جنگِ خانمان‌سوزِ مواد | سازندگی


دیوید جوی [David Joy] نویسنده معاصر آمریکایی، بیش از یک‌دهه است که قلم می‌زند. از او چهار رمان، پنج مجموعه‌داستان و دو کتاب ناداستان منتشر شده که از این میان، سه رمان اول او به فارسی ترجمه شده است. سه رمان «جایی‌که همه نورها می‌روند»، «همه وزن جهان» و «ریسمانی که نگه‌مان داشت» که با ترجمه مهدی صالحی‌اقدم توسط نشر کتاب دیدآور منتشر شده‌اند.

جایی‌که همه نورها می‌روند» [Where all light tends to go]

«جایی‌که همه نورها می‌روند» [Where all light tends to go] در سال 2015 منتشر شد و به فهرست بلند جایزه بین‌المللی دابلین، جایزه توماس وولف و جایزه ادگار راه یافت. «جایی‌که همه نورها می‌روند» رمانی شدیدا تکان‌دهنده‌ و جزو داستان‌های خوب ادبیات جنوب آمریکا است: جیکوب مک‌نیلی، پسر هجده‌ساله مادری معتاد و پدری سوسیوپات که یک باند موادفروشی را اداره می‌کند، همیشه فکر می‌کرده که شانسی برای فرار از زندگی کنونی خود ندارد. اما وقتی دوست دوران کودکی او، مگی جنینگز از دبیرستان فارغ‌التحصیل می‌شود، به جیکوب پیشنهاد می‌دهد که به همراه او، این منطقه کوهستانی را ترک کنند. جیکوب پس از این پیشنهاد، تصویری از زندگی خود را بدون میراث دردناک خانواده‌اش در ذهن شکل می‌دهد. اما تهدیدهای شکل‌گرفته برای کسب‌وکار پدرش، خشونت به‌بار می‌آورد و جیکوب را حتی در زمان فکر به فرار، در هزارتویی از قتل و خیانت اسیر می‌کند. علیرغم نقص‌ها و گرایش گاه‌وبی‌گاهِ جیکوب به خشونت، او توانایی درکِ عشق و ایثار را دارد و همین نکته باعث می‌شود مخاطبان در تقلای این شخصیت برای رسیدن به رستگاری، با او همراه شوند.

دیوید جوی در سال 2017 با دومین رمانش «همه‌ی وزن جهان» [The weight of this world]، با یک داستان قوی درباره بارِ اجتناب‌ناپذیرِ گذشته، بازگشت. «همه وزن جهان» یکی از واقعی‌ترین داستان‌هایی است که با آن مواجه خواهید شد. کسانی که رمان اول دیوید جوی را خوانده‌اند، انتظار کمتر از این را ندارند. کتاب دوم شبیه و حتی فراتر از انتظارات آن اثرِ فراموش‌نشدنی است و به یک کابوس در بیداری می‌ماند.

تاد بروم و ایدن مک‌کال دوستانی قدیمی هستند. این تاد بود که پشتِ ایدن ایستاد و پس از ماجرایی خونبار که باعث مرگ پدر و مادر ایدن شد، اصرار کرد او به خانه آنها بیاید و در کنارشان زندگی کند. مادر تاد، ایپریل، زندگی تراژیکی داشته که مسیرش به‌تدریج در طول روایت مشخص می‌شود. وقتی تاد و ایدن را ملاقات می‌کنیم، آنها حدودا بیست‌ساله هستند، درحالی‌که تاد فقط چندماه است که پس از انجام وظیفه در افغانستان، به خانه بازگشته است. هر سه شخصیت می‌خواهند منطقه فقرزده محل زندگیشان را ترک کنند. اما همه‌چیز زمانی دگرگون می‌شود که موادفروشِ تاد و ایدن به شکل تصادفی جان خود را می‌گیرد، و مقدار زیادی مواد مخدر و پول نقد را برای این دو مرد جوان به جا می‌گذارد.

دیوید جوی [David Joy] ریسمانی که نگه‌مان داشت» [The line that held us]

«ریسمانی که نگه‌مان داشت» [The line that held us] رمان سوم دیوید جوی در سال 2018 منتشر شد و مثل کارهای پیشین او، مورد تحسین واقع شد. دارل مودی پس از اینکه به شکل اتفاقی در هنگام شکار به کارول سیسی بروئر شلیک می‌کند و او را به قتل می‌رساند، از بهترین دوستش، کالوین هوپر، برای پنهان‌کردن جسد کمک می‌خواهد، چون دارل می‌ترسد که برادر بی‌رحم و تندخوی سیسی یعنی دویین برای انتقام به سراغ او بیاید. دویین پس از ناکامی در پیداکردن برادرش، تصمیم به انتقام می‌گیرد و پس از مدتی، ردی از خون را در منطقه‌ای می‌یابد که برادرش معمولا برای یافتن گیاه جینسینگ در آنجا حفاری می‌کند. روایت اما به‌جای تمرکز بر دارل، کالوین، و دوست‌دختر کالوین یعنی انجی که در ماجرای پنهان‌کردن قتل دخیل می‌شود، ماجرای دویین را پی می‌گیرد؛ افکار وسواس‌گونه او درمورد برقراری عدالت، به شیوه‌ای رعب‌انگیز اما مهیج از طریق تصاویری تأثیرگذار از دوران کودکی پررنج او و تعهد این شخصیت نسبت به خانواده‌اش، به تصویر کشیده می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...