کتاب «وقتی که مقدم اعلی حضرت مبارک شد» نوشته سید سعید هاشمی توسط انتشارات کتابستان منتشر شد.

وقتی که مقدم اعلی حضرت مبارک شد سید سعید هاشمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب، مجموعه‌ای از داستان‌های تاریخی است که قهرمان آن‌ها دانشمندان، علمای شیعه، مبارزان مسلمان و نام‌آوران کشورمان هستند؛ این شخصیت‌های معروف و دوست‌داشتنی در همه جای داستان‌های این کتاب، حضوری پررنگ دارند و شما را با زندگی بی‌ریا و کمیاب خود آشنا می‌کنند.

آن‌ها منزوی، اشرافی، مال پرست و قدرت مدار نیستند، آن‌ها انسان‌های معمولی هستند که مثل ما در خانه‌های معمولی زندگی می‌کنند و در کوچه‌های معمولی راه می‌روند. نه سربازی، نه خدم و حشمی و نه قدرت و ثروتی دارند و با افراد معمولی صحبت می‌کنند و زندگی معمولی دارند.

نمونه این انسان‌ها را امروزه بسیار کم می‌بینیم اما در گذشته، بزرگان ما همین رنگی بودند: معمولی، بی‌شیله‌پیله، هم‌رنگ مردم و دوست‌داشتنی.

داستان‌هایی از میرزا کوچک جنگلی، خواجه نصیرالدین طوسی، سید حسن مدرس و دیگر بزرگان در این کتاب کنار یکدیگر جمع شده‌اند.

این کتاب با ۲۳۵ صفحه و قیمت ۶۶ هزار تومان روانه بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...