رمان «پنیر هلندی» [Cheese] نوشته ویللم الشات [Willem Elsschot] با ترجمه سامگیس زندی راهی بازار کتاب شد.

پنیر هلندی» [Cheese] نوشته ویللم الشات [ ویلم السخوت Willem Elsschot

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این رمان در ۱۴۴ صفحه با شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۹۹هزار در نشر آموت منتشر شده است.

در نوشته پشت جلد کتاب می‌خوانیم: ویللم الشات با نام اصلی آلفونس دی ریدر (۱۹۶۰-۱۸۸۲) نویسنده و شاعر برجسته بلژیکی‌ست. الشات یکی از شناخته‌شده‌ترین و مهم‌ترین نویسندگان فلاندری قرن بیستم است و غیر از رمان «پنیر»، پدیدآور آثار دیگری‌ست از جمله «ویلای گل سرخ»، «رستگاری»، «چرب‌زبانی»، «پای چوبی» و «بازنشستگی».

از ویژگی‌های سبک الشات طنزهای گزنده، طعنه‌آمیز و غیراحساسی اوست با نگاهی رئالیستی به جهان و روابط اشخاص داستان. فضای داستان‌ها با دقت و ظرافت خلق شده‌اند و معمولا کوتاهند، بدون کلمات اضافی و توصیف جزئیات. آثار الشات روی هم رفته از هفتصد صفحه فراتر نمی‌رود. زبان او هوشیارانه و ساده است و حتی امروز یک زبان مدرن محسوب می‌شود.

آثار الشات هنوز به طور گسترده‌ای ترجمه و خوانده می‌شود. رمان «پنیر» تنها رمان فلاندری‌ست که به‌ سی و هفت زبان برگردانده شده است. بر اساس اغلب رمان‌های الشات از جمله «پنیر» فیلم سینمایی و سریال‌های تلویزیونی ساخته شده است. مجموعه آثار او با جایزه «نثر روایی جامعه فلاندری»، جایزه «کنستانتین هاویخنس» و جایزه ادبی «جامعه فلاندری» تقدیر شده است.

- الشات با قلم نافذ و طعنه‌های نازک‌دلانه مردی می‌نویسد که زشتی‌های زندگی اداری را خوب می‌شناسد؛ خنده‌آور، و در عین حال غم‌انگیز است. (مری الیزابت ویلیامز، نقد کتاب نیویورک‌تایمز)

- قدرت فوق‌العاده الشات در سلطه سختگیرانه‌ای‌ست که بر احساسات خود تحمیل می‌کند؛ هر جمله‌اش از قدرت بیان یک شعر ناب برخوردار است. (سیمون کارمیخلت)

- این روایت الشات پر است از طعنه‌های درخشان. نویسنده شخصیت‌های داستانش را با نوعی کینه‌توزی سرد و ریشه‌دار اما شادمانه هدایت می‌کند. آثار الشات در زمره آثار ادبی بزرگ اروپا قرار می‌گیرد. (فرانکفورتر آلگماینه سالتونگ)

سامگیس زندی، متولد ۱۳۳۹ و مترجم زبان‌های هلندی و دانمارکی است. از این مترجم، پیش‌تر ترجمه رمان‌های «اندوه بلژیک» نوشته هوگو کلاوس و «فرشته‌ساز» نوشته استفان برایس در نشر آموت منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...