امین خرمی | ایکنا
مجموعه پنج جلدی «بر شانههای اقیانوس» تنها یک شرح نیست؛ یک سفرِ اکتشافی سازمانیافته است. سفر به قلبِ یکی از شگفتانگیزترین میراثهای فکری و ادبی بشریت. علی رهبر، همچون ناخدایی آگاه، ما را دعوت میکند تا بر شانههای این اقیانوسِ حکمت و معرفت بایستیم، چشماندازی وسیعتر ببینیم، نفسی عمیقتر بکشیم و از ژرفای کلامِ امیرالمؤمنین(ع) نور و راه برای فردای خود بیابیم. ایکنا درباره این مجموعه و منش، روش و نگرش عرفان علوی در نهجالبلاغه با حجتالاسلاموالمسلمین علی رهبر به گفتوگو نشستهاست:

بر ساحت بلندا و ایستگاه مجلد پنج جلدی «بر شانههای اقیانوس» که تدقیق بیش از سه دهه از عمر شما در مسیر عرفان و ادبیت با نشان روشن نهجالبلاغه مولای متقیان، شیر ژیان، امیر بیان، حضرت علی(ع) به شمار میرود؛ هر آنچه بیان شود به قول آن مَثَل معروف «زیره به کرمان بردن است». پس برای فتح و طلیعه روایت این گفتوگو از زبان شما درباره تولد و طی نمط مسیر مداقه، پژوهش و قلمی کردن این اثر بفرمایید؟
در ابتدای کلام عید بزرگ غدیر خم که زمینهساز برای عاشورا و امیدی برای تحقق قیام و ظهور حضرت مهدی(عج) است را به همه هموطنان سرزمینم تبریک و شادباش عرض میکنم.
گامهای نخست تولد این اثر را باید در سال ۱۳۷۲، زمانی که کتاب «قطرهای از فرات عاشورا» مبتنی بر خطبه معروفه حضرت زینب(س) که به واقع محاکمه رئیس غاصب خلافت یعنی «یزیدبنمعاویه» بود را با قلمی ادبی برگردان، شرح و نگارش کردم جستجو کنیم. اثری که به گاه انتشار و مواجهه مخاطبان با آن، با تشویقهای مختلف و متعددی از سوی قاطبه خوانندگان، منتقدان، پژوهشگران و روحانیون مواجه شد.
در ادامه خداوند متعال توفیق این مهم را بر من هموار کرد تا دعای بیستم «صحیفه سجادیه» را در کتاب «تمام زندگی» برگردان، توضیح، تشریح و تفسیر کردم. سپس «دعای ابوحمزه» را در کتاب «دعای سحر» و مناجات شعبانیه را در کتابی به نام «از سکوی شعبان» توسط نشر جمکران منتشر کردم.
بعد از انتشار و بازخورد این آثار میان مخاطبان، بسیاری از دوستان، همراهان و همدلان این قلم به من گفتند که شما کارتان طی دههها فعالیت بر تفسیر قرآن استوار بوده و حال زمان آن است تا کاری بیشتر با نگاه بنیادی انجام دهید و نسل امروز را با قلم جدیدی که به دنبال روایت و تحلیل تازه است آشنا کنیم.
بر همین اساس در ۶۰ سالگی، یعنی درست شش سال پیش با خود اندیشیدم و گفتم که حال با وجود بیش از ۳۰ سال معلمی به عنوان استاد دانشگاه صنعتی اصفهان که طی تمامی این دههها با چموخمها، پرسشها، شبههها و نیازهای نسل جوان و دانشجوی کشورم آشنا هستم؛ بهتر است به سهم و سعه قلمم گامی در مسیر بیان و انتقال بلندای معرفت و عرفان ادبیت و زلالی گوارای معارف نهجالبلاغه حضرت امیر برای نسل جوان امروز سرزمینم بردارم.
این مسئله امروز پُرواضح است که سخن گفتن از معارف و معرفت اثری گرانسنگ چون نهجالبلاغه برای نسل امروز دیگر نمیتواند مبتنی بر زبان و روایت تفصیلی، تشریحی و تفسیری مانند آثار قدما باشد و این نسل با چنان ادبیات و روایتی کمتر ارتباط برقرار میکند. کتابهای مختلف، متعددی و مجلداتی متکثر و ارزشمند درباره نهجالبلاغه تا به امروز نگارش و در کارنامه آثار منتشر شده کشورمان وجود دارد. اما با اتکا بر همان دید و سلیقه در راستای ارائه خوراک فرهنگی امروز برای جوانان و براساس پیشنهاد دوستانم، گام نهادن و قلم زدن بر مسیر نگارش اثری بر بلندای معرفت و عرفان نهجالبلاغه برای نسل امروز را در ذهن پرورانده و حتی تلاش کردم تا عنوانی متفاوت برای آن انتخاب کنم.
تأکید میکنم که مجموعه پنج جلدی «بر شانههای اقیانوس» را برای نسل جوان، مبتنی بر ترجمه روان و صحیح در شرایطی نوشته و به نشر بسپارم که از یک سو برخی از اشکالات و آسیبهای ترجمههای ارزشمند قدما به سبب زبان مطنطن، سنگین و فقهی را به همراه نداشته باشد و از سوی دیگر بتوانم به واسطه آن، حق واژههایی که امام، مقصود از بیان آنها داشته را برای این نسل ادا کنم.
برای رسیدن و تحقق این ویژگیها در عمل و نه تنها در فکرم؛ اندیشیدم که تا پایان جلد پنجم در کنار برگردان و ترجمان متن نهجالبلاغه در صفحات فرد؛ درست روبروی آن صفحهها که در قالب شکل کتاب، صفحات زوج را به خود اختصاص داده است؛ این صفحهها را به شرح متن نهجالبلاغه اختصاص دهم. از همین روی و برای درانداختن قالب و نگاه نو، طرح بحث و قراردادی با نشر جمکران منعقد شد که از این شیوه نوین برای ترجمه، تشریح و نگارش نهجالبلاغه مبتنی بر معارف، عرفان و بیانِ بلندای اندیشه حضرت امیر(ع) وارد عمل شوم که این طرح مورد وثوق ناشر قرار گرفت و در نهایت مجموعه بر شانههای اقیانوس در پنج جلد نگارش شد.
در این اثر ۱۰۰ خطبه در جلد یک؛ ۸۰ خطبه در جلد دو؛ مابقی خطبهها در جلد سوم؛ تام و تمام نامههای حضرت امیر(ع) در جلد چهارم و در جلد پنجم تمامی حکمتها، عرفان و معرفت منعکس و مستتر در نهجالبلاغه را در کنار نمایه مجلدها قلمی کردم. خوشبختانه از گاه انتشار این اثر تا به امروز شاهد انتشار مستمر این مجلدات هستیم.
در این مسئله تردیدی وجود ندارد که در حوزه ادبیات عرفانی؛ قاطبه عرفای بزرگ قافله هزاره شعر و ادب فارسی، تمامی معارف عرفانی خود را از کلامالله مجید، آنچه که بر سینه رسول خداوند به امانت نهاده شده و در نهایت مبانی ارزشمند در سلوک و سخنان گهربار ائمه اطهار(ع) وام گرفتهاند. اما طی یکی، دو دهه اخیر برخی آثار که مبتنی بر نگرش عرفانی، خاصه بر بلندای آثار ادبای ایرانی نگاشته شده گاه از آن معرفت اسلامی-ایرانی عرفا و حکمای سرزمینمان فاصله گرفته و شانه بر تصوفی زده که اغلب بُناندیشه آنها نیز غیربومی است! به همین روی از جملههای پایانی شما وام میگیرم و این درخواست را دارم تا در کنار بیان عرفانی موجود چه به شکل آشکار و چه مستتر در خطبههای نهجالبلاغه حضرت مولا(ع)؛ برشی از برگردان و شرح عرفانی یکی از خطبههای ایشان را در قالب جنس روایت قلمتان با زبان و کلام خود به اشارت بنشینید تا جنس نگاه علمی و عملی شما در این گفتوگو برای مخاطبان ایکنا بازنمایی سترگ و گستردهتری داشته باشد.
برای پاسخ و اجابت درخواست شما، خطبه ۲۲۲ نهجالبلاغه را از جلد سوم «بر شانههای اقیانوس» انتخاب میکنم. خطبهای بسیار عرفانی با افقی بسیار والا و بالا که ابتدا فرازی از آن را برای شما، خوانندگان و مخاطبان ایکنا قرائت میکنم.
در صفحه ۱۹۵ جلد سوم از مجلدات «بر شانههای اقیانوس» از زبان مولای متقیان چنین میخوانیم: این سخن را زمانی فرمودند که آیه ذیل را قرائت کردند؛ «مردانی در آن خانهها، صبحگاهان و شامگاهان خدا را تسبیح میگویند که نه تجارتی و نه خریدوفروشی آنها را از یاد خدا، سرگرم چیز دیگری نمیکند.

خداوند پیراسته و برتری یافته، «ذکر» را مایه روشنی و صیقلیشدن دلها قرار داده است؛ که آن دلها بعد از سنگینی در شنیدن، به واسطه ذکر میشنوند و بعد از کمسو و کمفروغی به وسیله ذکر، میبینند و بعد از نافرمانی و ستیز، رام و فرمانپذیر میشوند.
و پیوسته خداوند که نعمتهایش جایگاه بلندی دارد، در هر دورهای بعد از دوره دیگر و نیز در فاصله میان بعثتها، بندگانی داشته است که با فکر آنها به راز نجوا مینمود و در حقیقت عقلشان با آنان سخن میگفت، تا آنان با نوری که منشأ بیداری چشمها و گوشها و دلهاست، بهروشنی دست یافتند.
آنان روزهای ویژه خدا را به یاد غافلان میآورند و آنها را از مقام و جایگاهِ عدالت خدا برحذر میدارند. مانند راهنمایان در بیابانها. هر کس راه اعتدال و مستقیم را میپیمود، راهش را میستودند و مژده رهایی به او میدادند و هر کس راست و چپ جاده را برمیگزید، راهش را نکوهش میکردند و او را از نابودی برحذر میداشتند.
و اینگونه آنها چراغان، تاریکی و راهگشایان آن شبههها بودند و قطعاً «ذکر» شایستگانی ویژه خود را دارد که آن را به جای تعلق به دنیا برگزیدند، که تجارت و دادوستد آنان را به خود مشغول نساخته، به واسطه «ذکر» دوران زندگی را میگذرانند.»
این خطبهای که انتخاب و بخشهایی از برگردان آن را قرائت کردم، درحقیقت در بطن و متن آن، نحوه ترسیم و تجسم ریل عارف شدن را از زبان مولای متقیان برای تمامی بندگان شاهد هستیم. شیوه و نمطی که بنیان آن را در روایت حضرت امیر میشنویم.
بعضی اوقات پیمودن طریق و شکل مسیر عرفانی جذاب و متنوع است و به قطع مخاطبانی برای خود؛ پیگیرانی بر این نمط و مشتاقانی برای پیمودن آن وجود داشته و دارد؛ اما گاه در این طی مسیر، آن مبانی درک معرفت اصالت عرفان گویی بدل به موادی مذاب میشوند بدون آنکه قالبهایی از پیش توسط بنده برای پذیرش آن ماده مذاب آماده شده باشد! حتی گاه ممکن است برخی از شیوههای طی طریق و مسیر عرفان نیز بر این نمط استوار باشند. اما به قطع و یقین میتوان گفت و مدعی بود ترسیم و پیمودن برخی از این مسیرها توسط عموم مردم در ظاهر بسیار زیبا رُخنمایی میکند و همین مولفه سبب جذب مردمی بیشتری به آن میشود.
ولی به تعبیر علما «ثم ماذا؟» (بعد باید چه کرد؟) اکنون که من طی کننده مسیر عرفان در هدفی که رستگاری و فناء فیالله است، گامهای نخست را برداشته و بر آن مضاف شدهام؛ حال باید چه کنم؟
زمانی که از کربلا با دانشجویان بازمیگشتیم، بیرون دروازه شهر به آنها گفتم که از تور بازگشتید، حال قَبَسهای (آنچه کسب کردهاید) شما چیست و کجاست؟ حال میخواهید چه کار کنید؟ برای طی مسیر «معرفت»، «درک زلال احکام» و «مبانی عرفان خداوندی» باید ریلی واحد بگذاریم و بر آن استوار باشیم. کل نهجالبلاغه تنها بخشی از تجلیات اندیشه امام است. ایشان به سبب درک عظیم و شناخت بیبدیلشان از عظمت طی طریق مسیر اصیل معرفت الهی (عرفان)، ریلگذاریهای مختلف و متعددی داشتند. در این ریلگذاری؛ منِ بنده، من راهرو و من پیرو مولا علی(ع) باید واگنهای حرکتی خود را به لوکوموتیو مبانی قرآنی، اندیشههای وحیانی، علوی و نبوی متصل کنم.
بارها به بسیاری از دوستان گفتهام که جلسه عرفانی آن نیست که شما را زیر باران اشک قرار دهد. جلسه مفید آن است که به شما بیاموزد:
آب کم جو، تشنگی آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست
بگذارید مثالی ساده برای بیان منظورم بزنم. امروز شاید در خانهها شاهد لولهکشی آب آشامیدنی باشیم، اما در زمان قدیم در هر خانه، چاهی میکندند. به این معنا که تو باید به سرچشمهها متصل باشی. تام و تمام این مفهوم را در کل عرفان نهجالبلاغه از زبان مولای متقیان، امیرمؤمنان(ع) میبینیم...