بیتا ناصر | آرمان ملی


رایلی ساجر [Riley Sager] (متولد 1974) یکی از نویسندگان پرفروش آمریکا در سال‌های اخیر بوده؛ به‌طوری که با عناوین مختلف، بارها در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز راه پیدا کرده است. این نویسنده سابقه فعالیت در مشاغل مختلفی نظیر گرافیک و روزنامه‌نگاری را در زندگی خود داشته اما به نقل از رسانه‌های ادبی، در نهایت تصمیم گرفته به‌صورت تمام‌وقت به نویسندگی بپردازد. ساجر به نوشتن رمان‌های معمایی و جنایی علاقه دارد و از جمله آثار او می‌توان به «شب را زنده بمان»، «آخرین باری که دروغ گفتم»، «آخرین دختران» و «همه‌ درها را قفل کن» اشاره کرد. یکی دیگر از کتاب‌های این نویسنده که چندماهی از عرضه‌اش در بازار کتاب می‌گذرد، رمان «خانه پیش از تاریکی» [Home before dark] است؛ رمانی که ساره خسروی، آن را رمانی معمایی-ترسناک معرفی می‌کند که بر پایه‌های سبک گوتیک بنا شده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگویی با مترجم این کتاب است.

رایلی ساجر [Riley Sager] خلاصه رمان خانه پیش از تاریکی» [Home before dark]

به تازگی کتاب «خانه پیش از تاریکی» نوشته رایلی ساجر با ترجمه شما و از سوی نشر آموت به چاپ رسید. ابتدا کمی از موضوع و شخصیت‌هایی که مخاطب در خوانش داستان با آن مواجه است، بگوئید.
این رمان، یک داستان معمایی-ترسناک است حول محور دختری به نام مگی هولت که بیست‌وپنج سال پیش؛ زمانی که فقط پنج سال داشت، با پدر و مادرش به سرای «بانبری» نقل مکان کرد. اتفاقاتی که در این عمارت ویکتوریایی که در جنگل‌های ورمانت واقع بود، به وقوع پیوست، این خانواده را بر آن داشت که پس از تنها بیست روز مجبور به فرار از آن خانه شوند. طولی نکشید که پدر مگی کتابی به نام خانه‌ وحشت منتشر کرد و در آن از وقایعی مرموز و ماوراءالطبیعی که در آن خانه برایشان رخ داد سخن گفت. مگی که پس از مرگ پدرش، وارث سرای بانبری شده، به مسائل ماورالطبیعه اعتقادی ندارد اما معتقد است که هر خانه داستانی برای گفتن دارد. برای همین درصدد است تا راز سرای بانبری را کشف کند. اما شرایط آن‌گونه که انتظارش را داشت پیش نمی‌رود. اتفاقات عجیبی در طول اقامتش در سرای بانبری رخ می‌دهد که بی‌شباهت به وقایعی که پدرش در کتاب توصیف کرده نیستند. اینجاست که چالش داستان شروع می‌شود و...

داستان در دو زمان در رفت و برگشت است. فاصله زمانی 25 ساله در داستان تا چه میزان در فضاسازی و شخصیت‌پردازی نمود دارد؟
نه‌تنها دو زمان داریم؛ بلکه دو راوی هم داریم. مگی در زمان حال و پدرش در زمان گذشته، در قالب کتابی که نوشته است، داستان را روایت می‌کنند. در واقع این رمان به سبک «داستان در داستان» نوشته شده، به‌طوری که یک فصل از زبان مگی است و فصل بعد روایت کتاب پدرش را می‌خوانیم. این دو راوی از دو دیدگاه و زبان متفاوت برخوردار هستند و این مساله، یکی از چالش‌های نویسنده و مترجم است. به گفته‌ رایلی، این کتاب سخت‌ترین کتابی بوده که نوشته. او در ابتدا سعی داشت اول، داستان گذشته را بنویسد و بعد داستان مگی را به آن ربط بدهد؛ اما بعد به این نتیجه رسید که این دو داستان به‌قدری رابطه‌ تنگاتنگی با هم دارند که بهتر است با هم نوشته شوند.

ساجر در قالب پیشگفتار، داستان کوتاه و ترسناکی را در فضایی شک‌برانگیز و مبهم روایت می‌کند که تصویر کاملی از قدرت داستان‌نویسی نویسنده به تصویر می‌کشد. ساجر از چه کارکردهای زبانی و تکنیکی برای خلق داستان‌هایش در فضایی هیجانی، معمایی و پراسترس بهره برده است؟
بله. باید بگویم که آن پیشگفتار و نحوه‌ شروع داستان، کشش مرا به کتاب چندین برابر کرد و مطمئن هستم که برای مخاطبان هم به همین شکل بوده است. در اینجا نویسنده، یک‌راست می‌رود سر اصل مطلب و در ادامه کم‌کم به آن قضیه می‌پردازد. هدف از این شیوه هم آشکار کردن ماهیت ترسناک کتاب، جذب مخاطب و عنوان کردن مسأله‌ داستان بوده است. به‌طور کلی، نویسنده در این رمان از تکنیک‌های فلش-فوروارد، فلش بک، انواع بازی‌های زبانی و همانطور که عرض کردم «داستان در داستان» استفاده کرده است.

رایلی ساجر با چاپ نخستین رمانش به شهرت جهانی رسید. ارزیابی شما از ویژگی‌ها و مشخصه‌های داستان‌نویسی او چیست؟
هر کس که شروع به خواندن کتابی از رایلی می‌کند، باید بداند که با کتابی ترسناک به سبک استفن کینگ مواجه است اما ماهیت ترسناک کتاب‌هایش تنها مولفه‌ آثارش نیست. رمان‌های رایلی همواره اهمیت روانشناختی دارند و این نکته به کارهایش بُعد بیشتری می‌دهد. در واقع این جنبه‌ «خانه پیش از تاریکی» بود که بیشتر مرا مجذوب خودش کرد. به طور خلاصه، کتاب‌هایش ترکیبی از شخصیت‌های گیرا، پلات‌های مهیج و تاثیر از فیلم‌ها و داستان‌های ترسناک هستند.

به نظر می‌آید ساجر تا حدودی به فضای داستان‌های کلاسیک ترسناک وفادار است. تحلیل شما در این‌باره چیست؟
بله. به نظر من سبک رایلی، سبک معمایی با گرایش ترسناک است. چون همه‌ آثار معمایی لزوما ترسناک نیستند؛ اما رایلی روی ترسناک بودن آثارش تاکید دارد و این را می‌شود به‌راحتی در تمامی آثارش دید. علاوه‌بر آن، رایلی در کالج مطالعات فیلم خوانده و یک فیلم‌باز قهار هم هست. به گفته‌ خودش ایده‌ اولیه‌ «خانه پیش از تاریکی» از فیلم وحشت در آمیتیویل گرفته شده است.

تجربه رایلی ساجر به عنوان روزنامه‌نگار، سردبیر و طراح گرافیکی تا چه میزان در آثار او مشهود است؟
توجه به رسانه و روزنامه و خبرنگاران، به‌خصوص در «خانه پیش از تاریکی» به وضوح در آثار این نویسنده دیده می‌شود. حتی در مواردی، مدارک خبری هستند که در داستان‌های ساجر، گره‌های کار را باز می‌کنند؛ اما من به‌طور قطع نمی‌توانم بگویم که سابقه‌ او به عنوان روزنامه‌نگار، او را بدین امر واداشته است. ولی می‌شود گفت که چنین چیزی در ناخودآگاهش وجود داشته است. لازم به ذکر است که خود رایلی در یکی از مصاحبه‌هایش گفته که به طور کلی کار کردن در حوزه‌ رسانه، پیش‌زمینه‌ خوبی برای ورود به عرصه‌ نویسندگی بود؛ چراکه او را با فوت‌وفن ویراستاری و مدیریت زمان تحویل اثر آشنا کرد.

به نظر شما «خانه پیش از تاریکی» تا چه میزان قابلیت‌ اقتباس سینمایی دارد؟
خیلی زیاد. به همین دلیل است که فیلم سینمایی این کتاب مهیج توسط شرکت سونی پیکچرز و به کارگردانی پاتریک برایس در دست ساخت است.

با توجه به اینکه داستان در خانه‌ای قدیمی روایت می‌شود، می‌توان این اثر را در ژانر گوتیک قرار داد؟
بله البته. رگه‌هایی از سبک گوتیک تقریباً در تمامی آثار این نویسنده مشهود است. این اثر-به ویژه بخش‌هایی که در زمان گذشته اتفاق می‌افتد- اغلبِ المان‌های سبک گوتیک را دارد: خانه‌ای متروک، مسائل ماورالطبیعه، صداها و حوادث مرموز، یک پدر و دختر و... اما سبک رایلی، یک گوتیک پیش‌پا افتاده نیست؛ یعنی او در تلاش است تا تلفیقی ایجاد کند بین ماهیت ماورایی مسائل و دلایل عقلانی‌شان.

از تجربه ترجمه رمان در ژانر معمایی بگویید. ترجمه رمان‌های معمایی چه بایدهایی را طلب می‌کند؟
آثار معمایی به سبب ماهیت رازآلودشان، نیازمند ایجاد یک فضای مرموز هستند که این فضا باید توسط مترجم از متن مبدا به متن مقصد منتقل شود. چه‌بسا که نویسنده در زبان مبدا در این امر موفق بوده اما ترجمه‌ صرف آن کلمات، حس خاصی را به خواننده‌ زبان مقصد منتقل نکند. اینجاست که مترجم باید از مهارت‌های خودش سود ببرد و فضای ملتهبی را مثلاً به‌واسطه انتخاب واژه‌ها و تکنیک‌های مناسب ایجاد کند.

خانه پیش از تاریکی در گفت وگو با ساره خسروی

شما دانشجوی دکتری در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران هستید. با توجه به مسائل و دغدغه‌هایی که سال‌های گذشته در حوزه ترجمه ادبی مطرح بوده است، تحلیل شما درباره کیفیت آثار ترجمه‌ای در بازار نشر چیست؟
یکی از باورهای غلط که من هم به دامش افتادم، این بود که مراکز نشر معتبر با مترجمان تازه‌کار، همکاری نمی‌کنند. از این‌رو، این مترجمان برای اینکه رزومه‌ای دست‌وپا کنند که مورد قبول نشرهای معتبر قرار گیرد، به سراغ نشرهای بی‌نام‌ و نشانی می‌روند که نه کیفیت برایشان مهم است و نه ویراستاری. چنین نشرهایی با سوءاستفاده از مترجمان تازه‌کار، از آن‌ها می‌خواهند که کتاب‌های پرفروش ترجمه شده را دوباره ترجمه کنند تا خودشان به سود قابل توجهی برسند. قربانی این پروسه فقط مترجم جویای نامی است که ناخواسته وارد این بازی شده. حال آنکه من مترجمان خوبی را می‌شناسم که با نشرهای معتبری کار خود را آغاز کرده‌اند. لذا توصیه من به کسانی که علاقه‌مند به ترجمه ادبی هستند این است که با نشرهای مطرح کار کنند تا هم کارشان از کیفیت قابل قبولی برخوردار باشد و هم از کثرت آثار یکسان در بازار ترجمه جلوگیری شود.

اصلی‌ترین مسائلی که شما در حوزه ترجمه آثار ادبی با آن روبه‌رو هستید، چیست؟
به طور کلی ترجمه، حوزه‌ حساسی است؛ چون مترجم هم باید به متن اصلی وفادار باشد و هم قابل فهم بودن متن برای خواننده‌ زبان مقصد را در نظر بگیرد. اما ترجمه متون ادبی، به طور خاص، چالش‌های بیشتری دارد. یکی از مهم‌ترین‌شان که اغلب برای من پیش می‌آید، بحث بازی‌های زبانی (جناس تام، جناس ناقص و...) است که در انگلیسی و فارسی کاملاً متفاوت عمل می‌کنند و ممکن است در این جور مواقع، زیبایی قربانی مفهوم شود. من در ترجمه‌ «خانه پیش از تاریکی» هم با این چالش مواجه شدم و امیدوارم خوب از پسش برآمده باشم. یکی دیگر از چالش‌هایی که مترجم ادبی با آن روبه‌رو است، جوّ به شدت رقابتی در بازار ترجمه‌ ادبی است. این سبک نسبت به سبک‌های دیگر طرفدار بیشتری دارد و به تبع آن باید سریع‌تر ترجمه شود. لذا یک مترجم ادبی پیگیر، باید همواره داستان‌های باکیفیت را زودتر از رقبا شناسایی و بررسی کند و سرعت را هم چاشنی کارش کند.

مراحل انتخاب، ترجمه و انتشار این اثر به چه صورت انجام شد؟
«خانه پیش از تاریکی» اولین همکاری من با نشر آموت بود. پس از آنکه شرایط همکاری فراهم شد از من خواسته شد رمانی را پیشنهاد کنم. از آنجا که همیشه به سبک گوتیک علاقه‌مند بودم، به محض برخورد با این رمان در گودریدز و ارزیابی امتیاز کتاب، مشغول خواندنش شدم و ظرف چند ساعت آن را تمام کردم. سپس فوراً با بررسین تماس گرفتم. آنها هم موافقت خود را اعلام کردند. ترجمه‌ این اثر جذاب حدود دو هفته به طول انجامید. در طول پروسه‌ ویراستاری هم ویراستاران مدام با من در ارتباط بودند و در مورد هر تغییر کوچکی با من مشورت می‌کردند. سرانجام کتاب در مهر 1401 به چاپ رسید.

در حال حاضر کتابی در دست ترجمه و یا آماده انتشار دارید؟
برای نشر آموت فعلا در حال بررسی رمان‌ها هستم و خودم را محدود به رمان معمایی نکرده‌ام؛ بلکه در ژانرهای مختلفی کندوکاو می‌کنم. اما یک رمان کاملاً متفاوت از من در دست چاپ هست که سال 1402 منتشر می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...