خادم | شهرآرا


انتهای بولوار معلم، رونق تجاریِ ابتدای بولوار را ندارد، اما یکی از گرم‌ترین و کاراترین پاتوق‌های فرهنگی شهر در همین نقطه است. خردسرای فردوسی (بین بولوار فارغ‌التحصیلان و معلم 76)، ساختمانی است ساده با تابلو و دری کوچک که پیداکردنش هم شیوه‌ای می‌طلبد غیر از یافتن واحدهای تجاری؛ از تابلوهای نئونی با نوشته‌های سرخِ درشت خبری نیست و برای یافتن راه ورودی باید پا آهسته کنی و از شتاب بکاهی.

شاهنامه خوانی در گفت‌وگو با حمید طبسی

اتاقِ رو به خیابانِ طبقه اولِ این ساختمانِ دو طبقه، در عصرهای شنبه، محفل خواندن سخن فردوسی است. گروهی گرد می‌آیند تا به ره‌نمایی دکتر حمید طبسی، در شاهنامه‌ پیش بروند. در یکی از عصرهای اوایل زمستان که هوا هم سرد شده است به این کلاس می‌رویم. تابلوی نقاشی خان سوم رستم، یک سردیس از فردوسی و پرتره‌ای از حکیم توس که کتابی سنگین در دست گرفته، تمام زینت این کلاس است. صندلی‌ها دور تا دور پر شده‌اند. به نوبت می‌خوانند و بقیه خط ‌می‌برند. مدیر جلسه هم مرتب توضیح می‌دهد؛ درباره کلمات، تاریخ‌ها، شخصیت‌ها، واقعه‌ها و هر چه به روشن‌ترشدن متن کمک می‌کند. پس از جلسه برای آشنایی بیشتر با این جمع و جلسه پرسش‌هایمان را با دکتر حمید طبسی که عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد است مطرح می‌کنیم. حاصل این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

چند سال است به تدریس شاهنامه مشغول هستید؟
تقریبا از سال۱۳۷۶ که به تدریس در دانشگاه مشغول شده‌ام، خوانش و گزارشِ شاهنامه هم،چه در کلاس‌های درس و چه در مؤسسه‌های فرهنگی و هنری، جزو برنامه‌هایم بوده است. این کار، بیش از آنکه برای مخاطبانم مفید باشد، برای خودم سازنده و رشددهنده و لذت‌بخش است و بی‌هیچ مبالغه‌ای عرض می‌کنم که هروقت شاهنامه می‌خوانم، تو گویی گام بر تارکِ هفت اختر می‌نهم و در آسمان‌ها سیر می‌کنم.

درباره جلسه‌ها و کلاس‌های شاهنامه‌خوانی در خردسرای فردوسی برایمان بگویید. از چه زمانی شروع شده؟ استقبال چطور است؟ چه دغدغه و انگیزه‌ای سبب می‌شود چراغ‌ این محافل را روشن نگه دارید؟
نشست‌های شاهنامه‌خوانی در خردسرای فردوسی، دیرزمانی است که آغاز شده و همچنان ادامه دارد. بنده از حدود دو سال قبل به برگزاری این جلسات مشغولم. پیش از من، استاد فقیدم، دکتر محمدرضا راشد محصل، مدرس این نشست‌ها بودند و این توفیق را داشتم که از سال ۱۳۹۵ به بعد، هر هفته، در آن شنبه‌های خاطره‌انگیز، جزوِ مخاطبان ایشان باشم و بیاموزم. بعد از فراگیر شدن ویروس کرونا، به پیشنهاد شادروان استاد راشد‌محصل و تأیید و تأکیدِ استادم دکتر محمدجعفر یاحقی ،مدیرعامل محترم خردسرای فردوسی، عهده‌دار تدریس شاهنامه در این مجموعه شدم که همچنان ادامه دارد. استقبال از این جلسه‌ها بسیار خوب است و امیدبخش. هر هفته، شیفتگان بسیاری از اقشار مختلف اجتماع که به فرهنگ و ادبیات سرزمین مادری مهر می‌ورزند، در این کلاس‌ها حاضر می‌شوند. هرچه زمان می‌گذرد، بر تعداد مخاطبان افزوده می‌شود و این نشان‌دهنده آن است که مردم ما، بیش از پیش، به ضرورت آشنایی با شاهنامه که آیینه تمام‌نمای بخشی از تاریخ و اندیشه و فرهنگ ایران است، پی برده‌اند. آنچه مرا مجاب می‌کند که همواره با شوق در این محفل فرهنگی‌ ادبی حاضر شوم و در حد همین اندک توانی که دارم چراغ شاهنامه را برافروزم، شور و شوق بسیار و ستودنی عزیزانی است که با حضور گرم و مشتاقانه خود، صاحب سخن را بر سر ذوق می‌آورند و از این بابت، خود را مدیون و مرهونِ عنایتشان می‌دانم.

شیوه برگزاری جلسات و روش شاهنامه‌خوانی چگونه است؟ آیا روش خاصی دارید؟ تجربه شما می‌گوید چه روشی بهتر است برای آموزش و خوانش اثر سترگِ فردوسی به کسانی که می‌خواهند پا در این راه بگذارند و نو سفرند؟
در این جلسه‌ها، هر هفته، حدود 150بیت از داستانی که انتخاب شده، خوانده می‌شود و پاره‌ای توضیحاتِ لغوی، اسطوره‌شناختی و فرهنگی در حدِ حوصله مخاطبان ارائه می‌شود. در حین خوانش و توضیح متن، هر پرسشی که به ذهن شرکت‌کنندگان می‌رسد، مطرح و همگان در مباحثه‌ها شرکت می‌کنند. چنان‌که می‌دانید چاپ‌ها و تصحیح‌های مختلفی از شاهنامه در دسترس است؛ از چاپِ آکادمیِ علومِ اتحاد جماهیرِ شوروی معروف به چاپ مسکو گرفته تا تصحیح و چاپِ مول، دبیرسیاقی، جیحونی و ... . شاهنامه‌ای که در این جلسات مبنای خوانشِ ماست، تصحیح دکتر جلال خالقی‌مطلق است که تا امروز، منقح‌ترین و پذیرفتنی‌ترین شاهنامه‌ای است که در اختیار داریم. بدیهی است که بسیاری از شرکت‌کنندگان، چاپ‌های دیگری را به همراه دارند و این، خوب هم هست، زیرا گاهی موضوعِ برخی اختلافاتِ جزئی موجود میان این شاهنامه‌های چاپی مورد بحث و گفت‌وگو قرار می‌گیرد و دخل و تصرف‌های کاتبان و ناسخان و انگیزه‌های آن‌ها به بحث گذاشته می‌شود. خوانشِ متن نیز با مشارکت داوطلبان علاقه‌مند انجام می‌شود و این‌گونه نیست که فقط بنده این کار را انجام دهم. در این مدت، به وضوح دیده‌ام که رشد چشمگیر و درخورتوجهی، در شیوه متن‌خوانی بسیاری از مخاطبان ارجمند پدید آمده است. توصیه همواره من این است که خوانش متون کلاسیک چنانچه درست، با تأمل و با رعایت موازین شعرخوانی انجام شود، نه تنها موجب گسترشِ دایره لغات ذهن خواهد شد، بر شیوه سخن گفتن و فصاحت کلام ما نیز تأثیرات مثبت فراوانی خواهد گذاشت.

چرا مهم است که شاهنامه‌خوانی رواج پیدا کند و کلاس‌هایی مانند این بیشتر شود؟ خواندن شاهنامه برای مردم امروز ما چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟ چه آورده‌ای برای آن‌ها دارد؟
خواندن شاهنامه علاوه بر اینکه مردم ما را با تاریخ و تمدن و فرهنگِ کهن‌سالمان آشنا می‌کند و موجب می‌شود آنان از اینکه ریشه در این خاک دارند بر خود ببالند، به مهم‌ترین وسیله تفهیم و تفاهم مردم یعنی زبان آن‌ها نیز خدمت شایانی می‌کند. می‌دانید که کلمات، عمده‌ترین ابزارِ اندیشیدن هستند و هرچه ما، در ذهن خود، گنجینه انباشته‌تری از لغات داشته باشیم، افرادی اندیشه‌مندتر و سخنورانی تواناتر خواهیم بود. از این نظر، شاهنامه کمک چشمگیری به ما می‌کند چون خزانه بی‌نظیری از واژگان و ترکیبات و تعبیرات زیبای زبان فارسی است و هرچه بیشتر خوانده شود، تأثیر افزون‌تری بر غنای لغوی ذهن خوانندگان خواهد گذاشت. بیهوده نیست که شادروان اخوان ثالث، شاهنامه را «ترازوی زبان فارسی» نامیده است. اگر بخواهیم فقط به همین فواید زبان و بیان شاهنامه بسنده کنیم، این را نیز باید عرض کنم که شاهنامه، پاک زبان‌ترین متن ادبی کلاسیک ما نیز هست. مایه شگفتی است اگر بدانیم که در سراسر این متن کثیرالحجم که در نسخه‌های خطی و چاپی، به طور متوسط، بین 45 تا 60هزار بیت دارد، نشانی از فحاشی و الفاظ زشت و ناروا نیست. بخشی از این پاک‌زبانی، به تربیتِ دهقانی فردوسی برمی‌گردد و بخشی از آن، مولود اخلاق و فرهنگ کهن این مرز‌وبوم است که در آن، هرزه‌درایی و بر زبان آوردن کلمات رکیک و ناشایست، از القائات اهریمن قلمداد می‌شده است. بنابراین، از دیگر فواید و آورده‌های شاهنامه برای مخاطبانش در دنیای امروز، پیراستن تدریجی زبانِ ایشان از الفاظ ناروا و سوق دادنشان به سمت و سوی پاکی ذهن و زبان خواهد بود و این یکی از همان چیزهایی است که سخت بدان محتاج هستیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...