• 12 دی 1401

    نگاهی-به-رولت-سرخ-محمد-فاضلی

    فرمول موفقیت در چین کمونیست دو جزء دارد: نبوغ کارآفرینانه و زدوبندهای سیاسی پشت پرده... همسر معاون نخست‌وزیر، شخصیت اصلی در برکشیدن دزموند چام و همسرش به قله‌های ثروت است... آقازادگان سرخ به قراردادها و کسب‌وکارهایی دسترسی دارند که هم انحصاری است و هم واجد سودهای هنگفت تضمین‌شده... از صبح تا شب شعارهای کمونیستی و انقلابی سر می‌دادند و هم‌زمان خانواده‌های مقامات ارشد تا خرخره مشغول چپاندن پول در جیبشان بودند... برای حذف کارآفرینان، «سندسازی، اخذ اعترافات اجباری و واردکردن هر اتهامی» مجاز است ...

  • 14 دی 1400

    پیرامون-زندگینامه-خودنوشت-مارتین-لوترکینگ-محمدصادقی

    هرگز دوست نداشتیم تماشاچیانی بی‌تفاوت باشیم... به دلیل شرایط دلگرم‌کننده محیطی و ارثی‌ام، تصور یک خدای بامحبت بسیار آسان است... پذیرفتم که عدم ‌همکاری با شر همان اندازه وظیفه‌ای اخلاقی است که همکاری با خیر. هیچ‌کس این ایده را گویاتر و پُرشورتر از هنری دیوید ثورو بیان نکرده است. در نتیجه نوشته‌ها و الگوی شخصی اوست که ما وارثان میراثی از اعتراض سازنده هستیم... فهمیدم سفیدپوستان فقیر درست به اندازه سیاه‌پوستان استثمار می‌شوند... پدرم رییس «انجمن ملی ترقی رنگین‌پوستان» در آتلانتا بود ...

  • 17 تیر 1397

    سخنرانی-کازوئو-ایشیگورو-در-مراسم-اهدای-نوبل

    موهایم تا شانه‌هایم می‌رسید و سبیلی مثل راهزن‌ها داشتم... نقشه ریخته بودم ستاره راک شوم... بیتلز، انقلاب جنسی، اعتراضات دانشجویی، «چندگانگی فرهنگی» بیخ گوش‌مان بودند... کسی به ژاپنی‌ها اهمیتی نمی‌داد... آرزویم این بود که ژاپنم را در داستان دوباره بسازم تا مصون بماند... ترانه با صدای امریکایی ولگرد خشنی خوانده می‌شود که مطلقا اهل در میان گذاشتن احساساتش نیست... احساس می‌کردم به قلب نیروی تیره‌وتاری که نسل من زیر سایه‌اش بزرگ شده‌اند، نزدیک شده‌ام... من خوش‌بینم ...

  • 09 بهمن 1395

    سینما-و-ادبیات-در-گفتوگو-با-هوشنگ-مرادی-کرمانی

    سر کلاس علی حاتمی و سعید نیک‌پور و داود رشیدی و نصرت کریمی بوده‌ام... حتی نقش سیاهی‌لشکر هم به من نمی‌دادند... زبان‌ها، لهجه‌ها و فرقه‌های مختلفی که داریم یاد نگرفته‌اند همدیگر را دوست داشته باشند... هر کسی بعد از 12 سال شکل شغلش می‌شود... اگر کتاب درسی را تکان دهید، اخلاقیات و نصیحت از آن شره می‌کند!... پینوکیو خیلی شبیه ایتالیایی‌هاست، الیور توئیست خیلی انگلیسی... معاون وزارتخانه گفت ما دنبال یک دانش‌آموز پاستوریزه‌ایم... دنبال چاپ قدیمی‌اش هستند چون فکر می‌کنند چاپ جدیدش سانسور شده ...

Loading
اتفاق‌های واقعی را با دقت کنار هم می‌چیند و بعد خیلی آرام می‌گوید بیا این چیزی بود که من در جبین دنیا دیدم... سرگذشت و زندگی خودش را دربرمی‌گیرد، از محل تولد، روز‌های کودکی و حمایتِ برادرش تا روز‌های سرگشتگی و شهری که دوست دارد در آن بمیرد... خودش را در مرکز قرار می‌دهد و بعد درباره عشق و مرگ می‌نویسد... در ستایش تنش‌های درونی نوشته شده است، چیزی که آدم‌های معمولی از آن فرار می‌کنند و آدم‌های نامعمولی مثلِ حبیبه جعفریان در آن خیره می‌شوند و دنبال چیزی می‌گردند ...
روایتی از خاطرات کودکی فاطمیما مرنیسی از اندورنی یک خانه در کنار پدربزرگ و نُه همسرش، به همراه فرزندان، نوه‌ها و خدمتکاران... با این که مادرم مسلمان بود اما نسبت به حجاب شک و تردید داشت و اصلاً دوست نداشت من محجبه شوم... چیزی جز رادیو و شنیدن صدا نبود، چرا که در آن زمان ورود دختران به سینما هنوز تابو محسوب می‌شد. زنان اندرونی جملگی مشتاق شنیدن صدای خوانندگانی نظیر ام‌کُلثوم و تقلید از صدای آن‌ها بودند ...
ما هنوز وارد اعماق و ژرفای فهم آدم‌ها نشده‌ایم... نامه‌های بین جلال و سیمین، منبع بسیار خوبی برای پژوهش است... بیش از آن‌که اعتراف باشد، نوعی سرگیجه و تهوع ناشی از تضادهایی است که جلال با آنها درگیر بود... تنها تعداد بسیار اندکی می‌توانستند جلال را درک کنند و همچنان جلال با آن هیبت و هیمنه در نظرشان باقی بماند... استبداد یعنی عقیم‌‌کردن. خودکامگی به تعبیر صاف و ساده‌اش یعنی عقیم‌کردن بقیه، حالا چه پیکرمندانه نگاه کنیم چه به معنای نمادین سیاسی و ایدئولوژیک ...
سی‌سال مصرف کننده مواد مخدر بودم... راهزنان قدیمی با خودشان عهد می‌بستند چهل کاروان را سالم به مقصد برسانند تا توبه شان پذیرفته شود... اگر این کتاب باعث شود یک خانواده راه درمان را پیدا کند، آیا از آبروی من ارزشش بیشتر نیست؟... یک چهارم بچه‌های ما شیشه را ترک کردند... همه ما سوار یک کشتی هستیم... بیشترین افرادی که به من مراجعه کردند از قشر دانشجو بود... یاد گرفتم ببخشم... در مورد جهان‌بینی صحبت می‌کنیم. تا فکر و اندیشه عوض شود ...
نسل «بیت» پس از جنگ جهانی دوم و تبعات ویران‌کننده‌ای که جنگ بر بشر و طبیعت تحمیل کرد به وجود ‌آمد... Beat در زبان عامیانه آمریکایی‌ها به معنای خسته و کوفته بود... لقب پادشاه «بیتنیک‌ها» را توسط رسانه‌ها گرفته ‌بود... بر همه چیز جز خدا و مادرش می‌شورد... از یک سو‌ در پی انزوای خود یا مردن و از طرفی به دنبال خوشی با دوستانش در جاده‌هاست... کتاب‌ها را جان‌خراب‌ می‌نامد و آرزو می‌کند که برود و کارگر آسیاب شود ...
یکی از شگفت‌انگیزترین مردان خودساخته... برخاسته از خانواده‌ای نسبتاً مرفه، شدیداً ارتدوکس و سنت‌گرا بود. در سه سالگی، پدرش را و در هفت سالگی مادرش را از دست داد... سواد را با خواندن کتاب مقدس نزد پدربزرگ بداخلاقش فراگرفت... عاشق مطالعه بود. این شوق و علاقه را به شاگردش هم منتقل کرد، چه با اقناع و چه با کتک... «دانشکده»های او عبارتند از: نانوایی(در نقش شاگرد نانوا)، هم‌صحبتی با ولگردها، رفت‌وآمد به نوانخانه‌ها، فقر و ناامیدی ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...