شماره جدید مجله آزما با پرونده بررسی تاثیر رمان «بوف کور» بر ادبیات داستانی معاصر ایران منتشر شده و روی پیشخوان مطبوعات آمد.

سایه بوف کور بر ادبیات داستانی به روایت آزما

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، صدوچهل‌وهفتمین شماره ماهنامه فرهنگی اجتماعی آزما ویژه خرداد ۹۹ به‌تازگی منتشر شده و روی پیشخوان مطبوعات آمد.

این‌شماره آزما با مطلب هوشنگ اعلم به‌عنوان سردبیر با نام «دهکده‌ای کوچک با ده‌ها کدخدا» و «جهان رو در رو با نام‌های جدید» نوشته ندا عابد مدیرمسئول مجله مذکور آغاز شده است. سپس یاد نجف دریابندری و حسن توفیق در بخش «یک‌دریچه حرف» زنده و گرامی داشته شده است. سپس یاد و دستاوردهای ملک مهرداد بهار و امیرکاوس بالازاده در مطلب «سایه‌ای که در روشنایی گم شده» گرامی داشته شده است.

اولین‌پرونده شماره ۱۴۷ آزما، درباره کرونا است که با عنوان «کرونا، جان جهان را لرزاند» چاپ شده و مطالب و گفتگوهایی از لوریس چکناواریان، ناصر فکوهی، محمدرضا اصلانی، بهمن نامور مطلق، سیدمحمدعلی ابطحی و سرمد قباد همراه است. در خلال مطالب این‌پرونده هم گفتگو با آنتونیو مونیوز مولینا نویسنده اسپانیایی هم با عنوان «زندگی با طعم گس سکوت» در بخش «نگاه» چاپ شده است.

بررسی بازار کتاب تهران نسبت به بازار شهرستان در بخش «مقاله» به‌قلم ماهرخ ابراهیم‌پور یکی از مطالب این‌شماره مجله پیش‌رو است که با عنوان «شکفتن امید در چنبره زخم ناامیدی» چاپ شده است. «مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما» شامل گفتگو با جواد مجابی مطلب بعدی این‌مجله است و پس از آن، پرونده دوم درباره «بوف کور» صادق هدایت منتشر شده است. این‌پرونده با عنوان «ادبیات داستانی ایران، همچنان زیر سایه یک اثر» چاپ شده و مطالب و گفتگوهایی از حورا یاوری، محمود حسینی‌زاد، محسن یلفانی، محسن حکیم‌معانی و احمد آرام را شامل می‌شود.

«جنگ و تلخی‌هایش، نگاه از دو زاویه»‌ (نگاهی به رمان طریق بسمل‌شدن به قلم محمود دولت‌آبادی) نوشته فرحناز عباسی دارابی، «نگاهی به سلاخ‌خانه شماره پنج اثر کورت ونه‌گات» نوشته بی‌تا بهروزیان و چند داستان ایرانی و خارجی از دیگر مطالب این‌نشریه هستند.

این‌مجله با ۷۴ صفحه و قیمت ۲۰ هزار تومان روی پیشخوان آمده است.

................ هر روز با کتاب ...............

دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی است در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در انقلاب مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان جای م ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...
نقطه‌ی شروع نوشتن، همیشه همین است: یک جمله‌ی درست و واقعی... می‌دانی، همه‌ی ما هر روز، هر کدام به شکل و شیوه‌ای، لت‌وپار می‌شویم... او از جنگ منزجر بود و هم‌زمان جنگ وی را به هیجان می‌آورد... هنوز «گذشته» برایت نوستالژیک نشده تا در دام رمانتیک کردن گذشته بیفتی... برای بسیاری «برف‌های کلیمانجارو»، روایت حسرت و پشیمانی است. اما برای جان مک‌کین، این داستان، روایت پذیرشِ همراه با فروتنی و امید بود و مُهر تأیید دیگری بر این که «زندگی، ارزش جنگیدن دارد.» ...