لحظه اکنون؛ امتداد گذشته | هم‌میهن


انقلاب مشروطه نقطه عطف مهمی در تاریخ معاصر ایران است؛ جنبشی که نه‌فقط سیاست، بلکه ساختار اجتماعی و فکری جامعه ایرانی را نیز دستخوش تغییر کرد. با وجود گذشت بیش از یک‌قرن از این خیزش مهم و تاریخی، هنوز هم درباره آن کتاب‌ها نوشته می‌‌شود و افراد مختلف می‌کوشند تا این رخداد را از زوایای گوناگون بررسی کنند.



با وجود این، هنوز هم درباره ماهیت و پشت پرده آن مناقشه‌هایی وجود دارد که ازجمله آنها می‌توان به نقش و نسبت بابیه و بهائیت با انقلاب مشروطه اشاره کرد؛‌ نسبتی که برخی بر آن پافشاری و برخی دیگر آن را رد می‌کنند. کتاب «مشروطه همگان؛ نقدی بر بابی‌نمایی انقلاب مشروطه» نوشته محمدرضا جوادی‌یگانه و علی راغب، با نگاهی جامعه‌شناسانه و انتقادی در پی آن است که این نسبت تاریخی را به چالش بکشد.

کالبدشکافی استدلال‌ها
کتاب با مروری بر وقایع مشروطه و چهره‌های کلیدی آن آغاز می‌‌شود و توضیحاتی را درباره بابیه و بهائیت و نقش‌های احتمالی‌شان در آن زمان می‌دهد؛ توضیحاتی که این کتاب تخصصی، تاریخی و جامعه‌شناسانه را برای مخاطبانی که پیش‌زمینه لازم را ندارند هم قابل خواندن و قابل فهم می‌کند و شاید اینطور بتوان گفت که نقطه آغاز این کتاب یکی از نقاط قوت آن به حساب می‌آید. نویسندگان این اثر با تأکید بر عدم‌ورود به داوری عقیدتی در مورد این دو فرقه، می‌کوشند جریان‌ها، ادعاها و کنش‌های شکل‌گرفته را بررسی کنند و در آخر به این نتیجه می‌رسند که نسبت دادن انقلاب مشروطه به بهائیان و بابیان، نه‌فقط بی‌اساس است، بلکه انحرافی در شناخت ریشه‌های واقعی و بومی این جنبش نیز به‌شمار می‌آید.

به این منظور، روی جریان‌هایی که معتقدند مشروطه تحت تأثیر مستقیم بابیان و بهائیان شکل گرفته و جریان‌های مخالف مشروطه که از منظر ایدئولوژیک، آن را منحرف از آرمان‌های اسلامی می‌دانند و سهم بهائیان در این انحراف را پررنگ می‌کنند، تمرکز کرده‌اند. تورج امینی، فریدون وهمن، عباس امانت، حسین آبادیان، مقداد نبوی‌رضوی و... ازجمله افراد شاخصی هستند که در این کتاب به آنها توجه شده است. نکته قابل‌توجه در بررسی و تحلیل آثار این افراد این است که آنها اگرچه دیدگاه‌های متضادی دارند، اما در نتیجه‌گیری به یک نقطه مشترک می‌رسند؛ نسبت دادن انقلاب مشروطه به فرقه‌ای خاص و نادیده گرفتن نقش توده مردم.

یکی از مهم‌ترین بخش‌های کتاب، بررسی دقیق استدلال‌های طرفداران بابی‌نمایی مشروطه است. نویسندگان سه شگرد اصلی این گروه‌ها را چنین برمی‌شمارند؛ نسبت‌ دادن مستقیم کنشگران مشروطه به بابیه و بهائیت، برجسته کردن شباهت‌های فکری و اعتقادی میان رهبران این فرقه‌ها و مشروطه‌طلبان و درنهایت ارجاع به اتهاماتی که مخالفان مشروطه در زمانه خود به رهبران آن وارد کرده‌اند. جوادی یگانه و راغب، با واکاوی این شگردها نشان می‌دهند چگونه چهره‌هایی نظیر ناظم‌الاسلام کرمانی، یحیی دولت‌آبادی و ملکم‌خان، بدون ارائه مدرک معتبر و فقط بر پایه پیش‌داوری‌ها یا تفسیرهای ایدئولوژیک، به‌عنوان بابی یا بهائی معرفی شده‌اند.

در همین راستا، تناقض‌های تاریخی و عقیدتی موجود در استدلال‌ها نیز برجسته شده‌اند. برای مثال، برخی از مدعیان در حالی از هم‌سویی بهائیت با مشروطه دم می‌زنند که طبق اسناد تاریخی، عبدالبهاء، رهبر بهائیان پیروانش را از هر فرمی از مشارکت در انقلاب منع کرده بود. این دو نویسنده، در فصل‌های بعدی با نگاهی انتقادی ابزارهای تحریف تاریخ از سوی مدافعان بابی‌نمایی مشروطه را بررسی می‌کنند و به تکنیک‌هایی نظیر تکرار بی‌مدرک ادعاها، استنادهای نادرست و تحریف‌شده، ارجاعات به خود و مصادره به مطلوب منابع تاریخی می‌رسند.

در دل همه این بررسی‌های تاریخی، یک پرسش مهم و اساسی نهفته است؛ چه کسانی وارث انقلاب مشروطه هستند؟ آیا می‌توان انقلابی به این مهمی و بزرگی را به یک اقلیت مذهبی تقلیل داد و نقش گروه‌ها و افراد دیگر را نادیده گرفت؟ نقش مردم را چطور؟ مردمی که برخلاف باور عامه، به هر کجای تاریخ ایران و جهان که نگاه کنیم، نقشی اساسی در انقلاب‌های گوناگون دارند و بعد از به سرانجام رسیدن انقلاب‌ها میان تاریخ گم می‌شوند. چرا؟ چون تاریخ‌نگاری رایج، تاریخ شاهان و بزرگان است.

در این کتاب با استناد به آمار و اسناد تاریخی آن دوره نشان داده شده که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، جمعیت کل بهائیان در آن زمان کمتر از دو درصد از کل جمعیت کشور است و این در حالی است که توسط فرمان رهبرشان از مشارکت و مداخله در انقلاب مشروطه منع شده‌اند. ازسوی‌دیگر، به روایت‌هایی نظیر روایت ادوارد براون و دیگر مستشرقان درباره نقش منفعل یا حتی مخالف بهائیان با مشروطه نیز پرداخته شده است.

این دو نفر در این کتاب یک کار جالب دیگر هم می‌کنند و آن این است که می‌کوشند سراغ ذهنیت جمعی بروند و بفهمند که بابی در ذهن مردم دوره مشروطه چه معنایی داشته است و به این نتیجه می‌رسند که این مفهوم بیش از اینکه یک شناسه اعتقادی باشد، یک اتهام سیاسی بوده است. آنها در همین راستا مثال‌هایی هم می‌آورند. برای مثال به سیدجمال‌الدین واعظ اتهام بابی‌گری زده بودند. چرا؟ چون از شاه انتقاد کرده بود. درواقع آنها با آوردن چنین مثال‌هایی می‌خواهند نشان دهند که در آن زمان هر نوع صدای مخالفی ممکن بود با برچسب بابی‌گری روبه‌رو شود.

مشروطه؛ انقلابی ملی و فراگیر
نویسندگان درنهایت روی این مسئله تأکید می‌کنند که مشروطه یک انقلاب ملی و فراگیر بود؛ مشروطه نه برای گروه یا فرقه خاصی که برای همگان بود و تلاش برای انتساب آن به فرقه‌ای خاص، چه از سوی بهائیان برای بهره‌برداری‌های هویتی، چه از سوی جریان‌های حکومتی برای تضعیف آن، درنهایت به تحریف واقعیت تاریخی مشروطه می‌انجامد. آنها این دو جریان را با وجود تفاوت‌های ظاهری که دارند، دارای یک هدف مشترک اعلام می‌کنند و می‌گویند هر دوی این جریان‌ها به‌دنبال مسخ هویت ملی مشروطه بوده‌اند. چون یکی بر جهان‌وطنی و دیگری بر اسلام‌گرایی ایدئولوژیک تأکید کرده‌اند و هر دو نقش مردم ایران را در خلق این انقلاب نادیده گرفته‌اند.

کتاب «مشروطه همگان؛ نقدی بر بابی‌نمایی انقلاب مشروطه» اثری پژوهشی و پرچالش در حوزه تاریخ‌نگاری انتقادی است و برای آنهایی که به تاریخ اجتماعی ایران و خوانش‌های مختلف و جدید از انقلاب مشروطه یا حتی بررسی نقش فرقه‌های گوناگون در تحولات سیاسی علاقه دارند، کتابی آموزنده و جالب توجه خواهد بود. انقلاب مشروطه دستاوردهای قابل‌توجهی برای جامعه ایران داشته است؛ از تدوین نخستین قانون اساسی گرفته تا تشکیل مجلس شورای ملی. مشروطه نقطه شروعی برای شکل‌گیری مشارکت مردمی در سیاست و تولد نهادهایی مانند مجلس بود که اگرچه با مقاومت ساختار قدرت روبه‌رو شد، اما بذر آگاهی و کنشگری سیاسی را در جامعه کاشت.

از آن زمان تاکنون، جنبش‌های متعددی در ایران شکل گرفته که ادامه همان مسیر است؛ مسیری پرچالش، اما پایدار برای تحقق آزادی، عدالت و پاسخگوکردن قدرت. مردم ایران هنوز در مسیر مطالبه‌گری، پویایی سیاسی و تلاش برای ساختن آینده‌ای مبتنی بر حقوق شهروندی ایستاده‌اند. هر نسل در ادامه و امتداد خواسته‌های نسل‌های قبل از خود، به زبان و با ابزار خود کنشگری کرده است و آنچه این روزها زیر و روی پوست این کشور در حال رخ‌دادن است، امتداد همان آرمان‌های مشروطه‌خواهان است؛ آرمان‌هایی که همه برای تحقق آن در تلاش هستند و همه اینها یعنی هرچقدر هم درباره مشروطه بنویسیم و بخوانیم کم است، چون لحظه اکنون امتداد گذشته است.‌

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...