مریم رضائی | ایبنا


به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، به تازگی کتاب «وارونه کردن هِرَم» [Inverting the pyramid : the history of soccer tactics] نوشته جاناتان ویلسون [Jonathan Wilson] فوتبال‌نویس سرشناس انگلیسی، به کوشش «عیسی عظیمی» و «بهنام جعفرزاده» به فارسی ترجمه و از سوی نشر چشمه وارد بازار کتاب شده است.

وارونه کردن هرم» [Inverting the pyramid : the history of soccer tactics]  جاناتان ویلسون [Jonathan Wilson]

این کتاب که با نگاهی به تاریخچه تاکتیک‌های فوتبال، ریشه‌های ورزشی، اجتماعی و سیاسی تحول این تاکتیک‌ها را موشکافانه بررسی می‌کند، در سال 2009 به عنوان کتاب ورزشی سال بریتانیا انتخاب شد و در فهرست 50 کتاب فوتبالی برتر مجله فورفورتو نیز قرار گرفت.

عیسی عظیمی، روزنامه‌نگار اردبیلی و یادداشت‌نویس ورزشی (به‌ویژه فوتبال) در مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های شرق، دنیای فوتبال، همشهری و... را در کارنامه دارد. کتاب «فوتبال و فلسفه» اثر تد ریچاردز در سال ۱۳۹۶ با ترجمه او از سوی نشر مرکز منتشر و در واقع با همین اثر به عنوان مترجم معرفی شد؛ چرا که اثری بسیار خوش‌اقبال بود و سه بار تجدید چاپ شد.

وی یکی از مترجمان «وارونه کردن هرم» است که فوتبال را علاقه و دغدغه خود می‌داند و معتقد است می‌شود از اقبال عمومی به فوتبال در راستای آموزش عموم و ترویج فضیلت‌های انسانی و مدنی در جامعه استفاده کرد.

عظیمی درباره اثر جدید می‌گوید: «وارونه کردن هرم» با این جمله شروع می‌شود؛ «در آغاز، بی‌نظمی بود و فوتبال شکلی نداشت». اشاره به شرایط فوتبالِ اولیه و نیز ارجاعی به جمله آغازین انجیل. بی‌نظمی، در واقع ترجمه پیشنهادی ما برای chaos است؛ اما واکاوی انتخاب این کلمه توسط جاناتان ویلسون در جمله نخست کتاب شاید روشن کند که با چه متنی روبه‌رو هستیم.

وی اضافه می‌کند: کیئس/کائوس عنوانی است که در اساطیر یونانی به موجود نخستین اطلاق شده و دیگر خدایان از آن به وجود آمده‌اند. در آغاز، هیچ نبود چون «تاکتیک» نبود و احتمالاً همین آغاز هم یکی از دلایلی است که در اشاره به اهمیت این کتاب، از آن با عنوان انجیل فوتبال یاد می‌کنند.

عظیمی ادامه می‌دهد: ویلسون البته در مقدمه، دلیل نوشتن چنین کتابی را به تفصیل و تصریح بیان می‌کند؛ جایی که در میانه‌ی شادخواری و بحث جمعی خبرنگار در هتلی پس از یکی از بازی‌های یورو ۲۰۰۴، از انتقاد یکی‌شان درباره بیهودگی بحث بر سر تاکتیک و عدم تفاوت بین ۲-۴-۴ کلاسیک و آرایش الماس برمی‌آشوبد و می‌نویسد: «مخم داشت سوت می‌کشید. درست وقتی که می‌خواستم مست و هشیار عقیده‌ام را فرو کنم توی چشمش که آدم‌هايی مثل او نبايد فوتبال ببینند، چه برسد به اينکه درباره‌اش بنويسند؛ همکار آرژانتینی‌مان در حرکتی احتمالاً عاقلانه دستم را پايین کشید و گفت: آرايش تنها چیزی است که اهمیت دارد. اگر فقط يک چیز ارزش نوشتن داشته باشد، همین است.»

به گفته این مترجم، نویسنده اما منحصر به روایت خطی سیر تحول تاکتیک نمی‌ماند. جا‌به‌جای کتاب آکنده از خرده‌روایت‌های اجتماعی و سیاسی است و ویلسون طی ۱۷ فصل تلاش می‌کند توضیح دهد که هر تغییر تاکتیکی در چه پس‌زمینه‌ای از شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی جغرافیایی پدید آمده است. پس، از مقاومت انگلیسی‌های 150 سال پیش در مقابل خفت پاس دادن می‌نویسد که آن را علیه سلحشوری می‌دانستند و از اسکاتلندی‌های باشعوری که نه تنها برای نخستین بار پاس دادند، بلکه یک‌ودو هم کردند!

وی تصریح می‌کند: «فاشیسم چگونه قهوه‌خانه را نابود کرد»، عنوان فصل چهارم کتاب، اشاره به شرایط ظهور و بروز مدنیت در اروپای مرکزی دارد و برای مثال، یکی از نکات شگفت آن این است که شیوه‌ مدرن فهم و بحث، با فوتبال رواج یافته و قهوه‌خانه‌های وین پاتوق روشنفکرانی بوده که از روشنفکری‌ترین پدیده‌ آن سال‌ها حرف می‌زدند؛ از فوتبال! و هم از این روی، ترجمه کتاب را به «حمیدرضا صدر» تقدیم کرده‌ایم؛ برای همه‌ کلمه‌هایی که به فوتبال‌نویسی ایران اضافه کرد... که «در آغاز، کلمه بود.»

عظیمی درباره علل گرایش خود به ترجمه در حوزه مباحث فوتبال می‌گوید: این دومین تجربه من در زمینه ترجمه کتاب است. پیش‌تر به عنوان روزنامه‌نگار و یادداشت‌نویس با نشریات و روزنامه‌ها همکاری داشتم و البته هنوز هم برای سایت‌ها و رسانه‌های ورزشی در حوزه‌ فوتبال یادداشت می‌نویسم؛ اما در روزهایی که دنبال کاری جدی‌تر در حوزه فوتبال و نوشتن بودم، به فکر ترجمه کتاب افتادم. در واقع نکته‌ای که مرا به این سمت سوق داد، فقدان منابعی بود که گاه و بی‌گاه به آنها نیاز پیدا می‌کردم و دست‌کم در منابع فارسی، پیدا نمی‌کردم. کتاب «فوتبال و فلسفه»، در چنین شرایطی به دست من رسید و با مطالعه خلاصه‌ای از آن، دریافتم که با گنجینه‌ای از مفاهیم فلسفی مرتبط با فوتبال روبه‌رو هستم. چنین شد کار ترجمه آن کتاب را دو سال پس از انتشار نسخه اصلی آغاز کردم و چهار سال تا انتشار نسخه اصلی طول کشید.

وی معضل اصلی ترجمه در ایران را کم بودن منابع جدی در حوزه فوتبال می‌داند و اضافه می‌کند: حقیقت این است که بجز تلاش‌هایی که در سال‌های اخیر در حوزه تالیف و ترجمه کتاب‌های فوتبالی صورت گرفته، دست ما در این حوزه چندان پر نیست. در واقع، تعداد کتاب‌های فوتبالی به زبان فارسی کمتر از آن است که حتی یک ردیف از قفسه‌های کتابخانه‌مان را پر کند و شاید همین باعث شده که نگاه جامعه ما به فوتبال، به اشتباه «از بالا» و «نه چندان محترمانه» باشد. ما به نگاهی جز این نگاه نیاز داریم و شاید قسمتی از این راه هم تلاش برای معناسازی و معنایابی در حوزه فوتبال باشد.

«بهنام جعفرزاده»، دیگر مترجم کتاب، اهل فریدون‌کنار است و سردبیر سایت «هفت یک». وی فعالیت مطبوعاتی را از سال 1388 با سایت «گل» آغاز کرده و در این مدت با وب‌سایت‌ها و نشریات داخلی و خارجی مختلفی از جمله روزنامه گل، ایران ورزشی، سایت فوتبال چنل آسیا و گاردین همکاری داشته است؛ همچنین، در سه سال اخیر، در بین داوران انتخاب بهترین بازیکن دنیا به انتخاب گاردین بوده و در حال حاضر دبیر بخش خارجی سایت ورزش سه است.

جعفرزاده در صفحه اینستاگرامی خود درباره روند ترجمه و انتشار «وارونه کردنِ هِرَم» نوشته است: «این کتاب می‌توانست خیلی زودتر منتشر شود. آن را بهار 92 خواندم و تابستان همان سال ترجمه‌اش را آغاز کردم. تا آذر، حدود یک سوم کتاب ترجمه شده بود که بی‌دقتی خودم و حماقت بنده‌خدایی که ویندوز لپ‌تاپم را عوض کرد (شاید هم برعکس!)، باعث شد تا همه چیز، از جمله این ترجمه، پاک شود و تلاشم برای ریکاوری هم فایده نداشت. بی‌خیال ترجمه‌اش شدم تا اینکه سال 96 عیسی عظیمی پیشنهاد داد کتاب را با هم ترجمه کنیم. پیشنهاد خوبی بود چون مجبور نبودم آن بخشی را که یک بار ترجمه کرده بودم، دوباره ترجمه کنم. کار ترجمه خرداد 98 تموم شد و شهریور همان سال نشر چشمه قبول کرد کتاب را منتشر کند و قرار بود تابستان 99 روی گیشه باشد؛ اما کرونا همه‌چیز را به هم ریخت تا حالا که بالاخره «وارونه کردن هرم» وارد بازار کتاب شد.»

به گفته وی، درست است که کتاب می‌توانست زودتر منتشر شود، اما این روی تازگی و اهمیت کتاب تأثیر ندارد. اگر عشق فوتبال هستید، «وارونه کردن هرم» می‌تواند به کتاب بالینی شما تبدیل شود و اگز جزو آن دسته‌ای هستید که فکر می‌کنند «چرا بیست و دو نفر باید دنبال یک توپ بدوند»، با خواندن این کتاب متوجه می‌شوید که این تصور چقدر خام و اشتباه است.

جعفرزاده می‌افزاید: «وارونه کردن هرم» در مورد تاریخچه تحول تاکتیک‌های فوتبال است؛ در مورد اینکه چطور فوتبال از یک بازی بی‌نظم و شلخته، تبدیل به چیزی شد که امروز به عنوان جذاب‌ترین ورزش جهان شناخته می‌شود؛ که فهمیدن جزئیات اتفاقات درون زمین، نیاز به تحلیل‌های دقیق دارد. هنر جاناتان ویلسون در نوشتن این کتاب، این بود که سوژه‌ای را که می‌توانست به کتابی خشک و تخصصی تبدیل شود، با وارد کردن ماجراهای مختلف و ارجاع به شرایط سیاسی و اجتماعی کشورهای مختلف، به کتابی به شدت خواندنی تبدیل کند.

وی با تأکید بر این نکته ضروری که کتاب با اطلاع نویسنده منتشر شده است، می‌نویسد: خط روایی اصلی کتاب در مورد تغییرات سیستم‌های فوتبال از شیوه کاملاً هجومی 5-3-2 در اولین سال‌های شکل‌گیری فوتبال مدرن است، به شیوه‌های پیچیده‌تر و دفاعی‌تر که تنها یک یا دو مهاجم در آن حضور دارند، اما نویسنده با دخیل کردن داستان‌های سیاسی و اجتماعی در بطن آن، کتاب را از شکل خشک و تخصصی خارج کرد است؛ تمهیدی که برگ برنده آن برای تبدیل شدن به یکی از خواندنی‌ترین کتاب‌های این حوزه است و جایزه کتاب فوتبالی سال 2009 بریتانیا را برای ویلسون به ارمغان آورد.

بر اساس این گزارش، «وارونه کردنِ هِرَم» در قطع رقعی و 447 صفحه، به قیمت 135 هزار تومان، از سوی نشر چشمه وارد بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...