دست‌نوشته‌های تنهایی | شرق


«لب‌خوانی»، نخستین مجموعه داستان ابوذر قاسمیان، شامل نُه داستان کوتاه است. نویسنده در فضایی خاص سیر می‌کند: چند داستان نخست کتاب، بیشتر اتمسفری غیرشهری و خشن دارند. داستان نخست مجموعه «بازی در مدار بسته»، از مردی می‌گوید که در بیابانی خالی از سکنه، به‌عنوان کارمند و مستحفظ کارگاه اسقاط ماشین‌های فرسوده زندگی می‌کند. در این داستان با فضاهایی لخت و خشن روبه‌رو می‌شویم. دوربین‌هایی که بخش‌های مهمی از روایت داستان از خلال تصاویرشان بازگفته می‌شوند، حس ترس، تعلیق و بی‌پناهی شخصیت اصلی داستان را باز می‌نمایند. در این داستان نویسنده توانسته وانهادگی و خودبسندگی آدم داستان‌اش را نشان دهد.

لب خوانی ابوذر قاسمیان

داستان‌های بعدی کتاب بیشتر در فضای سربازخانه‌ای می‌گذرند. داستان «مینی‌سیتی»، «زمین‌لرزه» و «نسخه‌پیچ»، هر کدام به بیان تجربیات قهرمان داستان از زندگی سربازخانه‌ای با پس‌زمینه‌ای از جنگ پرداخته‌اند. در داستان «مینی‌سیتی» خواننده شاهد مرگ سربازی است که چندین و چند شبانه‌روز، در برجکی متروک به نگهبانی نشسته. این تنهایی و وهم، سرباز را به ته خط می‌رساند. خودکشی سرباز جوان، زمینه یا حادثه اصلی داستان به‌شمار می‌آید. گزارش راوی از سردی و بی‌تفاوتی مسئولان پادگان، و از میان بردن آثار مرگ سرباز جوان، صحنه‌ای سیاه و تراژیک می‌آفریند. جالب اینجاست که در چندتایی از داستان‌ها، راوی داستان شخصیت اصلی یا به‌اصطلاح کنش‌گر مرکزی نیست و صرفا با حضور خویش، بهانه روایت قصه را فراهم می‌کند. ابوذر قاسمیان تمایلی به بازی‌های نحوی، زبانی و استفاده از شگردهای مألوف مدرنیستی ندارد. عموما به‌شکلی سر‌راست سراغ قصه و آدم‌هایش می‌رود و سعی می‌کند جریان روایت، خواننده را با خود هم‌زمان سازد. این کوشش، موجب سهل‌خوان‌تر شدن و جذابیت بیشتر تعدادی از داستان‌های «لب‌خوانی» شده است.

داستان «زمین‌لرزه»، تلاش موهوم هنگی است که برای فرار از رکود و خمود حاصل از بی‌برنامگی، سعی می‌کنند با تکاپویی بی‌حاصل، علت زمین‌لرزه‌های پیاپی در آن منطقه را کشف کنند: داستان مایه‌ای از طنز تلخ دارد. فرمانده تازه که سرگردی کم‌تجربه است، افراد را وا می‌دارد به گوشه و کنار سرک بکشند و هر یک در باب علت این زمین‌لرزه‌ها نتایجی بگیرند. راوی داستان که از سربازان هنگ است، با لحنی کنایی حاصل جستجو را در اختیار خواننده می‌گذارد. جست‌وجویی که به قیمت قربانی شدن یکی از سربازان تمام شده است! در پایان خواننده آگاه می‌شود دلیل زمین‌لرزه‌ها، آزمایشات نظامی است! این دور باطل، در داستان بعدی کتاب نیز دیده می‌شود. داستان «سیلاب»، ماجرای بارش بارانی بی‌قاعده در منطقه عملیاتی است. همه سنگرها و تجهیزات زیر آب می‌رود. فارس، پیرمردی عرب که بر اثر استمرار حضورش بدل به سربازی ابدی شده، سوژه اصلی روایت است. داستان‌های بعدی مجموعه از فضای سربازخانه‌ای فاصله می‌گیرند. داستان‌های «کتاب حیات» و «شنود» موضوعاتی نسبتا امروزی‌تر دارند اما پرداخت ضعیف، پرگویی و اغراق‌های باورناپذیر، این داستان‌ها را از شکل انداخته است.

در داستان نسبتا مفصل «شنود»، نویسنده آشکارا تحت سیطره ذهنیت و شکل نگارش داستانی هوشنگ گلشیری قرار دارد. چنان‌که ساختار نگارشی داستان «مردی با کراوات سرخ» به ذهن تداعی می‌شود. منتها منطق و باورپذیری داستان «شنود» چنان تقلیل یافته که برقراری رابطه با آن بسیار دشوار یا حتی ناممکن است. نویسنده با بخش‌بندی فرعی داستان به گزارش‌های راوی از شنود مکالمات بازدیدکنندگان مسجد وکیل، سعی دارد فضایی پلیسی و طنزآلود بیافریند. اما چنان‌که گفتیم، پرداخت خام‌دستانه شخصیت‌محوری، ایرادات روایی و ضعف کلی پیرنگ و آستانه‌های روایی، همراه توضیحات ملال‌آور و زائد، این داستان را در شمار ضعیف‌ترین داستان‌های مجموعه درآورده است. سوژه مرکزی داستان‌های این کتاب، ترس و تنهایی است. انسانی به حال خویش وانهاده، در تقلای زنده ماندن. این مضمون متمرکز، با شدت و ضعف تقریبا در همه داستان‌های کتاب دیده می‌شود. بیشترین تمرکز نویسنده بر معماری فضای داستانی رخ می‌دهد و به همین جهت گاه نثر داستانی او، دچار شلختگی و تنک‌مایگی است. در حوزه دیالوگ‌نویسی و حرکت داستانی نیز، ابوذر قاسمیان گاه به دام افراط و تفریط می‌افتد. گاهی چنان مقهور شخصیت و فضای داستانی برساخته‌اش می‌شود که از لزوم پرداختن به کشش و ایجاد کنش‌مندی داستانی غافل می‌شود و باز در جایی، با شتاب‌زدگی داستان را به پایان می‌رساند. با این همه، «لب‌خوانی» مجموعه‌ای است خواندنی، چراکه خبر از ظهور نویسنده‌ای گریزان از کلیشه‌ها می‌دهد. داستان‌نویسی که می‌خواهد جهان منفرد خویش را ذره‌ذره به ما سرایت دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...