جلسه‌ی رونمایی مجموعه‌داستان «تب خواب» که به‌تازگی از سوی انتشارات نیماژ به‌بازار کتاب عرضه شده است، با حضور مهدی یزدانی خرم، محمدجواد جزینی، سهند آدم‌عارف و فاضله فراهانی در کافه‌کتاب نیماژ برگزار شد.

تب خواب فاضله فراهانی

به گزراش برنا، مهدی یزدانی خرم، نویسنده و منتقد ادبی در این نشست گفت: داستان ایرانی از لحاظ فروش در سال گذشته وضعیت مطلوبی داشته است. دست‌کم در نشری که خودم در آن فعالیت می‌کنم از 17 عنوان همه‌شان تجدید چاپ شدند. باوجود مشکلات شدید کاغذ و تخطئه‌ی ادبیات امروز ایران که عده‌ای غر می‌زنند من فکر می‌کنم اوضاع ادبیات امروز ایران خوب است و اگر اثری پیشنهاد تازه‌ای داشته باشد و در عین حال در وضعیت مناسبی معرفی و تبلیغ شود، اتفاقات خوبی برایش می‌افتد پس بنابراین معدل ادبیات امروز ما معدل خوبی است. به هر صورت سالانه در هر کشوری نهایتاً هفت‌ یا هشت کتاب دیده می‌شوند.

یزدانی خرم درباره‌ی مجموعه‌داستان «تب خواب» توضیح داد: مجموعه‌داستان تب‌ خواب داستان‌های بسیار خوبی دارد اما اسم کتاب چندان مخاطب را جذب نمی‌کند. ما در این کتاب با نویسنده‌ای روبرو هستیم که خیلی دغدغه‌ی تکنیک دارد و این دغدغه را پنهان هم نمی‌کند. در اغلب داستان‌ها ما رفت‌و‌آمدهای ذهنی و گسست‌های زمانی داریم که در بعضی از داستان‌ها بسیار مطلوب از آب درآمده؛ مخصوصاً داستان‌هایی که در نیمه‌ی نخست کتاب هستند و به خود نویسنده هم گفتم مثلا داستان «خال» یکی از بهترین داستان‌های کتاب است اما در بعضی داستان‌ها اغراق وجود دارد و به پختگی و بلوغ لازم نرسیده‌اند.

این نویسنده و منتقد در ادامه افزود: چند بن‌مایه در کتاب هست که می‌تواند اثر را برجسته کند؛ یکی مسئله‌ی جدال با هم‌خون‌ها و خویشاوندان است که در بسیاری از داستان‌ها به‌صورت موتیف تکرار می‌شود. گاهی میان خویشاوندان است مثل داستان «خال» و گاه میان دوستان نزدیک همچون داستان «زیر طاق آزادی». این موتیف‌ها به‌شکل و شمایلی ناتورالیستی تکرار می‌شوند؛ هم‌خون‌هایی که عمدتاً یکدیگر را دفع می کنند، علیه یکدیگر هستند، سعی می‌کنند از هم بگریزند و یا دچار یک نفرین یا وضعیتی هستند که از همان وراثت به‌وجود آمده است. نمونه‌اش هم داستان «خال» بود که وضعیت خاص آن‌ها باعث شده سه خواهر دچار موقعیتی طنزآلود و در عین حال تراژیک شوند.

نویسنده‌ی رمان «خون خورده» در ادامه گفت: این روایت علیه خویشاوند در داستان‌ها جسورانه‌ است چون چند فرصت را از نویسنده می‌گیرد؛ نخست اینکه رویاپردازی‌های خانوادگی را از بین می‌برد؛ در داستان‌های خوب مجموعه در نیمه نخست کتاب این وضعیت باعث شده یک نقاب و نفرت میان شخصیت‌های خویشاوند مخصوصاً زن و شوهر وجود داشته باشد. در داستان دوم کتاب «مواظب شوهرهایتان باشید» که مرد خانواده عاشق زنی سیاهپوست در فرودگاه دبی است، ما این وضعیت را می‌بینیم که رویاهای فردی و اتفاقات شخصی بعد از تحقق یا رسیدن به وضعیت خویشاوندی تبدیل به تنفر می‌شوند. ما در تاریخ ادبیات مورد این‌گونه داریم؛ مثلا در دی.اچ لارنس، جان شیور، بارتلمی و آلیس مونرو می‌توانیم ببینیم. البته همه‌ی داستان‌ها این ویژگی را ندارند. در «تب خواب» شکلی از علیه هم‌خون بودن وجود دارد که در این تقابل راوی سعی می‌کند خودش را از آن نجات بدهد. خودش را از این جبر به‌قول ادبیاتی‌ها ناتورالیستی و به قول نقاشان رئالیستی، نجات دهد و فردیتی ویژه را برای خودش رقم بزند. برای همین خیلی از پدرها و مادرها، خواهر و برادرهای کتاب آدم‌هایی نیستند که با گزاره‌های معنایی که ما نسبت به این‌ها می‌شناسیم تعریف شده باشند. مادرهای ناخوب و پدرهای بوالهوس داریم. یا اقوامی که پی ماجرایی رفته‌اند و آن ماجرا را به‌زندگی شخصی خودشان ترجیح داده‌اند.

مهدی یزدانی خرم اضافه کرد: دکتر پاینده هم دراین‌باره توضیح خوبی داشت که ما شکل‌های مختلفی از ناتورالیسم می‌توانیم ارائه دهیم که همه‌شان لزوماً شبیه مدل «زولا» یا آخر قرن نوزدهمی نباشد. در این داستان‌ها شاهد فقدان‌هایی هستیم که هیچ‌وقت ترمیم نمی‌شوند و مدام درحال گشوده‌تر شدن هستند ولی از این ها خون بیرون نمی‌زند و خشک هستند و این تاثیرگذاری داستان‌ها را بیشتر می‌کند. چون وقتی شکاف زخم را می‌بینیم نوعی رستگاری به‌وجود می‌آوریم.

همه‌چیز در داستان‌ها سرجای خودشان هستند؛ فاجعه‌ی منحصربه‌فرد یا قتل و نابودی نمی‌بینیم؛ مثل داستان «یاشیکای لنزدار مشکی» که یکسری عکس می‌بینیم از دایی راوی که جبهه بوده و به‌مرور یکسری حقایق فاش می‌شوند. اما هیچ‌کدام از عکس‌ها بروز فاجعه نیستند و فقط یک سری اتفاق را رقم می‌زنند. یعنی راوی سالم است، روابط سالم‌اند و به‌نوعی همه‌چیز سر جای درست خودشان قرار دارد اما بدن داستان و بدن روایت در حال فاسد شدن است.

محمد جواد جزینی؛ دیگر منتقد و نویسنده‌ای بود که درباره‌ی کتاب «تب خواب» سخن گفت. او سخنانش را با دو تبریک آغاز کرد؛ تبریک به نویسندهِ کتاب و تبریک به ناشر کتاب و در ادامه اضافه کرد: به‌نویسنده تبریک می‌گویم که با تلاش خود توانسته داستان‌هایی خلق کند که بسیار مورد توجه واقع شده‌اند و تبریک به‌خاطر حرکت هوشمندانه‌ی ناشر برای چاپ و انتشار این کتاب. کتابی که داستان‌هایش حتی پیش از انتشار راه خودشان را به ذهن مخاطب باز کرده‌اند و در جشنواره‌های مختلف که داورانی با سلایق مختلف داشته است، مورد تقدیر و تحسین واقع شده و جایزه گرفته‌اند.

این منتقد ادبیات داستانی درباره‌ی نویسنده‌ی کتاب «تب خواب» گفت: برای من دو مورد بسیار اهمیت دارد؛ یکی جدیت، پشتکار و سلامت و میزان بالای مطالعه‌ی فاضله فراهانی در کار نویسندگی و دیگری زبان قوی، پخته، شسته‌رفته و سالمی که او در داستان‌هایش به‌کار می‌گیرد. ممکن است شما به زبان اختیارشده توسط یک داستان‌نویس نقدی وارد بدانید یا با زبان نویسنده‌ی دیگر اختلاف سلیقه داشته باشید و این اختلاف سلیقه می‌تواند تا قیام قیامت ادامه داشته باشد اما نمی‌توانید منکر این موضوع باشید که مو لای درز زبان داستان‌های این مجموعه نمی‌رود. اما یکی دیگر از ویژگی‌های این کتاب که مهدی یزدانی خرم هم به‌درستی به آن اشاره کرد استفاده از تکنیک‌های متنوعی است که در این داستان‌ها به‌چشم می‌خورند. تکنیک‌هایی که به‌درستی به‌کار گرفته شده‌اند و توی ذوق نمی‌زنند چون نویسنده سعی کرده همه‌ی دانسته‌هایش از تکنیک را فراموش کرده و برای هر داستان، تکنیک‌های متناسب با همان داستان را ایجاد و خلق کند.

سهند آدم‌عارف؛ شاعر، نویسنده و مجری این مراسم نیز در پایان به‌ذکر توضیحاتی درباره‌ی وضعیت نشر و فروش داستان‌ها و رمان‌های ایرانی پرداخت و گفت: چند سالی هست فیگوری در میان اهالی و دوست‌داران ادبیات مد شده که می‌گویند «ما داستان ایرانی نمی‌خوانیم». شاید در نگاه اول این حرف خیلی شیک به‌نظر بیاید اما بایست روی این موضوع کار کرد و برایشان جا انداخت که این سخن نشانه‌ی ناآشنایی گوینده با ادبیات امروز ایران است. کسی که می‌گوید داستان ایرانی نمی‌خواند یعنی بخش قابل توجهی از ادبیات را از دست داده و می‌دهد بنابراین کسی که داستان و رمان ایرانی نمی‌خواند باتوجه به ارتباط مستقیم ما با زبان فارسی می‌شود گفت تقریبا هیچ چیز نمی‌خواند.

از دیگر حاضران در این نشست می‌توان به مرتضی برزگر؛ نویسنده، مهدی اشرفی؛ شاعر و تنی چند از دیگر فرهیختگان اشاره کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...