خواندن کتاب مصور «درخت بخشنده» [The Giving Tree] اثر شل سیلوراستاین [Shel Silverstein] شاید کمتر از ۳۰ دقیقه زمان ببرد اما درس‌هایی که بچه‌ها و حتی بزرگسالان می‌توانند از این کتاب بگیرند تا سال‌ها با آن‌ها خواهد ماند و زندگی آن‌ها را برای همیشه تغییر خواهد داد.

خلاصه کتاب درخت بخشنده» [The Giving Tree] اثر شل سیلوراستاین [Shel Silverstein]

پیام اصلی این کتاب بسیار ساده و سرراست است. این کتاب سعی می‌کند تا عشق و ازخودگذشتگی را با زبانی ساده برای خوانندگانش به تصویر بکشد. کتاب شل سیلوراستاین در مورد رابطه‌ی یک درخت سیب و یک پسربچه است که با زبانی ساده این دنیا و رابطه‌ی خیالی آن‌ها را به تصویر می‌کشد.

اتفاقات کتاب در طول چند دهه روایت می‌شوند و در طول این سال‌ها ما پسربچه و درخت‌ را در مقاطع مختلفی از زندگیشان می‌بینیم: از سال‌های جوانی گرفته تا میان‌سالی و حتی دوران پیری. هر دو شخصیت کتاب فصل‌های مختلفی از زندگی خود را پشت سر می‌گذارند ولی رابطه‌ی بین آن دو همچنان پابرجاست. در سال‌های ابتدایی این رابطه و زمانی که شخصیت اصلی، پسربچه‌ای بیش نیست، وی عاشق درخت می‌شود و درخت سیب نیر عاشق بچه می‌شود. این پسربچه از شاخه و برگ درخت برای خود تاج پادشاهی درست می‌کند و به گونه‌ای رفتار می‌کند گویی پادشاه آن منطقه است! درخت نیز با وی بازی می‌کند و به وی اجازه می‌دهد از تنه‌ و شاخه‌هایش بالا برود و در دنیای کودکانه‌ی خود غرق بازی شود. اما داستان به گونه‌ای پیش می‌رود که با افزایش سن این پسربچه، وی از دنیای کودکانه‌ی خود فاصله گرفته و دیگر همچون سابق با درخت بازی نمی‌کند! البته این موضوع ذره‌ای از علاقه‌ی درخت به پسربچه کم نمی‌کند.

با گذشت زمان نیاز‌های پسربچه نیز تغییر کرده و هر بار با درخواستی متفاوت پیش درخت بازمی‌گردد. برای مثال، در مقطعی از زندگیش پسر به درخت می‌گوید که به پول نیاز دارد و درخت به وی می‌گوید که می‌تواند سیب‌هایش را بچیند و با فروختن آن‌ها پول مورد نیازش را جور کند. بعدها، با تغییر نیاز دوباره‌ی پسر، که با افرایش سن وی نیر همراه می‌شود، او به فکر پیدا کردن همسر و تشکیل خانواده می‌افتد و درخت به وی‌ می‌گوید که می‌تواند با بریدن شاخه‌هایش برای خود و خانواده‌اش خانه‌ای بسازد.

در میانسالی و زمانی که مرد داستان ما به شدت افسرده است و احساس می‌کند که به سفری دور و دراز برای درک بهتر خود نیاز دارد وی باز هم به درخت روی می‌آورد و درخت باز هم به او پیشنهاد می‌کند که با بریدن تنه‌اش برای خود قایقی بسازد. زمانی که مرد به کهن‌سالی می‌رسد و از زمین و زمان بریده است، باز هم این درخت داستان ماست که خود را فدای مرد قصه می‌کند.

هم‌زمان که خواننده کتاب را به پیش می‌برد متوجه می‌شود که این رابطه‌ی یک‌طرفه _ که در آن یک طرف کاملا ازخودگذشته است و تمامی وجود خود را وقف دیگری کرده است، درحالی‌که طرف مقابل هیچ چیزی برای عرضه ندارد و صرفا از الطاف طرف اول سواستفاده می‌کند _ داستان زندگی بسیاری از آدم‌های این دنیاست. درخت داستان ما ازخودگذشته است ولی در مقابل پسر داستان خودخواه است و این خصلت وی با گذشت زمان نیز بیشتر می‌شود.

درنتیجه کتاب «درخت بخشنده‌»ی شل سیلوراستاین به استعاره‌ای برای زندگی تبدیل می‌شود: اینکه در زندگی مردم هرچه بیشتر داشته باشند حرص و ولع آن‌ها کم نمی‌شود و بازهم بیشتر می‌خواهند ولی روزی درخواهند یافت که داشتن بیشتر به معنای خوشبختی نیست. اینکه خوشبختی حسی درونی است.

درست است که نیاز‌های انسان در برهه‌های مختلفی از زندگی متفاوت است اما انسان‌های باید یاد بگیرند که با تلاش و پشتکار خودشان نیارهایشان را برآورده کنند تا کمتر به دیگران وابسته باشند و آن‌ها مورد آزار و اذیت قرار دهند. کتاب سیلوراستاین علاوه بر این مضامین انسانی، در مورد تخریب طبیعیت و زندگی نسل‌های بعدی نیز هست؛ که بخاطر سهل‌انگاری‌های نسل فعلی با خطرات جدی مواجه خواهد شد.

خواندن این کتاب زیبا را به همه شما عزیزان پیشنهاد می‌کنم.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...