در جستجوی آرامش | خبرآنلاین


طریف خالدی( -1938) مورخ فلسطینی است که در دانشگاه آمریکایی بیروت فعالیت می‌کند. از این پژوهشگر برجسته دو کتاب به فارسی ترجمه شده است: «انجیل به روایت مسلمانان» (هرمس1400) و «زیستن با کتاب» [انا و الکتب]. او در این کتاب -که در نوع خود مبتکرانه است- زیست‌نامه خود در عرصه فرهنگی-دانشگاهی را باز می‌گوید و به بهانه مرور کتاب‌های مهم کلاسیک که در عمر پژوهشی و آموزشی خود با آنان مأنوس بوده است اندیشه تاریخ‌نگاری و بزرگان تاریخ‌نویسی را شرح می‌دهد.

زیستن با کتاب» [انا و الکتب].

خالدی، به نکته جالبی اشاره می‌کند: در طول عمر خود، مدت زمانی را که با کتاب سرکرده‌ام خیلی بیش از زمانی بوده که با مردم گذرانده‌ام، دلیلش شاید این باشد که در کتاب به آرامشی رسیده‌ام که با بیشتر مردم به آن دست نیافته‌ام.

خالدی به درستی معتقد است دانش‌هایی چون ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی باید در دانشکده‌های مهندسی، پزشکی و اقتصاد تدریس شوند تا استادانی تربیت یابند که به جای تک بعد تخصصی خود بتوانند نقادانه بیندیشند، منطقی تحلیل کنند و خلاقانه به تحلیل بپردازند؛ فرایندی که به استنباط درست و صحیح به حل مشکلاتِ پیش روی آنان خواهد انجامید.

خالدی معتقد است دستیابی به حقیقت تاریخ تقریبا محال است زیرا تاریخ‌نگاران معمولا از زاویه‌ی پسند خود روایت و تحلیل می‌کنند. ارادت او به مشاهیری چون جاحظ، ابن‌خلدون، ابن‌قتیبه، یعقوبی، طبری و فارابی قابل توجه است. با این وجود، علاقه او به جاحظ با وجود نامبردن از ستارگان تاریخ‌نگاری، در سرتاسر کتاب حاکم است. او جاحظ را آمیخته‌ای از سقراط، مونتنی با چاشنی ولتر می‌داند و او را جهانی، بنشسته در گوشه‌ای می‌خواند.

او ضمن مرور سریع اندیشه‌های بزرگانی از مغرب زمین می‌گوید برای شناخت اندیشه سیاسی اروپا، بررسی عمیق متفکرانی مثل ماکیاولی اهمیت دارد و از این رهگذر به ناسازگاری میان شریعت و سیاست (گفتمان فقه و سلطنت) اشاره می‌کند که در شرق و غرب پیشینه دارد.

گزیده‌هایی از کتاب:

  • جاحظ معتقد است که ملل متمدن گرفتار فروپاشی نمی‌شوند، مگر هنگامی که دینی برآمده از تقلید را پیروی کنند یا تعصب را بر خرد ورزی ترجیح دهند.
  • فخرالدین رازی در توصیف اخلاق پیری به نکاتی اشاره می‌کند که از آن جمله، تردید در بیشتر شنیده‌ها، پرهیز از داوری‌های قاطعنامه، ترس و هراس و درونگری و شهوت خوردن و بی‌پروایی و خشمناکی و عشق به تندرستی است ... تردید و پرهیز از داوری قطعی و درونگری، بیشتر برخاسته از تجربه‌ای است که از همنشینی با کتاب به دست می‌آید.
  • کتاب جرج روده با نام «توده‌ها در انقلاب فرانسه» را به خاطر دارم که به دلیل استفاده از پرونده‌های پلیس پاریس در پژوهش پیرامون ریشه‌های اجتماعیِ حضور مردم سرو صدای زیادی در میان تاریخ نویسان به راه انداخت. هنوز یادم مانده است که وقتی تحلیل نویسنده از تصرف باستیل را می‌خواندم که گفته بود توده‌های شرکت کننده در آن ماجرا، نه در پی آزادی، که در جست‌وجوی نان بودند، چقدر دچار وحشت شده بودم.
  • کروچه دشمن دیدگاه‌های کلان در تاریخ و مهم‌ترین آنها نظریه مارکسیستی درباره تاریخ بود و با هر کوششی برای قانون‌مندکردن تاریخ و ریختن آن در قالب‌های علمی، همانند علوم زیستی سرستیز داشت.
  • هنری پیرن تاریخ‌نگار بلژیکی در کتاب خود با عنوان «محمد و شارلمانی» نیز مرا در آن سال‌ها شیفته خود کرد. وی در کتابش نظریه‌ای را مطرح کرده بود مبنی بر این که فتوحات عربی اسلامی سبب بسته شدن راه‌های بازرگانی اروپا شده و این امر به پیدایش نظام‌های فئودالی انجامیده است که نمونه آن را می‌توان در پادشاهی شارلمانی ملاحظه کرد.
  • ابن قتیبه در کتاب خود «عیون‌الاخبار» که به دلیل فراوانی حکمت‌ها و آداب و اشعار و لطیفه‌ها و فکاهه‌گویی‌هایی که در کتابش هست، هر سال بارها به آن مراجعه کرده‌ام، می‌گوید: راه رسیدن به خدا به یک راه خلاصه نمی‌شود... بردن نام این اندام‌ها گناه نیست، گناه، آبرو بردن است و ستم کردن و دروغ‌گفتن و با غیبت، گوشت مردمان را خوردن.
  • این چه رازی است که هر بار که آثار جاحظ و ابن‌قتیبه و مسعودی و ابن‌خلدون را می‌خوانیم در آنها نکته‌هایی تازه می‌یابیم؟ من در این آثار کلاسیک یک نقطه مشترک می‌یابم و آن عبور از مرزهای تقلید و همچنین سنت‌ستیزی و ورود به حوزه‌های ممنوعه و بازگذاشتن مجال پرسشگری در همه عرصه‌ها است.
  • تقریبا تا زمان طبری بیشترین مورخان زیر گنبد حدیث گرد آمده بودند. یعنی در نگاه آنان این افق‌ها و روش‌های حدیثی بوده که شکل و مسئولیت و هسته مرکزی تاریخ را تعیین می‌کرده است. پس از آن، گنبد بعدی «ادب» بود که مورخانی مانند یعقوبی و مسعودی در زیرسایه آن به نگارش پرداخته‌اند، بدین معنا که در آن دوره شکل و مسئولیت و هسته مرکزی تاریخ، تحت تاثیر چشم‌اندازها و شیوه‌های ادبی بوده و این ماجرا در دوره‌های بعد هم ادامه یافته و پوشش‌های «حکمت» و «سیاست» نیز در پی آن آمده است. این چهار گنبد پیاپی چون ساختار استواری نداشته، گاه با شکاف‌هایی هم همراه بود و به سایه‌بان‌هایی وصله‌دار مانند می‌شده است.

محمدرضا مروارید

باید سپاسگزار دکتر محمدرضا مروارید بود که ترجمه‌ای روان و خواندنی با پاورقی‌های روشنگرانه ارائه داده است و نشر هرمس که کار را از سر، باز نکرده و کتابی بی‌عیب و نقص و با وسواس در انتخاب کاغذ و صحافی و قطع، به صورتی چشم‌نواز و دستگیر را منتشر کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...