست که آلنده چه ایده‌ها یا خاطراتی در کتاب گنجانده، ولی فمینیسم بر پیام‌های این کتاب غالب است. خوانندگانی که با زندگی خیره‌کننده زنان در سراسر جهان آشنا نشده‌اند یا با آن درگیر نبوده‌اند از خواندن آنچه که او فاش می‌کند شگفت‌زده خواهند شد. کسانی که از موقعیت‌ها و شرایطی که بسیاری از زنان تحمل می‌کنند و از آن جان سالم به‌در می‌برند، آگاه می‌شوند و از فراخوان‌های او استقبال خواهند کرد. به همین ترتیب، در بخشی از کتاب به ما یادآوری می‌شود که «در بیشتر دنیا، ارزش یک زن به جوانی و زیبایی او گره خورده است. برای بسیاری از زنان، حرکت در آن شرایط دشوار است. برای اکثر زنان این یک کشتی شکسته است.» اینجا لحظه‌ای است که آلنده عمیقا در مشقاتِ زنان می‌کاود که واقعا با واقعیت زندگی آنها سازگار است. همچنین آلنده مسائل جنسی، اشتیاق و روابط صادقانه را با طنز بیان می‌کند. او شرایط زندگی­اش در ازدواج سوم را به‌عنوان «زمان شاد» تعهد مشترک توصیف می‌کند و می‌گوید: «شادی یا لذت، پرشور یا پرسروصدا نیست. ساکت، آرام و نرم است. این یک احساس خوب درونی است که با دوست‌داشتن خودم شروع می‌شود. من آزادم، من مجبور نیستم چیزی را به کسی ثابت کنم.»

آلنده درباره زندگی نویسندگی‌اش هم می‌نویسد: «دیگر انضباط بیش از حد عذابم نمی‌دهد. حالا برای لذت‌بردن داستان می‌نویسم. من درمورد چیزی که به آن اهمیت می‌دهم، با ریتم خودم می‌نویسم. مسابقه به پایان رسیده است. اکنون آرام در سرزمین شهود قدم می‌زنم.» این نحوه­ به اشتراک‌گذاری است که باعث می‌شود این کتاب دوست‌داشتنی به‌نظر برسد، انگار که ما با این زنِ خردمند که روحیه‌اش مُسری است «یک گپِ غیررسمی» داریم. این کتاب گفت‌وگویی است که چشم‌های ما را باز می‌کند، ما را تشویق می‌کند تا زندگی معنادار، مستقل و رضایت‌بخشی داشته باشیم، و باعث می‌شود آرزو کنیم که با این نویسنده­ خوب و نماد فمینیست دوست باشیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...