شماره ۱۵۲ مجله «آزما» با عکس روی جلد میرجلال‌الدین کزازی منتشر شد.

شماره ۱۵۲ مجله «آزما» با عکس روی جلد میرجلال‌الدین کزازی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، شماره جدید این ماهنامه ویژه آبان و آذر با مطالبی در زمینه هنر و ادبیات منتشر شده است. گفت‌وگوی اصلی این شماره با میرجلال‌الدین کزازی درباره نقش شاهنامه در فرهنگ ایرانی و مفهوم وطن از نگاه این شاهنامه‌پژوه است.

پرونده این شماره هم درباره چرایی «شکل نگرفتن رمان و داستان طنز در ادبیات معاصر» است که در گفت‌وگو با محمود حسینی‌زاد، حسن میرعابدینی، قدرت‌­الله طاهری و دیگران بررسی شده است.

نگاهی به شرایط کتابخانه و خانه‌موزه سعید نفیسی در سالمرگ او، یادی از نیما یوشیج در زادروزش با مقاله‌ای از حافظ موسوی، نگاهی به خبر انتخاب فیلم «شطرنج باد» ساخته محمدرضا اصلانی در گنجینه جشنواره «کن»، گزارشی از بی‌رونقی و کسالت این روزهای کتابفروشی‌های خیابان انقلاب، مقاله‌ای به قلم میشل دوسرتو با ترجمه‌ ناصر فکوهی درباره «نقش فرشته‌ها در ادبیات»، گزارش مستندی از ویلیام فردین درباره خانه و محل کار و زندگی مارسل پروست، در کنار پرونده‌ای از فلش‌فیکشن‌های جذاب به قلم و با ترجمه‌ اسدالله امرایی همراه با صفحات شعر و داستان و مطالب دیگر سایر بخش‌های آزمای جدید را تشکیل می‌دهند.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...