عاشقانه‌ای برای تمام اعصار | ایبنا


رمان «اُسکار و لوسیندا»[Oscar and Lucinda] اثر پیتر کری [Peter Carey] از آن دست کتاب‌هایی است که تأثیرش تا مدت‌ها پس از خواندنِ اول باقی می‌ماند، خواننده‌ای نیست که تاکنون این شاهکار را خوانده باشد و اذعان نکرده باشد که چقدر این داستان روی او تأثیر گذاشته و چه مدت طولانی است که این احساس را در خود حفظ کرده‌ است.

خلاصه رمان اسکار و لوسیندا»[Oscar and Lucinda] اثر پیتر کری [Peter Carey]

این کتاب یکی از آن آثار نادر و ارزشمند ادبی است که جایگاه ویژه‌ای در زندگی بسیاری از افراد پیدا کرده، اثری که اغلب به آن فکر می‌کنند و احساس خاصی نسبت به آن دارند: تصاویری روشن از لحظاتی مانند اولین بازدید پُراسترسِ اُسکار از پیست مسابقه اسب‌دوانی همراه با واردلی‌فیش، ملاقاتش با لوسیندا در کشتی به مقصد استرالیا، و البته کلیسای شیشه‌ای باشکوهی که درحال شناورشدن در رودخانه به سمت بلینگر بود، و مهم‌تر از همه، احساس عاطفی خاص نسبت به اُسکار موفرفری و لوسیندا و داستان عاشقانه عجیب آن‌ها که خواننده را مسحور خود می‌کند و رهایش نمی‌کند.

«اُسکار و لوسیندا» در سال 1988 منتشر شد، این سومین رمان پیتر کری بود که برایش جایزه بوکر و جایزه‌ ادبی مایلز فرانکلین به‌عنوان کتابِ سالِ استرالیا را به ارمغان آورد. اما موفقیت این رمان به اینجا ختم نشد، این رمان به فهرست صد رمانِ بزرگِ همه‌ی اعصارِ گاردین راه یافت، همچنین به فهرستِ صد رمانی که هر کس باید بخواند به انتخاب تلگراف، فهرست صد رمانِ تاریخی‌ادبیِ گودریدز، فهرست صدِ رمانِ مدرنِ استرالیا، و فهرست صد کتابی که پیش از مرگ باید خواند به انتخابِ مدیوم. این رمان در فهرست صد ترجمه فارسی روزنامه آرمان نیز قرار گرفت تا جایگاهی فراتر از زادگاه نویسنده داشته باشد.

پیتر کری به تعبیر توماس کینلی خالق «فهرست شیندلر»، «یکی از شخصیت‌های بزرگ در آستانه هزاره» است و به تعبیر پل آستر نویسنده شهیر آمریکایی، «خدایی قصه‌گو و اغواگری مکار است؛ آکروبات‌بازی ذهنی که فراروی قاره‌ها و کشورها سیر می‌کند و هر دنیایی که کشف و تجسم می‌کند، به ما می‌باوراند»؛ نویسنده‌ای با دو جایزه بوکر، و یکی از شانس‌های احتمالی نوبل ادبیات، که با هر رمانش، جهانی نو خلق می‌کند، آنطور که در «اُسکار و لوسیندا» جهانی می‌آفریند که با گذشت زمان در ذهن پخته‌تر و زیباتر می‌شود و نقص‌های جزیی‌اش -اگر بتوان در آن نقصی پیدا کرد- با گذشت زمان از بین رفته و لایه‌های عمیق‌تر آن قوی‌تر و پیچیده‌تر شده‌ و خواندن آن را برای بار دوم دلچسب‌تر و دلنشین‌تر می‌کند. این نشانه‌ای از قدرتِ ماندگارِ این شاهکار ادبی است؛ به‌خصوص اینکه نشان‌دهنده‌ تأثیرگذاری داستان عاشقانه‌ آن است که پس از سه دهه از انتشار آن، همچنان قلب خوانندگان را در سراسر دنیا را به وجد می‌آورد.

آنجلا کارتر نویسنده شهیر بریتانیایی در مقدمه کتاب می‌نویسد: ««اُسکار و لوسیندا، رمانی است سرشار از غنا، پیچیدگی و قدرت؛ دنیایی است پُرجنب‌وجوش و پرهیاهو، آکنده از زندگی و سرزندگی. این رمان، گذشته را با همه‌ تفاوت‌هایش به‌طرزِ شگرف و گیج‌کننده‌یی به زمانِ حال می‌آورد. این کتاب، هر خواننده‌یی را در هر کجای جهان، سرشار از رشکِ رام‌ناشدنی و وحشیانه می‌کند و هیچ رمان‌نویسی مثل پیتری کری نمی‌تواند توصیفی منصفانه‌تر از این ارائه دهد.» همچنین بریل بینبریج نویسنده فقید انگلیسی نیز در ستایش پیتر کری و شاهکارش می‌نویسد: «پیتر کری همانند توماس وولف، با شور و هیجانی شگرف، جزییات و زبان را چنان به کار می‌گیرد که داستان‌هایش را به آثاری ماندگار در تاریخ ادبیات جهان بدل می‌کند؛ آنطور که در اُسکار و لوسیندا می‌توان با ‌وضوحی آشکار دید.»

با این توصیفات و تفاسیر است که ترجمه فارسی این رمان -ترجمه ملیحه قدرتی در نشر افکار جدید- نیز برای خواننده ایرانی به همان لذت‌بخشی خواهد بود که خواننده استرالیایی، انگلیسی، کانادایی، آمریکایی، فرانسوی و آلمانی دریافت کرده است. و اینجا است که پس از خواندن این داستان شگفت‌انگیز، به سراغ فیلم آن هم خواهی رفت؛ اقتباسی با بازی رالف فاینس در نقش اُسکار هاپکینز و کیت بلانشت در نقش لوسیندا لپلاستریر که تصویر دیگری از این شاهکار را ارائه می‌دهد؛ تصویری باشکوه از عشقی افسانه‌ای، فراسوی مرزهای امپراتوری بریتانیای کبیر.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...