در نقد جهان مدرن | هم‌میهن


مهران مدیری در سریال دراکولا دیالوگی دارد که می‌گوید: «در جهانی زندگی می‌کنیم که کلمات بیشتر از گلوله‌ها آدم کشتند». این جمله درواقع تاکیدی است بر قدرت کلمات که هم می‌تواند کشنده باشد، هم رشددهنده و بالنده. سیمون‌وی [Simone Weil] در کتاب «قدرت کلمات» [The power of words] که بهزاد حسین‌زاده آن را ترجمه کرده و از سوی نشر نی منتشر شده به‌نوعی به همین خاصیت و قابلیت کلمات می‌پردازد. «قدرت کلمات» دربردارنده مقالاتی از این نویسنده‌ی فرانسوی است که در بخش‌هایی به ترجمه رسیده‌اند.

سیمون‌وی [Simone Weil] خلاصه قدرت کلمات» [The power of words]

کتاب با مقدمه‌ای از شان مایلز آغاز می‌شود، سپس به مقالاتی با عناوین: شخصیت انسانی، نیازهای روح، نظم، آزادی، اطاعت، مسئولیت‌پذیری، برابری، سلسله‌مراتب، افتخار، مجازات، آزادی عقیده، امنیت، مخاطره، مالکیت خصوصی و عمومی، حقیقت، تحلیل سرکوب، ایلیاد یا شعر قدرت، قدرت کلمات و دوستی می‌پردازد. سیمون‌وی می‌نویسد: «همیشه منظورمان از قدرت کلمات قدرت آنها در ایجاد توهم و خطاست. اما به لطف نظمی مقدر، کلماتی هستند که در خود خاصیتی روشنی‌بخش دارند و وقتی درست به کار برده شوند، موجب تعالی انسان به سوی خیر می‌گردند. این کلمات به کمالی مطلق اشاره می‌کنند که ما از درک آن عاجزیم. کاربرد درست این کلمات مستلزم آن است که آنها را به‌زور با هیچ مفهومی مطابقت ندهیم، زیرا قدرت روشنی‌بخش و تعالی‌بخشیِ ذکرشده در خود این کلمات نهفته است. آنچه این کلمات می‌گویند خارج از دایره‌ی فهم ماست. خدا و حقیقت از این‌گونه کلمات‌اند؛ همچنین عدالت، عشق و خیر. استفاده از این کلمات مخاطره‌آمیز است. این کلمات نوعی آزمون‌اند. برای استفاده‌ی صحیح از این کلمات باید از به‌کاربردنِ آنها برای اشاره به اموری که در فهم انسان می‌گنجند پرهیخت و درعین‌حال باید تصورات و اعمالی را با این کلمات بیان کرد که مستقیماً از نور همین کلمات برخاسته باشند و بس. در غیر این صورت، همگان بی‌درنگ این کلمات را دروغ خواهند شمرد.»

«قدرت کلمات»، شش مقاله از مجموعه نوشته‌های سیمون‌وی است که شامل: تحلیل سرکوب، قدرت کلمات، ایلیا یا شعر قدرت، دوستی، شخصیت انسانی و نیازهای روح است. قدرت کلمات بیان قدرتمندی است علیه سوءاستفاده زبان و کارکردی که در ایجاد جنگ‌های پنهان و آشکار است. در «تحلیل سرکوب»، سیمون‌وی به تحلیل این مسئله می‌پردازد که چرا انقلاب‌ها نتوانستند و احتمالاً هرگز نخواهند توانست به سرکوب اجتماعی خاتمه دهند. سیمون‌وی در فصل «قدرت کلمات» بیانیه قدرتمندی علیه سوءاستفاده از زبان و کارکردی که در ایجاد جنگ‌های پنهان و آشکار دارد، می‌پردازد. در این مقاله او نخست متذکر می‌شود که واژگانی نظیر ملت، امنیت، نظم، اقتدار، دموکراسی و... در دوران ما به موجوداتی انتزاعی بدل شده‌اند، سپس با رجوع به رخدادهای زمانه خود نمونه‌هایی روشن از کاربردهای بی‌معنای این واژگان را در سپهر سیاسی و اجتماعی پیش چشم ما می‌نهد. «ایلیاد یا شعر قدرت» جستار بی‌نظیری است در باب چگونگی تسلیم شدن روح انسان در برابر قدرت. نویسنده در این مقاله به شرح مکانیسمی می‌پردازد که جنگ‌ها را پدید می‌آورد، انسان‌ها را تبدیل به اشیاء می‌کند و آنها را تابع همان قوانینی می‌سازد که بر ماده بی‌جان حاکم است. مقاله «دوستی» یکی از کشف‌های سیمون‌وی در ساحت فراطبیعت است. او در این مقاله در پی کشف جوهر دوستی است که به‌زعم او نوعی معامله‌به‌مثل است.

مقاله درخشان «شخصیت انسانی: شاید درست‌ترین نقدی باشد که تاکنون درباره خطاهای جامعه مدرن به نگارش درآمده است. در این مقاله سیمون‌وی با واکاوی سلسله‌ای از مفاهیم مانند حقوق فردی، آزادی بیان، دموکراسی، آزادی احزاب، جایگاه علم و هنر، توزیع قدرت، امر شخصی و غیرشخصی، فردگرایی و جمع‌گرایی به نقد دوران مدرن می‌پردازد و با صراحت این حقیقت را اعلام می‌کند که جوامع دموکراتیک مدرن همگی رو به‌سوی شر دارند. مقاله «نیازهای روح» را سیمون‌وی با تبیین یکی دیگر از خطاهایی شروع می‌کند که با انقلاب فرانسه در همه جهان مدرن رخنه کرده است. سیمون‌وی در این مقاله و پیش از برشمردن نیازهای حیاتی روح بشر، نظری درباره فرد و جامعه و نسبت این دو به دست می‌دهد که زمانه فعلی ما سخت نیازمند دانستن آن است. زمانه‌ای که زیر فشار تبلیغات سرمایه‌داری جهانی و تالی‌های فاسدش ازجمله فردگرایی سترون و خودخواهانه مدرن، به جامعه و جماعت انسانی همچون وسایلی می‌نگرد که یگانه هدف از تاسیس آنها فراهم آوردن اسباب رفاه مادی و کام‌جویی‌های حقیر انسانی است و هرجا که چنین نبود، باید کمر به نابودی آن بست. «قدرت کلمات» از قلم کسی تراویده که از هر نوع بت‌پرستی زمانه ما یعنی جماعت‌گرایی و فردگرایی مدرن تبری می‌جوید و آنها را جایگزین‌هایی دروغین برای امر مقدس می‌داند.

نشر نی پیش از این کتاب «جاذبه و رحمت» سیمون‌وی را منتشر کرده بود. این کتاب، اولین کتابی بود که سیمون‌وی نوشت. درون‌مایه کلی این کتاب را نمی‌توان در یک کلمه یا یک جمله خلاصه کرد. این کتاب هم‌زمان رنگ‌وبویی عرفانی، اجتماعی، روانشناختی، اخلاقی، سیاسی و... دارد و نمی‌توان آن را در دسته‌بندی معینی قرار داد. «قدرت کلمات» هم از چنین ساختاری برخوردار است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...